در هفتهای که گذشت، بیشتر تحلیلهایی که در رسانههای عربی در مورد ایران منتشر شد به موضوع فعالیتهای گروه الحوثی در یمن و ارتباط این گروه با ایران اختصاص داشت. عمده تحلیلگران عرب، افزایش فعالیت حوثیها در یمن و سقوط صنعا پایتخت این کشور را به نوعی تلاش ایران برای حضور قدرتمندتری در تنگه باب المندب و مرزهای عربستان تعبیر کردند. برخی رسانهها نیز به موضوعاتی مانند نقش ایران در عراق پرداختند.
رضوان السید تحلیلگر لبنانی در روزنامه الشرقالاوسط نوشت: “حکومت ولایت فقیه در نیمه دوم سال ۲۰۱۲ تصمیم گرفت که با جنبشهای تغییرخواهی در کشورهای عربی به مقابله بپردازد و در این مقابله هر کجا که میتواند شخصا حضور پیدا کند و هر کجا که نمیتواند از طریق واسطهها دست به اقدام بزند. بدین ترتیب بود که در سوریه، عراق و بحرین شروع به دخالت کرده و همزمان راههای تنفس در لبنان و یمن را بست”.
به نظر السید، ایران در این زمینه دستاوردهای زیادی داشته: “نظام اسد بر سر جای خود باقی مانده و حکومت در عراق نیز برخلاف رأی و خواسته ایران نیست. حامیان ایران در بحرین، راه هر گونه مذاکره را بستهاند و در یمن، حوثیها شروع به پیشروی کردهاند. در لبنان نیز بیش از سه سال است که حکومت در دست همپیمانان ایران است”.
رضوان السید در ادامه تحلیل خود نوشت: “عملا با آنچه در سوریه و یمن اتفاق افتاده، ایران شرایطی پیدا کرده که بر اساس آن میتواند به آمریکاییها بگوید آماده همکاری با واشنگتن در مبارزه با تروریسم است به شرطی که در پرونده هستهای به ایران امتیازهایی داده شود. شواهد نشان میدهد که آمریکاییها که در ابتدا مخالف این نوع معامله بودند، اکنون آماده میشوند تا با ایران در عراق همکاری کرده و در یک زد و بند با ایران و روسیه، بشار اسد را وارد مرحله انتقال قدرت کنند”.
وی در پایان یادداشت خود با اشاره به سخنان هفته گذشته علیرضا زاکانی نماینده مجلس شورای اسلامی، بغداد، بیروت، غزه، حمص، حلب و اکنون صنعا را تحت نفوذ ایران خوانده و عربهای منطقه را “درگیر بین چند داعش” توصیف کرده است.
علیرضا زاکانی که رسانههای عربی وی را “نزدیک به رهبر ایران” توصیف کردهاند، در اظهاراتی که واکنشهای زیادی را در رسانههای عربی داشت، گفت:“امروز انقلاب اسلامی سه پایتخت کشورهای عربی را در اختیار دارد و تا چند وقت دیگر صنعا را نیز گرفته و سیستم یکپارچهسازی مسلمانان را اجرایی خواهد کرد”.
جورج سمعان در یادداشتی در روزنامه الحیات، نظری مشابه رضوان السید دارد و اتفاقهای رخ داده در یمن را “تلاش ایران برای سیطره بر مرزهای جنوبی عربستان و دریای سرخ میداند.
وی نوشت: “کسی گمان نمیکرد که حوثیها تا این حد جرأت داشته باشند که وارد صنعا شده و پایتخت یمن را به این سادگی در اختیار بگیرند. واقعیت این است که آنچه برای عربستان یک خطر منطقهای و بینالمللی محسوب میشود، برای ایران یک پیروزی است”.
به عقیده سمعان، حوثیها از غفلت کشورهای عربی منطقه و درگیری آنها در مبارزه با داعش در سوریه و عراق استفاده کردند. وی نوشت: “رییسجمهور یمن از ابتدای حرکت حوثیها به طرف شهر عمران و سپس صنعا هشدار داده بود که تهران قصد دارد با سلطه بر صنعا خود را در موقعیتی قرار دهد که بتواند صنعا را در مقابل دمشق معامله کند. در حقیقت تهران به سادگی تسلیم تغییراتی که داعش در سرزمین شام ایجاد کرده نشده است و تلاش میکند تا دستاوردهایی در جنوب شبه جزیره عربستان کسب کند که شکستهایش در شمال را پوشش دهد”.
جورج سمعان در پایان یادداشت خود تاکید کرد که تغییرات ایجاد شده در یمن نشان میدهد که ایران آماده سلطه بر باب المندب بعد از هرمز میشود.
امین قموریه تحلیلگر لبنانی در روزنامه النهار، مطلبی در همین زمینه نوشته و معتقدست که ایران در حال گسترش دایره نفوذ خود تا تنگه باب المندب است.
قموریه با طرح این سئوال که چرا همه بخصوص عربستان در قبال پیشروی حوثیها در یمن ساکت هستند، نوشت: “سیطره حوثیها بر یمن یعنی سیطره ایران بر تنگه باب المندب بعد از تنگه هرمز و این موضوع در صورت تحقق به مفهوم سلطه ایران بر مهمترین گذرگاههای جهانی نفت است. بدین ترتیب امنیت خلیج [فارس] و عربستان بین چکش عراق و سندان یمن قرار خواهد گرفت”.
