توافق هسته ای فرصت حقوق بشر

آتلانتیک
آتلانتیک

» تحلیل آتلانتیک از مقاله اکبر گنجی

هفته گذشته، اکبر گنجی یکی از مهمترین مقالات منتشرشده پس از امضای چارچوب توافق هسته‌ای را نوشت. بخشی از اهمیت آن به دلیل کیستی اکبر گنجی است. او در سال ۲۰۰۱ مقامات ایرانی را به قتل منتقدان دولت متهم کرد و زندانی شد، از زندان بیانیه صادر کرد و خواستار جایگزینی دموکراسی به جای حکومت دینی شد. پس از آزادی و خروج از ایران، در سال ۲۰۰۹ از طرف زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زد. او را “مهم‌ترین مخالف سیاسی” ایران لقب داده‌اند.

اما آن‌چه می‌گوید نیز مهم است. در این مقاله می‌نویسد، اگر از زاویه دموکراسی نگاه کنیم، چارچوب توافق یک پیروزی برای ایران و ایرانیان است. چرا؟ چون “وقتی کشوری مثل ایران به مدت دو دهه مورد تهدید آمریکا و اسرائیل قرار گیرد و از سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ رنج ببرد، دموکراسی برای مردمی که در وحشت و ترس از جنگ زندگی کنند، تبدیل به یک رویای ناممکن می‌شود.” اگر آمریکا و متحدانش “واقعا به توسعه دموکراسی در ایران علاقه داشته باشند، باید تهدید نظامی و تحریم‌های اقتصادی را کنار بگذارند. صلح و اقتصاد سالم با دموکراسی ارتباط مستقیم دارد.”

گنجی در این جملات یکی از مخرب‌ترین افسانه‌های سیاست خارجی مدرن آمریکا را به چالش می‌کشد: این‌که از طریق جنگ و جنگ سرد، آمریکا به ترویج آزادی می‌پردازد. این افسانه با افسانه رونالد ریگان مرتبط است. ریگان در سال ۱۹۸۱ وارد کاخ سفید شد، ارتش آمریکا را تقویت کرد، برای شورشیان ضدکمونیست سلاح فرستاد، در مذاکرات کنترل سلاح شرکت نکرد، اتحاد شوروی را “امپراتوری شر” نامید و دیوار برلین فرو ریخت. این جنگ سرد آمریکا بود که باعث آزادی اروپای شرقی شد.

مشکل این داستان این است که تمام اتفاقات بین سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۹ را نادیده می‌گیرد. در سال ۱۹۸۴، ریگان تلاش کرد تا فتیله جنگ سرد را پایین بکشد. او در ژانویه ۱۹۸۴ در یک سخنرانی گفت: “نه ما و نه شوروی نمی‌توانیم اختلافات بین جوامع و فلاسفه‌مان را کنار بگذاریم، اما باید به یاد داشته باشیم منافع مشترکی داریم که مهم‌ترین آن‌ها اجتناب از جنگ و کاهش میزان سلاح‌ است.” کاخ سفید در سپتامبر آن سال، پس از دیدار با اندری گرومیکو، وزیر خارجه شوروی اعلام کرد: “آمریکا به موقعیت شوروی به عنوان یک ابرقدرت احترام می‌گذارد… و هیچ قصدی برای تغییر سیستم اجتماعی این کشور ندارد.”

به این ترتیب وقتی میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ رهبر جدید شوروی شد، ریگان او را بدون هیچ پیش‌شرطی به کاخ سفید دعوت کرد. کاخ سفید، جرج بوش پدر را که در آن زمان معاون رئیس‌جمهور بود به مسکو فرستاد تا خاطرنشان کند: “باید دنیا را از تهدید یا استفاده از زور در روابط بین‌المللی پاک کنیم.” وقتی ریگان و گورباچف دیدار کردند، حدود پنج ساعت حرف زدند و ریگان در گوش همتای خود گفت: “شرط می‌بندم وقتی دست می‌دهیم تندروهای هر دو کشور ما کفرشان درمی‌آید.”

به عبارت دیگر، ریگان مدت‌ها قبل از آن‌که گورباچف اروپای شرقی را آزاد کند، جنگ سرد را رقیق تر کرده بود. در حالیکه این احتمال وجود دارد که تقویت ارتش آمریکا در دوره اول ریگان، منجر به قدرت یافتن گورباچف شده باشد، یک اجماع قوی‌تر تاریخی می‌گوید، میل ریگان برای کاهش جنگ سرد در دور دوم بود که به گورباچف کمک کرد امپراتوری شوروی را فرو بریزد.

نتیجه داستان این نیست که رهبران آمریکا نباید از دیکتاتورها انتقاد کنند. باید این کار را بکنند. اما همچنین باید به یاد داشته باشند، اعمال تحریم و تهدید جنگ، به ندرت می‌تواند حقوق بشر را تقویت کند. معمولا برعکس است. تهدید جنگ به دیکتاتورها کمک می‌کند تا مخالفان خود را بی‌اعتبار کنند. به گفته گنجی: “دیکتاتوری جمهوری اسلامی از تهدید نظامی برای افزایش سرکوب مردم ایران استفاده کرده است و مخالفان را به خیانت و عهدشکنی متهم می‌کند.”

دوم این‌که تحریم‌ها، طبقه متوسط را که بهتر از همه می‌توانند موجب تغییرات دموکراتیک و حفظ آن شوند تحلیل می‌برد. سوم این‌که، خود جنگ‌های آمریکا اغلب حقوق بشر را مورد تهدید قرار می‌دهد. در میانه نسل‌کشی، جنگ بشردوستانه به همراه دیپلماسی و حفاظت پایدار از صلح، می‌تواند پدیدآورنده صلح باشد، همانطور که در بوسنی و کوزوو این‌گونه شد. اما بمباران مردم مظلوم اغلب آن‌ها را ضعیف‌تر می‌کند.

گنجی می‌نویسد، ایرانی‌ها “سرنوشت افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن را می‌دانند، این‌که یا آمریکا به آن‌ها حمله کرده و آن‌ها را با بمباران به قرون وسطی بازگردانده (لیبی) یا با راه افتادن جنگ فرقه‌ای توسط متحدان آمریکا در خاورمیانه نابود شده‌اند (سوریه). هیچ‌کدام از این کشورها دموکراتیک نشده‌اند. وضعیت حقوق بشر در تمام این کشورها بسیار بدتر از قبل است.”

گشایش دیپلماتیک اوباما با ایران و کوبا، فرصت یگانه‌ای برای دریافت این موضوع ایجاد می‌کند که حملات نظامی و اقتصادی آمریکا، به جای تقویت آزادی، موجب نابودی آن می‌شود. بسیاری از مخالفان ایرانی، در حالیکه از آمریکا می‌خواهند موارد نقض حقوق بشر در ایران را نادیده نگیرد، از مذاکرات هسته‌ای بین دو کشور نیز استقبال کرده‌اند.

منبع: آتلانتیک  - 20 آوریل  2015