تهدید به حمله یکجانبه به ایران از سوی اسرائیل و قبل از آن مداخله بشردوستانه ناتو در لیبی و برانداختن دیکتاتوری قذافی در این کشور بار دیگر بحث جنگ را در رسانه ها و افکار عمومی داغ کرد. همین مسئله باعث شد که بار دیگر کنشگران، فعالان سیاسی و مدنی و روشنفکران بر موضع خود در قبال حمله به ایران و نقشی که این میان می توانند/ باید ایفا کنند تمرکز کنند. در این میان نقدهای جدی به بعضی از موضع گیری های فعالان و برخی سویه های فضای بحث روشنفکری مطرح است که در ادامه به آن می پردازیم.
صورت بندی نادرست در خصوص مشکل پرونده هسته ای ایران
بعضی از این تحلیل ها به صورت بندی اشتباه از مسئله می پردازد. بزرگنمایی تهدید بدون پشتوانه اسرائیل و اقدام به برشمردن نکات منفی که اسرائیل در کارنامه خود دارد اصطلاحا خلط مبحث و تغییر محل نزاع است. قطعا سیاست ها و فعالیت های تمام کشورهای دنیا در نقض حقوق بشر و تعهدات بین المللی اخلاقا محکوم است و بایستی در جای خود به آن پرداخته شود. اما گره زدن کامل مسئله پرونده اتمی ایران و تخطی جمهوری اسلامی از پیمان ان پی تی و تلاشش برای رسیدن به سلاح اتمی به موضوعات دیگر راهگشا به نظر نمی رسد. جمهوری اسلامی ایران بدون شک تنها نقض کننده پیمان های بین المللی در تمام دنیا نبوده و نیست. اما منوط کردن جلوگیری از توسعه طلبی اتمی حاکمیت ایران به دفع شر و فتنه از کل عالم هم امری معقول و منطقینیست. همین حربه از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی همواره به عنوان توجیهی برای نقض تعهداتش استفاده شده وهمچنین نقش پایه ای و محوری در توجیهات و استدلالات محمود احمدی نژاد در مقابل سوال های بی شمار خبرنگاران نیز هست.
اگر قرار باشد آلوده بودن دست اسرائیل در خصوص مسئله اتمی ایران به مسئله اول روشنفکران ایرانی تبدیل شود، می توان مشابه این استدلال را در مورد بسیاری از کشورهای غربی و منطقه هم مطرح کرد. چنین استدلال هایی به نفی پیمان های نیم بند موجود که دنیا را از ادامه مسابقه بر سر تولید و توسعه سلاح های اتمی دور نگه داشته می انجامد. (1) در ثانی اگر در مسئله اتمی چنین استدلالی را بپذیریم اصولا راه استفاده از آن را در دیگر مسایل، چون حقوق بشر، گشاده ایم و راه توجیه نقض حقوق بشر در ایران را باز گذارده ایم. در حال حاضر ما با دنیای فعلی با تمام نیروها، امکانات و توازن قوای موجود مواجه هستیم. نمی توان از دنیای واقعی خارج شد و روابط موجود در دنیا را بر اساس علایق و آرزوهای خود تحلیل و تفسیر کرد. باید تلاش کرد از وضعیت موجود برای بهبود شرایط، رعایت بیشتر حقوق انسان ها و اخلاقی تر شدن جهان استفاده کرد. در این میان فعالان و روشنفکران ایرانی به سبب پیوند سرزمینی که با ایران دارند طبعا تمرکزشان بر وضعیت و شرایط این کشور متمرکز است. وقتی حاکمان این سرزمین تلاش می کنند که با نادیده گرفتن حقوق مردم خود و تعهدات بین المللی ایران و جهان را به ورطه هولناکی بکشند واضح است که اولین و اصلی ترین نقطه تمرکز باید به گونه ای تنظیم شود که ایران را از این شرایط برهاند و آن تلاش برای تغییر رفتار حاکمیت است.
