به خاطر سرودن یک شعر به زندان رفت؛ ۱۳ ماه در زندان به سر برد و حالا هفت روز پس از آزادی اش از زندان می گوید آن شعر، حرف دل او بوده. “فتنه گران” شعری که در جریان اعتراضات مردم بعد از انتخابات ۸۸ بازتاب بسیاری یافت و خیلی از معترضان آن را حرف دل خود خواندند.
حالا مصطفی بادکوبه ای که ۱۳ ماه زندان را تحمل کرده درباره این شعر میگوید: من رنج می کشیدم وقتی وسط خیابان، خانم مردم، دختر مردم را می دیدم که با گلوله می زنند و روی زمین می افتد. او هم دختر من است، او هم عزیز من است. نگران وضعیت بودیم ما و باید می گفتیم که اقا این شرایط در شان ملت ما نیست، در شان یک کشوری که انقلابی کرده و خواسته به سوی دموکراسی برود نیست. آن شعر حرف دل من بود و من به آن شعر علاقه مند هستم.
مردی که با او مصاحبه کرده ام هفت روز پیش و در حالی که پنج ماه و پنج روز از محکومیت اش مانده بود از زندان آزاد شده است. او می گوید که زندان شعر او را پخته تر کرد: مثل یک مجسمه تراش، روزهای آنجا ما را ساخت و شعر ما را به اصطلاح تراشکاری کرد. جهت بیشتری گرفت، تندی بیشتری گرفت و در عین حال اگر تعریف از خود نباشد، پختگی بیشتری یافت.
آقای بادکوبه ای به پنج سال محرومیت از حضور در جلسات شعرخوانی هم محکوم شده و هنوز نمیداند این محرومیت هم با پنج ماه باقیمانده از حبس اش مشمول عفو قرار گرفته یا همچنان باقی است.
مصطفی بادکوبه ای، شاعر و نویسنده ای است که بیش از ۲۲ کتاب تاکنون منتشر کرده است. مصاحبه “روز” با او در پی می آید:
آقای بادکوبه ای شما در شرایطی آزاد شده اید که گویا چندماه دیگر محکومیت تان به پایان میرسید درسته؟
بله ۵ ماه و ۵ روز از محکومیت من مانده بود.
چطور آزاد شدید آیا درخواست آزادی مشروط کرده بودید؟
من چیزی ننوشتم، درخواستی نکردم، منتهی ظاهرا براساس قوانینی که دارند هرکسی یک سوم یا به ویژه دو سوم از محکومیت اش را گذرانده باشد و موردی در دوران زندان اش نباشد، یعنی زندان تایید کند که مشکلی ندارد، ظاهرا به قول خودشان مشمول عفو مشروط یا آزادی مشروط قرار می گیرد.
علاوه بر زندان، شما به ۵ سال محرومیت از شرکت در جلسات شعرخوانی هم محکوم شده بودید این محرومیت تان چه شد آیا همچنان محروم هستید؟
من از دوستان پرسیدم گفتند آنچه در متن حکم آمده به اصطلاح وقتی که زندان مورد عفو قرار بگیرد تبعاتش هم مورد عفو قرار گرفته. وکیل من مسافرت بوده این یکی دو روز پی گیری خواهد کرد ببینیم آن محرومیت ادامه دارد یا به خواست خداوند برداشته شده. این را هنوز نمیدانم.
تجربه زندان چطور بود اقای بادکوبه ای برای شما که به خاطر اشعارتان زندانی شدید؟
اولا که بارها گفته ام نه افتخار است نه جای ایراد. من اصولا موجود سیاسی نبودم من یک وجود فرهنگی ملی هستم. سروده هایی که داشتم مدتها و سالیان دراز است که این سروده ها را میخوانم منتهی چون همزمان شد با این داستان ۸۸ و قضایای اعتراض عمومی، پر این داستان من را هم گرفت والا تا به حال مشکلی آنچنان برای ما ایجاد نکرده بودند که من بگویم صرفا به خاطر شعر این اتفاق افتاد. بلکه ظاهرا این شعرها بدون اطلاع وبدون اجازه من از رسانه های جمعی پخش شد و بعد رفت روی اینترنت و عزیزان ایرانی آن سوی آب پخش کردند. این بیشتر مورد اعتراض آقایان قرار گرفته بود و نگران شان کرده بود. اینها هم به اصطلاح گوشی از ما پیچاندند که به اصطلاح خودشان متنبه بشویم و دیگر از این حرف ها نزنیم. ولی حقیقت این است که زندان برای من بسیار خوب بود. من با توجه به آنچه خوانده ام و آموزش دیده ام، افتخارم این است که مولانا پژوه و حافظ پژوه هستم، چندین جلد از کتاب های من درباره مولانا و حافظ است. از ۲۲ کتابی که نوشته ام ده دوازده کتاب از عزیزان و بزرگان عرفان است. در عرفان به ما یاد داده اند که “صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق، نیست فردا گفتن اش شرط طریق”. بنابراین ما این را آموزش دیده بودیم. در دوران محکومیت تلاش کردم فرصت را برای خودسازی، برای بازنگری به خود و از همه مهم تر در بخش عمومی اش ایجاد وحدت بین همه ایرانیان و ایران دوستان به کار برم. انجا در شب یلدا، شعر وطنم را خواندم جشن هایی که داشتیم مثل جشن مهرگان و سایر جشن ها، بهانه شادی داشتیم. با نام ایران، فرهنگ ایران و زمینه ای که باعث هویت ما شده سعی میکردیم دور هم باشیم. تصور میکنم که این عزیزان متوجه شده اند ما خیلی قضایای به اصطلاح غیر کار خودمان وارد نشدیم، ظاهرا این باعث شد از این ۵ ماه ما بگذرند.
