صحنه

نویسنده
پیام رهنما

روایتی چند پاره…

“آدم آدم است” تجربه ای است مشترک میان گروه ایرانی و بریتانیایی درعرصه تولید تئاتر که این روزها به کارگردانی مهرداد رایانی مخصوص در سالن قشقایی تئاتر شهر به صحنه رفته است. نگاهی داریم به شکل وشیوه اجرای این نمایش در تهران…

 

 

“آدم آدم است” پس از یک وقفه کوتاه، بازگشتی نسبتا موفق  به عرصه اجرایی روایی  و درام برای مهرداد رایانی محسوب می شود و این همه از آن روست که این نمایش، به دلیل درایت، صداقت، تیزبینی و نکته سنجی نویسنده خود، حکایت همین روزهاست، درست قصه این روزها،  دردنیای وارونه و دروغ.

روایت دراین نمایش از دو مبنای جداگانه خطی و تکرار شونده شکل گرفته است. دو شکلی که نویسنده می‌کوشد از آن استفاده کرده تا داستان اصلی خود را دچار واسازی کند. ما در ابتدا با روایتی خطی رو‌به‌رو هستیم. زنی را در ابتدا روی پرده‌ای می‌بینیم که تمنیات انسانی دارد، اما لحظه‌ای بعدتر همو را در شمایل حیوانی در قفس می‌بینیم. یک دکتر و دو زندان‌بان قصد دارند او را دوباره به انسان بدل کنند. دکتر بسیار نرم‌خوست و دو زندان بان شکنجه گر.

نمایش در ساختارش روابط و رویدادهای ساده ارتباط میان شخصیت های محدود را به چالش می کشاند و به بحران می رساند.نویسنده در این محدوده به راحتی یک تم موضوعی جذاب  را به محملی دراماتیک در داستان نمایشی اش تبدیل می کند و از همه مهمتر اینکه این روایت و موضوعات آن را در گستره سبکی واقع گرایانه به اجرا می گذارد که از هر جهت با مخاطب اش ارتباط برقرار می کند.

 

 

آنچه روایت را به پیش می راند، زنجیره مناسبات و روابطی است که آدم ها را در مقطعی از داستان به هم وصل و در زمانی دیگر آنها را از هم فصل می کند و بدین ترتیب، شخصیت ها را در طول نمایش در موقعیت های متعدد موافق و مخالف نسبت به یکدیگر قرار می دهد. چنانچه در جایی از نمایش عنوان می شود دور شدن ازیک شخص لزوماً به معنای نزدیک شدن به شخص دیگری نیست و چینش نمایش قرارداد می کند که کنش اصلی اش همین موقعیت ها و لحظاتی است که در آنها آدم ها با هم ارتباط برقرار می کنند و به فراخور موقعیت هایشان به هم دور یا نزدیک می شوند. موقعیت هایی که برآمده از شرایط و نحوه حضور آنها در کنار یکدیگر است. از این روست که به واسطه خلق لحظات متعدد، امکان پرداختن به مناسبات میان افراد در نمایش فراهم می شود و برای این منظوراست که رایانی روایتش را با “کنش های پنهان” موجود در روابط  این چهار فرد آغاز می کند و کم کم آن را بسط و گسترش می دهد وبا طرح نارضایتی ها و به تبع آن آزار و اذیت ها ، سرانجام ابعاد اهریمنی شیوع چنین نکبت و معضلی را در جامعه ودر سطح روابط انسانی به تصویر می کشد.

“آدم آدم است” با دغدغه‌ای برآمده از نگاه پست مدرن به جهان، مبحث تحت نظر بودن و مهمتر از همه بحران انسان بودن را مورد بررسی قرار می‌دهد. جابجایی هویت‌ها، نهاد ناآرام جهان و بحران انسان در این شرایط غیر قابل اعتماد، جهشی جدی در کارنامه رایانی است. او که همیشه تنگاتنگ اجتماع و دشواری‌های آن، به تئاتر شیوه‌پردازانه خود پرداخته این بار با کلی‌تر کردن موقعیت درامش وجهی فلسفی به کارش داده است .

