کلاس دوم کامپیو‌تر و روز جهانی ایدز

محمدرضا نیک نژاد
محمدرضا نیک نژاد

روبان قرمزی از گل‌فروشی دمِ دبیرستان خریدم. قیچی و چسب و سنجاق ته‌گرد را از معاون گرفتم و وارد کلاس شدم. مانند همیشه نام کوچک بچه‌ها را تک‌تک خواندم. خوشبختانه این کلاس خلوت است و بیش از آن‌که برای یکدیگر دانش‌آموز و آموزگار باشیم، دوستیم. گفتم بچه‌ها می‌شود کمکم کنید!؟ بهمن! تو این روبان را به تعداد بچه‌های کلاس ببُر. بنیامین تو هم بی‌زحمت برو به آقای فریدونی- مربی پرورشی- بگو بیاید و دوربین‌اش را هم بیاورد. از نظریان هم که گرافیتی‌های خوبی می‌کشد، خواستم که جمله “GETTING TO ZERO” را با ماژیکِ قرمز روی تخته بنویسد. بچه‌ها گفتن استاد! گویا امروز از آن روزهای خوب است. گفتم برای شما که خیلی خوب است! پرسیدند چه خبر است؟ گفتم امروز یکم دسامبر- ۱۰ آذر- روز جهانی مبارزه با ایدز و شعارِ امسال هم “GETTING TO ZERO” یعنی به صفر رساندن [مبتلایان تازه] است. می‌خواهیم امروز با جهان هم‌صدا شویم و به جنبش جهانی مبارزه با ایدز بپیوندیم. نظریان کارِ نوشتن شعار روی تخته را به پایان رساند و روبان‌ها به شکل نشانه ایدز درآمدند و مربی پرورشی و یکی از آموزگاران دیگر که در این‌گونه کنش‌ها انگیزه‌مند است، به کلاس دوم کامپیو‌تر آمدند. با چسباندن روبان‌های قرمز بر سینه‌هایمان عکس روز جهانی مبارزه با ایدز را گرفتیم و‌‌ همان لحظه فرستادیم به فضای مجازی. مربی پرورشی رو به من و به هدف یادگیری بچه‌ها پرسید: ایدز چیست؟ من هم تا جایی که می‌دانستم توضیح دادم. در این میان مربی پرورشی و آموزگار کلاس دیگر هم توضیح‌هایی دادند. چقدر بچه‌ها با انگیزه و کنجکاوانه به سخن‌ها گوش می‌دادند و گاهی وارد گفت‌وگو می‌شدند. مربی پرورشی خواست نشانه ایدز بر سینه‌هایمان باقی بماند و در دبیرستان هرکس از چیستی آن پرسید، برایش توضیح کوتاهی بدهیم تا بتونیم دیگر بچه‌ها را به موضوع ایدز حساس کنیم. همین‌گونه هم شد. شوربختانه بسیاری از دانش‌آموزان و آموزگاران و سرایدار و… از روز جهانی و بیماری ایدز بی‌خبر بودند! اما این روز- دست‌کم- در کلاس دوم کامپیو‌تر به خوبی برگزار شد و دانسته‌هایمان را درباره ایدز با هم درمیان گذاشتیم و افزایش دادیم. چه خوب روزی بود.

در بیش از یک دهه گذشته آمار آلوده‌شوندگان به ایدز درجهان نزدیک ۳۳‌درصد کاهش یافته است. امروز جهان به گونه خیره‌کننده‌ای توانسته است این بیماری بی‌درمان را به فرمان خود درآورد و دیگر بسیاری از بیماران دربسیاری از کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌یابنده محکوم به مرگ نیستند و… اما شوربختانه درکشور ما هر ۳ماه، ۵۰۰نفر به آمار آلوده‌شوندگان افزوده می‌شود و هنوز بسیاری از شهروندان- حتی بسیاری از دانش‌آموختگان- کمترین آگاهی‌ها را درباره ایدز دارند و هنوز سخن‌گفتن از ایدز در مدرسه‌ها تابو است و هنوز برای خانواده‌ها گفتن از این بیماری رازی مگوست و هنوز بیماران از هراس رانده‌شدگی از خانواده و فامیل و جامعه پنهان‌کاری می‌کنند و…
به راستی تا کی آموزش باید برای معدل و تست و نکته و کنکور باشد!؟ تا کی باید بزرگترین دلنگرانی خانواده‌ها و کاربدستان آموزشی و دانش‌آموزان- حتی در دبستان!- تهیه کتاب‌های کنکور و کمک آموزشی و داشتنِ آموزگارِ ماهر در روش‌های میان‌بُر کنکوری باشد!؟ تا کی باید جامعه چوب بی‌خبری شهروندان از دانسته‌های فردی و اجتماعی را بخورد!؟ کی باید آموزش‌وپرورش به بنیادین‌ترین وظیفه نوین‌اش یعنی آموزش‌های شهروندی و مدنی بازگردد!؟ و کی باید… شوربختانه شرایط چندان دلگرم‌کننده نیست!

منبع: شهروند، ۱۵ آذر