این تحلیلگر لبنانی با سئوالبرانگیز خواندن شرایط کنونی نوشت: “آیا انقلابی در تقسیم نقشهای منطقهای رخ داده که شاهد این درجه از چالش هستیم یا اینکه روند امور هنوز هم تحت کنترل بازیگران منطقهای و واشنگتن است که روزی دست خود را به سمت ریاض دراز می کند و دست دیگر را به تهران میدهد. برخورد منافع در یمن ادامه روندی در عراق است که نشان میدهد توافقی در دست اجراست که منافع ریاض و تهران حفظ شود”.
علیرغم تحلیلهایی که در مورد دخالت ایران در یمن منتشر میشود، برخی از تحلیلگران عرب بر این باور هستند که ایران هیچ نقشی در تحولات یمن نداشته و اساسا نه تنها حوثیها امکان سلطه بر یمن را ندارند، بلکه ایران نیز فعلا راهی برای در کنترل گرفتن تنگه باب المندب ندارد.
فهمی هویدی تحلیلگر برجسته مصری در مقالهای که در وبسایت شبکه الجزیره منتشره شده، هیاهوی ایجاد شده در مورد یمن را ساخته و پرداخته رسانههای لبنانی دانسته و معتقد است که این رسانهها تحت تاثیر فعالیتهای مشابه حزبالله در لبنان هستند و اساسا در یمن انقلابی رخ نداده و ایران نیز ارتباطی به این موضوع ندارد. وی در این زمینه نوشت: “درگیریها در یمن به هیچ وجه مذهبی نیست و تمام زیدیها [مذهبی که حوثیها نیز از پیروان آن هستند] نیز طرفدار ایران نبوده و اساسا ایدهی ولایت فقیه هیچ جایگاهی در یمن ندارد. علاوه بر این، مسیر ایران تا تنگه باب المندب مملو از مین است و ایران را به جایی میکشاند که نه دوست دارد و نه حتی به آن فکر کرده است”.
به نظر هویدی، “تحرک صورت گرفته در یمن، یک جریان کاملا سیاسی با مطالبات سیاسی است و هر چند که حوثیها وارد صنعا شدهاند، اما نه دولت را واژگون کردند و نه ادعایی برای رهبری کشور دارند. آنها فقط خواستار حقوقی هستند و بر سر آن با دولت یمن مذاکره میکنند”.
این تحلیلگر مصری نوشت: “حوثیها گروه فعالی از زیدیها هستند که حتی تمام پیروان این مذهب را نیز نمایندگی نمیکنند. جمعیت یمن سی میلیون نفر است و زیدیها فقط یک سوم این جمعیت را به خود اختصاص دادهاند. شافعیها دو سوم باقی را تشکیل دادهاند و بدین ترتیب میتوانیم بگوییم که سقوط یمن در دامان ولایت فقیه یا سقوط صنعا به آغوش تهران، گزارههایی به شدت مبالغهآمیز هستند که در خود آرزوهایی را نیز نهفته دارند”.
در ادامه بحثهای جاری پیرامون داعش و نقش ایران در مبارزه با این جریان در عراق، حسن الحاف در روزنامه الحیات مطلبی نوشته که در آن تلاش کرده با مقایسه اظهارات مختلف مسوولان ایرانی در مدت اخیر، نمایی از سیاست ایران در منطقه و در تعاملش با آمریکا را ترسیم کند.
الحاف در یادداشت خود نوشت: “چند روز قبل خبرگزاری رویترز به نقل از یک مسوول ایرانی بلندپایه خبر داد که تهران آماده همکاری با آمریکا و متحدانش در مبارزه با داعش بوده ولی خواستار نرمش بیشتری در پرونده هستهای است. همان روزی که این خبر منتشر شد، یک مسوول ایرانی دیگر در وزارت خارجه این کشور در مصاحبه با شبکه المیادین، خبر را تکذیب و تاکید کرد که موضع ایران در قبال پرونده هستهای و مبارزه با داعش تغییرناپذیر است و تهران اساسا پروندههای مختلف را به یکدیگر ربط نمیدهد”.
به نوشته الحاف، “این سبک و سیاق همیشگی ایران در مذاکرات مختلف است، بدین ترتیب که ابتدا موضع تندی اتخاذ کرده تا افکار عمومی داخلی و هواداران حکومت را با خود همراه کرده و سپس به آهستگی شروط مذاکره را در اظهارنظرهایی دیگر اعلام میکند. در این وضعیت اگر پاسخ غرب منفی باشد، مسوولی ایرانی ظاهر شده و تمام اظهارات نخست را تکذیب میکند”.
الحاف اشاره میکند که “علیرغم ضد و نقیض بودن اظهارات مسوولان ایرانی در خصوص ائتلاف ضد داعش، این حسن روحانی رییسجمهور ایران بود که در حاشیه اجلاس عمومی سازمان ملل اعلام کرد که کشورش آماده همکاری در جنگ علیه دولت اسلامی است، به شرطی که توافقی زودهنگام در مذاکرات هستهای حاصل شود. روحانی یک روز بعد از این سخنان و در تکمیل آن، سیاستمداران میانهرو و واقعگرای خاورمیانه را دعوت کرد که مسوولیت خود در مبارزه با تروریسم را بپذیرند و تاکید کرد که هر کشور دیگری که بخواهد علیه تروریسم اقدام کند باید به آن کمک کرد”.
وی در پایان یادداشت خود نوشت: “تفاوت ایران با دشمنانش در منطقه این است که ایران با آمریکا بر سر تصدی مقام نخست و قدرتمندترین کشور در منطقه مذاکره میکند در حالی که دشمنانش برای جلوگیری از دستیابی ایران به هدفش با آمریکا مذاکره میکنند”.