دوگانه غلط “یا همراه اسرائیل یا مقابل اسرائیل”
در بحث تخلفات ایران در بحث پرونده هسته ای و تداوم این امر تا آن جا که ایران را آماج حملات کشورهای دیگر کند و تلاشی که روشنفکران، فعالان سیاسی و مدنی، مردم و دلسوزان ایران برای جلوگیری از رسیدن به این نقطه می کنند پرداختن به وضعیت اتمی کشورهای دیگر تاثیر مثبت ندارد، لذا اصولا موضوعیت پیدا نمی کند. واضح است که این عدم موضوعیت به معنای همراهی با سیاست هایی که ترور و حذف فیزیکی و دیگر روش های منافی اخلاق و انسانیت را پیگیری می کند نیست. دو گانه سازی فوق شبیه به برخی اشتباهات مکرر در دوره 8 ساله اصلاحات است. یکی از نقدهای وارد به سیاست های جاری در آن زمان این بود که نیروهای سیاسی همواره در دام دو گانه “یا کاملا در کنار حاکمیت”/ “یا کاملا در خدمت منافع غرب” می افتادند.
یکی از هوشمندی های بزرگ میرحسین موسوی و مهدی کروبی در هدایت جنبش سبز همین امر بود که از این دو گانه ای که بیشتر هم توسط حاکمیت به آن دامن زده می شد، می جستند و همواره راه سومی خلق می کردند و تن به این دوگانه بن بست ساز نمی دادند. آن ها با وجود انتقادات خود نسبت به رویکرد غرب، همواره در همه مسائل نگاه انتقادی خود را به رفتار اقتدارگرایان حفظ می کردند. نباید از ترس مرگ (تهاجم نظامی) تن به خودکشی (همراهی با اقتدارگرایان) داد و باید تا آن جا که ممکن است برای زنده ماندن (نرسیدن به آن نقطه) مبارزه کرد. مقاله منتشر شده از مهندس موسوی در سال گذشته در خصوص پرونده هسته ای ایران همچنان می تواند به عنوان یک چراغ راهنما برای همه فعالان و روشنفکران قرار گیرد. (2) متاسفانه با حصر خانگی رهبران جنبش سبز دوباره به این قبیل اشتباهات مجال جولان داده است.
تبعات صورتبندی اشتباه
نمی توان از موضع اخلاقی مسائل را نقد کرد اما به تبعات آن موضع گیری و تبعات پرداختن و نپرداختن به برخی موضوعات بی توجه بود. پرداختن به مسئله اتمی اسرائیل و نقض حقوق انسان ها توسط این کشور به طور مستقل بسیار درست و اخلاقی است. اما پرداختن به آن در کنار بحث تخطی های ایران از پیمان هایی که موظف به اجرای آن است جز همراهی با این تخطی ثمر دیگری ندارد. اگر چه مسئله اتمی ایران با مسئله حقوق بشر تفاوت بنیادین دارد، اما به عنوان مثال چنانچه در زمان پیگیری تعیین گزارشگر ویژه برای مسئله نقض حقوق بشر در ایران توسط غرب، روشنفکران و فعالان سیاسی مخالف ایرانی به جای برپایی کمپین برای کمک و اصرار بر این مسئله به تناقض هایی که کشورهای غربی در خصوص مسئله حقوق بشر به آن دچار هستند، که بایستی در جای خود به آن ها نیز پرداخت، تمرکز می کردند جز آن که تحقق این امر را با دشواری رو به رو می ساختند، فعالیتشان ثمر دیگری نداشت. اما بررسی هر سیاست و رفتار غیرانسانی در هر کشور دنیا مستقل از این مسائل امری اخلاقی و پسندیده است.
