شیرین عبادی وکیل ایرانی برنده جایزه صلح نوبل و بنیانگزار کانون مدافعان حقوق بشر در تهران در ماه های اخیر شاهد افزایش فشارها بر کانون و تحدید فعالیت های آن بوده است. وی چند روز باقیمانده به انتخابات ریاست جمهوری 12 ژوئن، در یک گفت و گوی تلفنی با روزنامه لوموند از نگرانی هایی که نسبت به رعایت آزادی ها در ایران دارد گفته است.
آیا شخص شما هنوز هم هدف سرکوب قرار دارید؟
در واقع باید اذعان کنم که این مسئله واقعیت دارد. بدون توجیه قانونی کانون مدافعان حقوق بشر را روز 21 دسامبر 2008 بستند. دفترم را تفتیش کردند، مدارک بایگانی من را درهم و برهم توی کارتن ریختند و بردند. سایت اینترنتی مان را فیلتر کردند. بعد هم منشی کانون را دستگیر کردند ( بازداشت وی دو ماه طول کشید) و برای بدنام کردن ما یک کارزار تبلیغاتی به رهبری روزنامه محافظه کار کیهان راه انداختند و ما را” عامل سیا و صهیونیسم” خواندند. به همه این ها راه انداختن تظاهرات جلوی دفترم و تحت فشار گذاشتن دو خانم دستیارم برای آن که استعفا بدهند و مسدود کردن ای ـ میل ام را اضافه کنید. من به اینترنت دسترسی ندارم. این از شرایط ارتباطی ما. در مورد کارمان هم خودتان قضاوت کنید: رکسانا صابری روزنامه نگار ایرانی ـ آمریکائی که بالاخره آزاد شد وقتی در ماه آوریل به خاطر جاسوسی به هشت سال زندان محکوم شد از ما کمک خواست. امّا ما نتوانستیم به پرونده دسترسی پیدا کنیم. از آن تاریخ به بعد هم دو نفر از اعضای کانون تحت فشار قرار گرفته اند، خانم محمدی نتوانست برای شرکت در مراسمی از کشور خارج شود و آقای سیف زاده را بدون ارائه توضیح به دادگاه انقلاب احضار کرده اند. من به این نتیجه رسیده ام که مقصود از این اقدامات ایذائی و فشارها اینست که ما که کانون مان برای بسیاری از ایرانی ها آخرین ملجأ بود، دست از مبارزه بکشیم.
چه ترازنامه ای از دوران رو به اتمام ریاست جمهوری که در آن اصولگرایان همه ابزار قدرت را در دست داشتند ارائه می دهید؟
ما از سال 2005 شاهد بدتر شدن بدون وقفه وضعیت حقوق بشر در ایران هستیم. به عنوان مثال در سال 2008 متوجه شدیم که موارد اعدام در عرض سه سال 300 درصد افزایش پیدا کرده! ایران با در نظر گرفتن نسبت ها حتی از چین هم جلو زده است یعنی ما با 70 میلیون جمعیت 355 اعدامی داشتیم در حالی که چین با3/1 میلیارد جمعیت 2200 مورد اعدام داشته. خودتان می توانید حساب کنید…
از همه بدتر اعدام جوان هائی است که در زمان ارتکاب جرائم منتسبه نوجوان بوده اند. 26 مورد از 32 مورد اعدامی نوجوانی که در عرض سه سال گذشته در سراسر دنیا اعدام شدند متعلق به ایران است! و در همین لحظه 138 نوجوان در ایران در نوبت اعدام قرار دارند که پنج نفرشان دخترند.
این اعدام ها با ماده 6 عهد نامه بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که در سال 1975 به تأئید ایران رسیده است مغایرت دارد امّا مقامات بی اعتنا به این مسئله صبر می کنند تا قاتل نوجوان در زندان 18 سالش بشود و بعد دارش می زنند. در مواجهه با این وضعیت 20 شخصیت ایرانی از جمله خود من و پنج روحانی که یکی از آن ها مهدی کروبی نامزد انتخابات ریاست جمهوری است و هنرمندان مشهوری چون جعفر پناهی و رخشان بنی اعتماد با انتشار بیانیه ای خواستار پایان بخشیدن به این اعدام ها شدیم.