شما در زندان هم شعرهایی سرودید. تاثیر زندان را در این نوع شعرهایتان چگونه می بینید؟
فقط می توانم بگویم مثل یک مجسمه تراش، روزهای آنجا ما را ساخت و شعر ما را به اصطلاح تراشکاری کرد. جهت بیشتری گرفت، تندی بیشتری گرفت و در عین حال اگر تعریف از خود نباشد پختگی بیشتری یافت.
یکی از اشعار شما در همان ایام اعتراضات خیلی بازتاب پیدا کرد شعری که حرف بسیاری از معترضان بود و در عین حال گفته شد مبنای اتهامی و محکومیت شما بوده؛ “فتنه گران” حال که بابت این شعر ۱۳ ماه زندان را تحمل کردید چه دیدی بدان دارید؟
شاید لطفی که هموطنان به من پیدا کردند بیشتر به این دلیل بود که احساس کردند من می توانم بازگوی احساسات آنها باشم. در آن زمان هم من رنج می کشیدم وقتی وسط خیابان، خانم مردم، دختر مردم را می دیدم که با گلوله می زنند و روی زمین می افتد. او هم دختر من است، او هم عزیز من است. نگران وضعیت بودیم ما و باید می گفتیم که اقا این شرایط در شان ملت ما نیست، در شان یک کشوری که انقلابی کرده و خواسته به سوی دموکراسی برود نیست. من به آن شعر علاقه مند هستم و شعری است که حرف دل را زده. امیدوار هستیم حالا که به خاطر آن که زندانی کشیدیم بعد از این انشالله از این صحنه ها در کشورمان نبینیم.
حالا چطور آقای بادکوبه ای؟ در شرایطی آزاد شده اید که انتخابات دیگری برگزار شده، فضای کشور تغییر کرده، شما این فضا را چطور می بینید و این تغییرات چه حسی در شما ایجاد کرده؟
مردم کاملا متوجه دو نکته شده اند یک نکته اینکه حرف شان و احساس شان و خواسته شان یک جایی دیده شده و همین ارامشی به مردم داده. دوم اینکه به هر حال ما در صحنه بین المللی تلاش مان بر این بوده و خواهد بود که اگر سختی است تحمل بکنیم ولی سختی غیر از توهین است، سختی غیر از تحقیر است. ملت ما سرافرازند و توهین و تحقیر را نمی پذیرند بنابراین حالا که یک مقدار با احترام و ادب و یک مقدار احترام متقابل به این ملت نگاه می شود و برخورد می شود معمولا عزیزان راضی هستند. البته خیلی زود است من بخواهم قضاوت کنم شش هفت روز است آمده ام بیرون ولی حقیقت این است که من امید را در چهره مردم می بینم و امیدوار هستم این امید ادامه پیدا کند تبدیل به واقعیت شود و به قول علما تحقق پیدا کند.
خیلی از همبندی های شما بازداشت هستند. و رهبران جنبش سبز همچنان در حصر به سر می برند. فکر میکنید فضای جدیدی که بعداز ازادی با آن مواجه شده اید بتواند به ازادی آنها منتهی شود؟
حقیقتا ازاینکه آزاد شدم و خوشحال هستم که که این لطف حالا با هر عنوانی شامل حال من شده شامل حال همه عزیزان بشود و همه آزاد شوند. من که در زندان و با آنها بودم دست کم از این دوستانی که هم بندی من بودند ندیدم کسی بخواهد عداوت و دشمنی با حکومت داشته باشد. کسانی که من دیدم دلسوز بودند. من امیدوارم مسولان این را دریابند و مخالفان را تبدیل به منتقد، منتقدان را تبدیل به دوست کنند و دوستی و جذب و محبت خط عمل شان باشد. امیدوار هستم به ازادی همه کسانی که به خاطر دیدگاه و عقیده شان در بند هستند. درباره رفع حصر از آقای موسوی، خانم رهنورد و آقای کروبی هم همین طور. من چند بار عرض کرده ام آدم سیاسی نیستم بنابراین نگاه من نمی تواند نگاه سیاسی باشد اما یک نکته را میدانم آن عزیزان کسانی بوده اند که به این نظام خدمت کرده اند و در سابقه شان هم مساله ای نبوده به جز همین داستان که اختلاف نظری پیدا شده. از خدا میخواهیم این کدورت از بین برود و آنطور که همه از صدر تا ذیل اعلام میکنند سال قانون و حکومت قانون باشد ما امیدواریم با قانون و ضوابط درست با آنها هم رفتار شود. سه سال است در حصر هستند و من آرزوی ازادی این عزیزان را دارم.