در مسئله پرونده هسته ای ایران موضع گیری از جنس فوق اولا ناخواسته به میدان دادن و توجیه تراشیدن نزد افکار عمومی برای رفتار حاکمیت می انجامد. ثانیا این موضع در تغییر رفتار کشورهای دنیا و سیاست های بعضا غلطشان کوچکترین نقشی بازی نمی کند و تاثیری بر رفتار آن ها ندارد. سوم هم این که با اتخاذ چنین مواضعی در واقع این پیغام به تصمیم گیران جامعه جهانی فرستاده می شود که در خصوص مسئله اتمی تفاوت چندانی میان اپوزسیون، مردم و جمهوری اسلامی نیست و نمی توان برای پرهیز از فشار فزاینده و نبرد نظامی روی نیروی مخالفان به همراه کردن مردم در وادار کردن حاکمیت به دست برداشتن از توسعه طلبی اتمی حساب کرد. آن گاه در نظر آن ها مشارکت مردم در پرداخت هزینه های سنگین مقابله با برنامه اتمی ایران مباح و مجاز خواهد شد. لذا این رفتار ناخواسته هم ذهنیت مردم را بیشتر با حاکمیت همراه می سازد و هم جنگ طلبان را در عزم خود راسخ تر می کند و در کل به نقض غرض می انجامد. به جای آن که آتش جنگ را فروبنشاند آن را شعله ورتر می کند.
تمرکز بر رفتار حاکمیت و نقد آن و تلاش برای تغییر این رفتار در پرونده هسته ای به عوض پرداختن به مسائل دیگر همان روشی است که بسیاری از فعالان داخل کشور نیز در این سال ها بر آن تاکید کرده اند. بررسی بیانیه ها و موضع گیری های احزاب و جریانات سیاسی چون نهضت آزادی، شورای فعالان ملی-مذهبی، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، دفتر تحکیم وحدت، سازمان ادوار تحکیم و… در سال های اخیر تاکنون و نگاهی به رویکرد کلی آن ها، همچنین بیانیه های گاه و بیگاهی که از طرف زندانیان سیاسی در خصوص موضوعات مختلف منتشر می شود و علاوه بر آن مواضع میرحسین موسوی و مهدی کروبی در ایام اوج گیری جنبش سبز به خوبی نشانگر سویه اصلی این مواضع در پرونده اتمی ایران است.
وظیفه اخلاقی روشنفکری
به نظر می رسد میراث حاکمیت ایدئولوژیک در ایران و سایه سنگین آن همچنان بر سر فضای سیاسی و روشنفکری ایران سنگینی می کند. در ایران طرح هر گونه انتقاد و اعتراض ملازم محکوم کردن پیشاپیش دشمنان و ابراز وفاداری به آرمان های انقلاب است، تا پس از آن فرد شاید قابلیت و صلاحیت طرح انتقاد و اعتراض را بیابد. در غیر این صورت حتما در جبهه دشمنان نظام و انقلاب قرار می گیرد. بعضا دیده می شود که فضای روشنفکری ایران نیز با برخی موضع گیری ها به بازتولید همین سیاست و روش تبلیغاتی ایدئولوژیک در مقابل مخالفان تبدیل می شود. اتهام ها و صفاتی چون “همراهی با سیاست های اسرائیل” یا “خائن” را به این سهولت و بی پروایی حتی نیروهای تندرو در حاکمیت جمهوری اسلامی برای مخالفان خود به کار نمی بردند.
به هر روی، مواضعی که خود را با نحوه فشار تبلیغاتی رسانه های دولتی در ایران خود را تنظیم کند، به نظر نمی رسد اعتبار چندانی داشته باشد. چه آن که آن ها حامیان همین گفتمان را به صورت مداوم به همراهی با سیاست های اسرائیل و همراهی با این کشور متهم می کنند. لذا مراعات این مسائل برای مصون ماندن از این گونه تبلیغات علاوه بر ترویج ریاکاری و دامن زدن به بی اخلاقی، امر بی اثر و بی فایده ای است. میرحسین موسوی و مهدی کروبی از پیشگامان شکستن تابوی تبلیغات سوء این چنینی در ایران و اتهام زنی های حرفه ای در این زمینه بودند.