من همچنان بدبین ام، چطور نباشم. همین روزها خبر رسیدکه زن و شوهری را هفته گذشته محکوم به سنگسار کرده اند. وقتی روز 18 دسامبر 2008 محمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای را مبنی بر تعلیق مجازات اعدام تصویب کرد از 192 کشور رأی دهنده فقط 46 کشور رأی مخالف دادند که ایران هم جزوشان بود…
دامنه برخوردها به جامعه مدنی هم گسترش یافته؟
البته. در عرض دو سال بیش از 100 زن که در کمپین حقوق برابر شرکت کرده بودند به دادگاه انقلاب احضار شده اند و احکام قطعی از سه ماه تا چهار سال زندان، به اتهام” اخلال در امنیت ملّی” در موردشان صادر شده است. سه زن دیگر یعنی عالیه اقدام دوست، روناک صفار زاده و زینب بایزیدی به همین اتهام دوران محکومیت خود را که برای اولی سه سال و برای دو نفر دیگر چهار سال زندان است سپری می کنند. “ امنیت ملّی” اسم کلیدی است که با توسل به آن می توان محکومیت دو مدافع حقوق بشر کرد، محمد صدیق کبود وند و مسعود کرد پور را که به ترتیب به ده و یک سال زندان محکوم شده اند توجیه کرد. چرا من این اسامی را ذکر می کنم؟ برای اینکه وجود دارند و این تنها راه برای پشتیبانی از آن ها در مقابل سکوت است… می توان به این فهرست نام های نه دانشجوئی را که در ماه فوریه دستگیر شدند و اسامی حدود صد بازداشتی روز اول ماه مه و نام دو برادر پزشک، کامیار و آرش علائی را که در ژوئن 2008 به سه و شش سال زندان محکوم شدند، اضافه کرد.
کسی که می خواهد از سرکوب در امان بماند نباید در درجه اوّل “متفاوت” باشد. اقلیت های مذهبی اولین گروه هائی هستند که سرکوب می شوند مثل بهائی ها که هفت نفر از مسئولین شان یک سال است به خاطر” جاسوسی” زندانی هستند. ما سعی می کنیم علیرغم ارعاب و تهدیدها دفاع از آن ها را برعهده بگیریم امّا حتی تاریخ محاکمه قطعی نشده است. سنی ها هم تحت آزار قرار دارند و حتی بعضی از گروه های شیعه که مبلغ گفت و گو با مذاهب یکتا پرستند متهم به” بدعت گزاری” می شوند. برای اقلیت های قومی هم وضع به همین منوال است. در سال 2008 یک روزنامه نگار به نام یعقوب مهر نهاد در سیستان و بلوچستان اعدام شد و حدود ده فعال کرد محکوم به مرگ شده اند.
انتظارها از انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
حقوق بشر معنای دیگرش قدرت اعمال حقوق شهروندی است. دو هفته پیش ما با انتشار بیانیه ای خواستار برگزاری انتخاباتی “آزاد” و “ شفاف” شدیم که مردم بتوانند از طریق آن خواست های شان را بدون ترس بیان کنند. متأسفانه در ایران شورای نگهبان نامزدها را پیشاپیش انتخاب می کند. از بیش از 300 نفری که نامزد ریاست جمهوری شده بودند تنها چهار نفر تأئید شدند.
مشروعیت یک حکومت نه تنها از رأی گیری عمومی که ضمناً از احترام به شهروندان بدون در نظر گرفتن عقاید و مذهب آنان ناشی می شود. بنابراین باید ببینیم بعد از چهارسال چه داریم؟ تشدید سرکوب و نظارت روز افزون بر آزادی ها. در تراز نامه این چهار سال دموکراسی به شدت نقض شده است.
منبع: لوموند 27 مه