آقای بادکوبه ای یکی از اشعار شما از سوی برخی مورد انتقاد قرار گرفت و شما را متهم به نژادپرستی کردند و گفتند که به هموطنان و مردم عرب توهین کرده اید. درباره این شعر چه توضیحی دارید؟
من نه فقط نژادپرست نیستم بلکه همیشه اعلام کرده ام من همه انسان ها را دوست دارم. اما درباره آن شعر و سرودن آن اگر با دقت و تا آخر شعر را بخوانند متوجه می شوند انگیزه چه بوده.
انگیزه سرودن آن چی بود؟
اولا سرکار خانم، من زبان عربی را به راحتی میدانم. من شعر عربی را به فارسی ترجمه کرده ام و در کتاب ام چاپ شده بنابراین مشکلی با زبان عربی ندارم. اما هنگامی که افراد کوته نظر و کوته فکر اعلام میکنند خدا فقط زبان عربی می فهمد، من انجا گفتم که خدایا اگر تو فقط زبان عربی می فهمی.. آن “اگر” را باید توجه کنند. چطور ممکن است بگویند خدا فقط یک زبان را می فهمد؟ اصلا چنین چیزی نیست. آنها کوته نظری کردند. من دست همه انسان ها را می بوسم به عنوان همنوع. هیچ مشکلی با عرب و کرد و ترک و بقیه ندارم. همه را دوست دارم همیشه یادآورصلح بوده ام در شعرهایم. آن یکی را عصبانی بودم وقتی گفتند در بهشت فقط زبان عربی است و… من اعلام کردم که خداوند زبان ندارد خدا با موسی به زبان عبری صحبت کرده، با عیسی به زبان خود او و همین طور با هر کسی با زبان خودش صحبت کرده. قرآن هم همین را میگوید بنابراین ترجیح دادن زبان عربی و کوتاه کردن شان غیر عرب باعث شد که من آن عصبانیت را در آن لحظات نشان دهم و اگر خدای نکرده تصور نژاد پرستی شده کاملا از این جهت من ابراز تنفر میکنم. هیچ انسانی بر دیگری برتری ندارد. برتری ما فقط انسانیت است اگر کسی اخلاق خوب داشته باشد خدای واقعی را درست بشناسد و به مردم خدمت کند بر ما برتر است.
متن شعر “فتنه گران” سروده آقای بادکوبه ای:
چندیست دلم یکدله با فتنهگران است
این هم به یقین معجزهء دورِ زمان است
چون فتنهگری بانگ عدالتطلبی شد
دل بهرِ خدا یکدله با فتنهگران است
بیداد چو شد میوهء آزادی و قانون
بیچاره دلم عاشقِ ظلم و خفقان است
جائی که چکد خونِ دل از ابرِ بهاری
واله که بهاران خجل از فصل خزان است
روزی که شب قدر بود شام جهالت
قرآن متنفر ز حلول رمضان است
زاهد که وضویش همه از خونِ دلِ ماست
تکبیرِ نمازش به یقین ننگ اذان است
دیروز چو حلقومِ ندا غرقهء خون شد
فردا به خدا روز ندای همگان است
با مرگ دو صد آرش و سهراب و سیاوش
این مامِ وطن دل نگران، دل نگران، دل نگران است
دیدیم به دنبال هوا و هوس شیخ
هر لحظه فرامینِ خدا در نوسان است
چون با تو جهنم شده این ملکِ اهورا
بی تو به یقین غرفهای از باغِ جنان است
ما را چه به بدبختی لبنان و فلسطین؟
جائی که وطن یکسره در آه فغان است
ای غره به همدردی با غزه و لبنان
آن کُرد و بلوچ است که در حسرتِ نان است
هر چند نبینی تو ولی ملتِ ایران
شیریست که بر پرچم خورشید نشان است
بر ملتِ ما تکیه کن ای شیخ که بینی
هرگوشه یکی آرش با تیر و کمان است
سوگند خدا را به قلم نیز نخواندی
در کیش تو اصحاب قلم مدحیهخوان است
از بس که شکستید قلم های مخالف
هر نشریه ماتمکدهء اهل بیان است
بر دوش منه بار ستم را هله ای شیخ
این بار گران، بار گران، بار گران است
این بانگ نه بانگیست که از یأس برآید
حلقوم امید است که با جامهدران است