به نظر می رسد یکی از مسئولیت های روشنفکری حوزه عمومی ترویج اخلاق در صحنه سیاسی باشد. باید تلاش شود تا افراد بدون ترس از تخریب و تهمت نظرات خود را به صورت شفاف در مقابل موضوعات مختلف ابراز کنند. یکی از آفاتی که جامعه اپوزسیون ایران به آن دچار است مسئله پنهانکاری در مواضع برای حفظ ظواهر است. وظیفه روشنفکر حوزه عمومی باید نقد و تلاش برای زدودن این رفتار باشد. نه این که خود با اتخاذ روش های ناصحیح به این فضا دامن زده و حتی دیگران را نیز به اتخاذ چنین روشی تشویق و ترغیب کند.
مسئولیت روشنفکر حوزه عمومی در انتقال اخبار و اطلاعات بسیار سنگین است و اگر حتی با بی توجهی اطلاعات ناصحیحی در اختیار مخاطبان قرار دهد، مسئولیتی بسیار سنگین دارد. این که از قول آژانس بین المللی انرژی اتمی گفته شود ایران از پیمان ان پی تی تخطی نکرده، برنامه هسته ای نظامی تعین کننده ای ندارد و یا با برنامه هسته ای ایران نباید مقابله کرد و… قطعا موارد دقیقی نیست. سوال این است که اگر چنین باشد پس بر چه مبنایی آژانس چندین بار پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده و در تصویب قطعنامه های تحریمی کمال همکاری را کرده است؟ در این رابطه می توانن به حجم انبوه اخبار در دسترس در همین چند هفته اخیر در سایت های فارسی زبان مراجعه کرد. (3)
وقتی گزارش های متعدد آژانس بین المللی انرژی هسته ای خود گواه چگونگی و وضعیت برنامه هسته ای ایران است دیگر چه جای چون و چرا و تفسیرهای متعدد از رای و نظر آژانس بین المللی انرژی هسته ای در خصوص مسئله هسته ای ایران باقی می ماند. البته واضح است که ایران فاصله کوتاهی تا رسیدن به سلاح هسته ای ندارد و اتفاقا همین نکته هم باعث شده که تاکنون اسرائیل و قدرت های غربی به آن یورش نبرند. تمام تلاش ها هم برای جلوگیری از رسیدن به آن نقطه فاجعه بار است. این چه ادعایی است که چون ایران هنوز با دستیابی به سلاح اتمی فاصله دارد، لذا تلاش برای وادار کردن حاکمیت به دست کشیدن از این برنامه همسویی با اسرائیل و کمک برای حمله به این کشور است.
علاوه بر این، به مثابه یک مثل قدیمی صحیح نیست که از قرآن فقط “لا اله” را نقل کنیم و مابقی را مکتوم بگذاریم. این امر زیبنده عنوان روشنفکری نیست که از یک مقاله 4 صفحه ای میرحسین موسوی 4 جمله را مبنای قضاوت خود قرار دهد و مابقی مقاله که جملهگی در پی آن است که به راه حلی برای خنثی کردن فشارهای خارجی و وادار کردن حاکمیت به دست برداشتن از ماجراجویی برسد نادیده گرفت و نقل نکرد. (4) همسو شدن با فشارهای جهانی برای ختم به جنگ نشدن مسئله اتمی ایران از نظر نگارنده در همین بیانیه آقای موسوی در 16 تیر 89 کاملا بازتاب پیدا کرده است. همان طور که اعتراضات مردمی پس از انتخابات، علیرغم تبلیغات جمهوری اسلامی، ارتباطی به تلاش های عده ای جهت آتش زدن بانک ها و اموال عمومی نداشت، همسویی با تلاش های بین المللی برای توقف برنامه هسته ای ایران ارتباطی با هر عمل غلط کشورهای دیگر در ایران برای توقف این برنامه نیست.