زبان در “آدم آدم است” یکی از مهمترین عناصری است که به خوبی پرداخت شده و تاثیر زیادی بر واقعی شدن و باورپذیر بودن اتفاقات و رویدادهای نمایش دارد. دیالوگ های ساده و واقعی “آدم آدم است”اگر چه در زمان شنیدن آن زیاد مهم به نظر نمی رسند، اما در واقع برای ارتباط دادن اجرا و تماشاگر در سیستم ارتباطی تئاتر از مهمترین عناصر به حساب می آیند. از این منظر زبان دراین خاص و هم عام است. خاص ، از آن جهت که مشخصا از زبان آدمهای نمایش با مسئله آنها در شبکه روابط تک تک شخصیت ها بیان می شود و مربوط به خود آنهاست و عام از آن رو که ممکن است شبیه هر گفتگوی دیگری در جامعه مخاطبان آن نیز باشد.
از طرف دیگر کلام و گفتار دراماتیک بخش زیادی از روایت درام را در نمایش با خود به همراه دارد و مطرح می سازد. این از آن روست که تعلیق داستانی، از جنس آنکه در ساختار داستان وجود دارد را نمی توان با همه ظرفیت ها و کیفیت آن در این اجراجستجو کرد. در عوض همه بار درام و ماهیت و ارزش کنش در نمایش بر کارکردهای زبانی آن استوار است.
تعلیق، درگیری، حرکت و چالش در نمایش رایانی مخصوص ،آنجا به وجود می آید و ارزش کارکردی پیدا می کند که زبان به عنوان موتور راه انداز و پیش برنده مورد پرداخت قرار می گیرد و وظیفه اش را با دراماتیزه کردن واقعیت گفتاری به انجام می رساند.
حال این واقعیت ها یا واقعیت عینی و یا واقعیت ذهنی هستند و همانطور که گفته شد، هم از طریق موقعیت دراماتیک و هم توسط گفتار و زبان درام را به وجود می آورند. اما باید پذیرفت که در این ارتباط ارزش و اعتبار زبان بیشتر از موقعیت و عمل نمایشی است.

“آدم آدم است” مانند اغلب آثارگذشته رایانی، یک نمایشنامه کاملاً متکی به ساختارروایی است. حرکات نمایشی در این اثر محور و مرکز روایت قرار گرفته و اهمیت و ارزش آن بر سایر وجوه و عناصر دراماتیک ارجحیت و برتری مشهودی یافته است.اهداف و انگیزه های قهرمان، بستر اصلی رویداد را شکل می دهند و اتفاقات را به حرکت می اندازند.
 
 طرح و توطئه و درگیری و کشمکش در این اجرا به طور کاملاً قاعده مند و اصولی در جهت شکل گیری ساختاری منسجم مورد پرداخت قرار گرفته اند و همین ویژگی، نمایش جدید مهرداد رایانی مخصوص را با سایر آثار او - که اهمیت چندانی به ساختار نمی دادند - متفاوت کرده است.
 هر چند نوعی آشنا زدایی از روایت معمول و بر هم ریختن نظم و پیوستگی روایی در این نمایش هم دیده می شود،اما جدا کردن پرده ها و صحنه های نمایش و استفاده از تصویر صحنه و ویدئو پروجکشن در فاصله میان روایت این صحنه ها، پرداخت متفاوتی را در حوزه روایت نمایش به وجود آورده است.
 در واقع این طور به نظر می رسد که کارگردان با به کارگیری این طرفند، قصد داشته تا از همذات پنداری بیش از اندازه و درگیر شدن زیاد تماشاگر با داستان جلوگیری کند و تا اندازه ای بتواند با کاهش تأثیر داستان بر مخاطب، اندیشه تماشاگرش را نیز به فعالیت وا دارد.