مرتضی میرمنتظمی کارگردان جوان تئاتر ایران، در نشست خبری این نمایش، پاسخگوی سوالهای خبرنگاران شده است. وی در این نمایش از قباحت جنگ گفته و ترجیح داده تا برای آسودگی خیال در نگارش متن، کلامی از جنگ ایران و عراق به میان نیاورد. او می گوید، اگر به سمت جنگ خودمان می رفتم، برای گفتن برخی مسائل، با مشکل مواجه می شدم و این موضوع دست گروه نویسندگان را هم می بست… همکارمان در تهران چکیده ای از مراسم پرسش و پاسخ این نمایش را ارسال کرده که در ادامه می خوانید…
گفت و گو با مرتضی میر منتظمی
یک مسیر و چند صدا…
آقای میر منتظمی، در طراحی وضعیت های کلی اثرتان تا چه اندازه به واقعیت های موجود در جنگ وفادار مانده اید؟
البته درباره انتخاب سوژه های موجود در متن و اجرایی که دیدید تلاش شده است تا با حفظ کمترین فاصله ها به آن مقوله به پرداخت رویداد دراماتیک بپردازیم اما واقعیت این است که در جنگ برخی نکات منفی وجود دارد که با اشاره مستقیم به آن ها، بیان این نکات ممکن نمی شد.
درخصوص انتخاب جنگ برای روایتی از مرگ دراین نمایش برایمان توضیح دهید…
جنگ بستر خوبی برای یک دارم است در نتیجه طرح و ایده اولیه به تیم نویسندگان نیز همین بود و از آنها ده روایت از مرگ در جنگ را خواستم چراکه تابلوهای زیادی را می توان از این روایت به دست آورد.طرح را خودم به گروه نوسندگان پیشنهاد داده ام و در20 جلسه ای که متن نوشته شد، شخصا حضور داشتم و در جریان روند کار قرار گرفتم.
چرا این روایت را برای جنگ ایران و عراق در نظر نگرفتید تا نمایش های با این موضوع، از قالب کلیشه ای خود خارج شوند؟
اگر به سمت جنگ خودمان می رفتم، برای گفتن برخی مسائل، با مشکل مواجه می شدم و این موضوع دست گروه نویسندگان را هم می بست که در این صورت مجموع کار خوشایند من و گروهم نبود.
یکی از مهم ترین امتیاز های تولید نمایش “ابرها” داشتن تیم گروهی نویسندگان در کنار یکدیگر بود. تجربه ای که این روزها حتی بسیاری از گروه ها هم از آن غافل مانده اند.
این چند صدایی بودن در موفقیت نمایش تاثیر گذار بود اما در نهایت یک فکر اصلی، بر نوشته نویسندگان احاطه داشت که اجازه نمی داد نمایشنامه به هر سمت و سویی سوق پیدا کند و آن فکر نهایی، افکار و خواسته های کارگردان است. ما یک مسیر را انتخاب کرده و آن را ادامه دادیم.
فضای کمیک موجود در اجرا بر آمده از متن است یا حاصل تمرینات مستقیم شما با بازیگران؟
من به عنوان کارگردان اصراری برای گرفتن خنده از مخاطب نداشتم. از آنجایی که این نمایش به صورت کاملا کارگاهی شکل گرفت، بازیگران در تکمیل نمایشنامه و شکل گیری کاراکتر ها نظراتی را ارائه دادند که بسیار موثر بود. بیشتر بازی بازیگران، نمایش را به سمت طنز هدایت کرد البته بخش اندکی از آن هم در متن وجود داشت.
به طور قطع تولید نمایشنامه هایی با چنین فضاهایی نیاز به کار گروهی منسجمی دارد و همه ی گروه باید در روند پردازش موقعیت ها قرار بگیرند و شناخت خود از یکدیگر را به مراتب بیشتر نمایند.شیوه ی کارگروهتان در طول تمرینات به چه شکل بوده است؟
در کنار این شناخت، متناسب بودن نوع بازی بازیگر با کاراکتر را درنظر گرفتیم در نتیجه با گروه نویسندگان این 10 بازیگر را انتخاب کردیم\کلیه آثار من مبتنی بر طراحی صحنه است. حتی موضوع پایان نامه دانشگاهی ام نیز “کارگردانی مبتنی بر طراحی صحنه” بود و بر این قضیه تاکید دارم. طراحی صحنه در نمایش های من حرف اول را می زند اما شاخه جداگانه و خارج از کار نیست بلکه در خدمت کار و طراحی اصلی کارگردان قرار دارد.
مثل اینکه قرار بوده است پیش از تالار مولوی نمایشتان را درمجموعه تئاتر شهر به صحنه ببرید؟
بله. پیش از مولوی، متقاضی اجرا در کارگاه نمایش تئاتر شهر بودم اما از آنجایی که زمان اجرا را اردیبهشت سال 91 در نظر گرفتند، ریسک نکرده و در مرکز تئاتر مولوی نمایش را به صحنه برده بردم.با مرکز هنرهای نمایشی قرارداد بسته ایم البته این قرارداد به صورت کمک هزینه است در حالیکه چند تن از بازیگران این اثر، قراردادهایشان به صورت قرارداد تیپ است. با وجود هزینه های بسیار، تا به امروز مبلغی را به عنوان پیش تولید از مرکز دریافت نکرده ایم و تمامی مخارج که بیش از دو میلیون بوده را به صورت شخصی است.