اصل موضوع: تابو کردن دخالت بشردوستانه
اما به نظر می رسد کلیه تبلیغات هفته های اخیر و مقاله های پی در پی ای که موضعی خاص را دنبال می کند به دنبال تحقق یک هدف است: “تلاش برای جلوگیری از طرح بحث دخالت بشردوستانه در هر مقطع زمانی و تحت هر شرایطی”. برای عده ای از روشنفکران و فعالان سیاسی این مسئله، به درست یا غلط، بدترین سناریوی ممکن برای ایران است. این مسئله تا حدی برای آن ها جنبه حیثیتی دارد که اگراعتراضات در مقابل دیکتاتور شکل گسترده و فراگیری بگیرد و حاکمیت همانند رژیم قذافی و اسد در لیبی و سوریه اقدام به کشتار وسیع معترضان و راه انداختن حمام خون کند باز هم مقبول تر و پذیرفتنی تر از هزینه هایی است که تهاجم نظامی بر مردم تحمیل می کند.
وقتی هدف تا به این حد مهم و حیثیتی شود، برای رسیدن به آن کارهای زیادی توجیه پذیر می شود. به منظور تحقق این هدف یکم بایستی امکان هر گونه کمک کشورهای خارجی به جنبش مردمی را از پایه و اساس نفی و محکوم کرد تا اساسا نوبت به چنین بحث هایی نرسد. دوم به هر اتفاقی که احتمالا به چنین هدفی کمک می کند یا باید حمله کرد یا به دیده شک و تردید به آن نگریست. چه این مسئله گزارش های حقوق بشری باشد و چه ائتلاف ها و جبهه بندی های سیاسی. در این صورت بهترین کار این است که افراد و نیروهای سیاسی که فعالیت هایی دارند که ظن آن می رود در آینده خواسته یا ناخواسته در پروژه تهاجم نظامی قرار گیرد، پیشاپیش به چنین اتهامی متهم کرد تا یا پروژه آن ها به ثمر ننشیند یا این که دست اندرکاران آن مجبور شوند با ابراز برائت نسبت به چنین امری غسل تعمید شوند تا بعدا نتوانند تغییر موضع دهند.
سوم باید افرادی که کوچکترین اختلاف نظری در خصوص استفاده از کمک کشورهای دیگر برای پیشبرد مبارزات ملی (نه لزوما تهاجم نظامی) دارند به هر صورت مورد هدم و حذف و تیر تهمت قرار گیرند. چهارم تابوهایی ساخته شود تا تحقق چنین هدفی سخت باشد. که از جمله می توان به آوردن یک باره بحث در خصوص جنایات اسرائیل به صدر گفتگوها در خصوص ایران و همچنین حساب کشی از دیگران که چرا در این مورد اظهار نظر نمی کنند، طرح بحث دفاع از جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا که مشخص نیست از کجا آمده و به نوعی برابر نهادن تمام این تابوها با نظراتی که کمک گرفتن از کشورهای خارجی را مجاز می شمارد و بعد هم بلافاصله اعلام جبهه بندی های جدید سیاسی میان اپوزسیون و تقسیم آن ها به خائن و خادم. تمام این موارد را می توان در همین چارچوب ارزیابی و تحلیل کرد.
البته به نظر می رسد پشتوانه اصلی بخشی از این جریان که هویت خود را در سالیان اخیر در دیدگاه چپ نسبت به مناسبات جهانی تعریف کرده است و در این خصوص سرمایه گذاری نیز نموده است، نگرانی از به حاشیه رفتن به علت تحولاتی است که بر خلاف ارزش ها و تابوهای نگرش چپ در تحولات آینده ایران ممکن است رخ بدهد. بنابراین این چنین به میدان آمده است تا موقعیت خود در سپهر سیاسی را تثبیت کند. در پس کشمکش های اخیر به خوبی می توان رد پای هویت طلبی را به خوبی مشاهده کرد که بر حقیقت طلبی و خیر عمومی سایه افکنده است. حتی پروای واقعیت و حقیقت را نیز ندارد و با دست کاری در واقعیت ها و آرایش داده ها برای مشروع نشان دادن مدعیات خود (به عنوان مثال بزرگنمایی غیرواقعی تعداد تلفات غیر نظامیان در لیبی) می کوشد تا پروژه سیاسی خود را به پیش ببرد.
شرایط تحقق دخالت بشردوستانه
تهاجم نظامی به ایران در هر صورت واجد هزینه های سنگینی برای مردم و منطقه است. این عملیات به احتمال فراوان ابعاد گسترده ای خواهد یافت و به قیمت جان شماری زیادی از غیرنظامیان و نابودی بخشی از زیرساخت های کشور مثل پادگان ها، فرودگاه ها، بخشی از شهرها و… خواهد انجامید. اما نه می توان کلیه موارد دخالت بشردوستانه که تاکنون انجام شده را به کلی رد کرد و آن ها را صرفا واجد خسارت و خسران برای مردمی که نظامیان خارجی به کمک آن ها رفتند دانست و نه می شود پیشاپیش برای تمام مواردیکه در آینده ممکن است رخ دهد حکم کلی از هر دو سو (نفی یا اثبات) صادر کرد. تجربیات گذشته نشان داده که یا شرایطی بروز می کند که روشنفکران و فعالان ضدجنگ اصولا توان تاثیرگذاری بر قدرت های تصمیم گیر در این زمینه را ندارند. یا اگر مجالی برای تاثیرگذاری به هر نحوی باشد، تجربه نشان داده تا در این خصوصاجماعی نسبی میان قدرت های بزرگ، منطقه ای و مخالفان وجود نداشته باشد، تهاجم بشردوستانه محقق نخواهد شد.
مسئولیت حفاظت یا آن چه با عنوان مداخله بشردوستانه در تحلیل های فارسی زبان متداول شده و شرایط تحقق آن در مقاله ای تحت عنوان “مداخله بشر دوستانه؟ کمی اصولیترصحبت کنیم” در سایت جرس به خوبی توضیح داده شده است. (5) لذا تحقق این ادعا که گروه هایی در صدد آن هستند درگیری ای در گوشه ای از ایران به وجود آورند و پس از آن از قدرت های خارجی طلب کمک نظامی کنند، شبیه به یک شوخی است و استدلال های بنا شده بر آن و دغدغه های ناشی از آن از واقعیت فاصله زیادی دارد. در لیبی پس از چندین ماه قتل عام و کشتار گسترده مردم توسط جنگنده بمب افکن های قذافی و اراده بر تداوم این سرکوب، که حتی در پس آن می شد به راحتی اراده قتل عام مردم بن قاضی و شهرهای تحت تصرف مخالفان را در آینده نزدیک دید، و پس از چراغ سبز صریح اتحادیه عرب و اصرار دولت های محافظه کار عضو آن بر کمک نظامی جامعه جهانی، پافشاری اپوزسیون لیبی بر کمک نظامی غرب و… این امر محقق شد. هم اکنون در سوریه اگر چه بشار اسد به قتل عام مردم مشغول است و بخش قابل توجهی از اپوزسیون این کشور نیز چندین بار از کشورهای غربی درخواست کمک کرده اند اما هنوز این جمع بندی برای دخالت نظامی در این کشور در دنیا ایجاد نشده است.
مضرات این نوع نگاه
اول و مهم تر از همه این نوع موضع گیری به همان بلیه ای دچار است که مدعیان خود به نقد آن مشغولند: برای رسیدن به هدفی که به نظر آن ها صحیح و مبارک است استفاده از روش های بعضا منافی اخلاق مجاز و مباح شمرده می شود. دوم، در حالی که اصولا احتمال وقوع چنین سناریویی در مورد ایران بسیار ناچیز است، طرح آن و پافشاری بر آن جز مشغولیت بلاموضوع فضای فکری جامعه و هدر دادن نیرو و انرژی فعالان سیاسی نتیجه روشن دیگری در بر ندارد. همچنین ترکیب یک بحث بدون ما به ازای واقعی با روش های نادرست بر ملغمه اختلافات و آشفته بازار اپوزسیون و روشنفکران ایرانی می افزاید. چنین تحرکاتی در نهایت باعث نومیدی و انفعال بیش از پیش مردم و سرخوردگی فعالان مدنی و به تبع آن کند شدن روند پیگیری فعالیت های حقوق بشری و جمعی ایرانیان می شود.
پاورقی:
1- مواضع محمود صدری در پنج دقیقه آخر میزگرد بی بی سی به روشنی تاییدکننده این مدعاست. ایشان حتی از رسیدن ایران به آستانه تولید سلاح هسته ای به نوعی دفاع می کند.
2- لینک
3- در گزارش بی بی سی از گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی هسته ای آمده است: “پیش از پایان سال۲۰۰۳ میلادی، فعالیتهای اتمی نظامی احتمالی ایران در چارچوب یک برنامه سازمانی افته انجام می شد و این امکان وجود دارد که در حال حاضر نیز برخی از این فعالیتها ادامه داشته باشد. بنابراطلاعات ارائه شده به آژانس اتمی، برنامه آماد به دستور مقامهای ارشد ایران در اواخرسال۲۰۰۳میلادی و به دلیل نگرانی های موجود پس از حمله آمریکا به عراق، به طور ناگهانی متوقف شد اما کارکنان اتمی ایران دستاوردهای خود را ثبت کردند و سپس مراکزو تجهیزات خودراتخلیه وپاکسازی کردند. این نهاد می افزایدمطلع شده که ایران برخیازفعالیتهایی که درچارچو ب آماد انجام میداده را مجدداآغازکرده است. آژانس میگویدنگران است که برخی ازفعالیتهایی که پیش ازسال۲۰۰۳توسط ایران انجام شده به طورجدی به برنامه نظامی اتمی ارتباط دارد. این نهادابرازنگرانی میکندکه طرحهای کلاهک اتمی که ایران به دست آورده پیشرفته ترازآن است که پیش ازاین گمان آن میرفت. آژانس همچنین میگویدکه ایران احتمالا فنآوری چاشنی انفجارباقدرت بالاراباکمک یک متخصص خارجی کسب کرده که سالهادربرنامه اتمی کشورش فعالیت داشته است. “
در گزارش دیگری آقای آمانو، دبیرکل آژانس بین المللی انرژی هسته ای، می گوید: “تصمیم گرفتم اطلاعاتی را که داریم منتشر کنم برای کشورهای دیگه. چون بعد از سال ها مطمئن شدیم که اطلاعاتی که داریم قابل اطمینان هست و ایران کارهاش به سلاح اتمی مرتبط هست. برای همین احساس مسئولیت کردم که باید جهان را آگاه کرد. “
در قطعنامه شورای حکام علیه ایران نیز که حتی با حمایت روسیه و چین تصویب شد “باابرازنگرانی عمیق وفزاینده ازفعالیتهای هستهای ایران، ازجمهوری اسلامی خواسته تاباآژانس همکاری کند”. اگر آژانس ادعایی مبنی بر حساس بودن وضعیت فعالیت های اتمی ایران، سویه نظامی بودن داشتن این فعالیت ها و لزوم مقابله با این برنامه نداشته پس نسبت به چه چیزی “ابراز نگرانی عمیق و فزاینده” شده است.
4- لینک