پاسخ به دشنام گوی صادق هدایت:
تو، اهل رکابی علی؟
داریوش مفتخر حسینی
قبل التحریر: هان ای علی موسوی گرمارودی! این نامه را در خلوت، جایی که فقط حضرتت و احیاناً وجدانت حضور دارند، بخوان!
در سخنانی و در مراسم رونمایی از کتاب جدید مجید قیصریِ عزیزم ، گفته بودی :
“شرم دارم بر نویسندهای که توپ مُرواری را مینویسد و در آن سراسر به اهل بیت (ع) توهین میکند، لعن نفرستم. اگر مسلمانیم، وظیفه ماست که بگوییم چه انسانهای بیشرفی در روزگار ما در مورد ائمه (ع) قلم زدهاند که حتی رفتارشان از امویان هم با ائمه (ع) بدتر بود.”
و اندکی پس از آن در مصاحبه ای :
“شک ندارم که حرف زدن درباره فردی مثل صادق هدایت و کتاب توهینآمیز او نسبت به عاشورا هزینه دارد و من هم پای آن و اعتقادم ایستادهام و جواب این افراد را به خود امام حسین (ع) واگذار میکنم.”
و در همان مصاحبه :
“من با تاج سر بشریت معامله کردم. قسمت این را نداشتم که در دوران حیات امام (ع) زنده باشم و در کربلا در رکابش بجنگم، اما امروز با این روشنگری، در رکابش شمشیر میزنم.”
و باز در همان مصاحبه :
“من حرف خودم را زدم و روی آن هم ایستادهام. توهین و هتاکی به من هم خللی در عقیدهام ایجاد نمیکند.”
و اینک:
۱-انسان موجودی شگفت است، آن قدر که میتواند خودش را حتّی فریب دهد، زنهار! در دام مَیُفتی!
فرض میکنیم که تو مسلمانی و وظایفی داری و باز فرض میکنیم که لعنت کردنِ توهین کنندگان به امام حسین جزو وظایف مسلمانان است و باز فرض میکنیم که صادق هدایت به امام حسین توهین کرده است، خوب! تو چرا فکر کردی که بایستی در این فضا و ساحت به وظایف مسلمانیات عمل کنی؟ چرا خودت را در دایرهٔ نویسندگان و شاعران و اهل قلم به حساب آوردی؟ به پشتوانهٔ کتابهایی که تماماً با حمایت و رانت و یارانهٔ دولتهای مختلف (از بنی صدر بگیر و بیا تا این آخری) به چاپ رسیدهاند و باز با همان حمایتها و رانتها به این ارگان و آن اداره فروخته شدهاند تا تمام شوند و زمینهٔ چاپ مجددشان فراهم شود؟؟ به شهادت میزهایی که چپ و راست پشتشان نشستهای و تا خرخره از آنها بهرهمند شدهای در دولتهای چپ و راست؟!! به اعتبار عضویتت در هیات مدیرهها، هیات امناها، شواری مرکزیها و…ها و…های دیگر؟ به استناد “استاد استاد گفتنها” یِ خبرنگارهای خبرگزاریهای دولتی و حکومتی؟
شاید زیادی گستاخ به نظر میرسم ولی فراموش نکن که تا اینجای کار فقط پرسیدهام و تو لا اقل در علن نمیتوانی پرسشگری را محکوم کنی و یا بیپاسخ بگذاری، اگر حمایتهای دولتی و حکومتی نبود، اگر قرار بود که تو و امثالت، بهای شاعریشان را از مردم و چاپ کتابهایشان بگیرند و بهای دین داری و داعیه داریشان را از خداوند متعال و آن هم در روز بازپسین، امروز شرایط علی موسوی گرمارودی از لحاظ مالی، شغلی، اجتماعی، معروفیت و حتی تحصیلی چگونه بود؟ خداوکیلی چگونه بود؟؟ اگر قرار بود کتابهای تو در یک بازار سالم رقابتی به چاپ برسند کدام ناشری حاضر به سرمایه گذاری روی آنها میشد؟؟ و اگر نردبامی که حکومت پیش پای تو گذاشت تا از آن بالا بروی و بر بامِ اداری ادبیات بایستی و صادق هدایت را لعنت کنی نبود، الان تو جزو کدام صنف، کدام دسته و گروه شغلی، اجتماعی و فرهنگی بودی؟
پاسخ من این است که در بهترین شرایط منشی یک استادیار دانشگاه میشدی و بزرگترین افتخارت میشد روخوانی آثار صادق هدایت! علی آقا! انسان خیلی راحت میتواند خود را فریب دهد، شما اگر میخواهی توهین کنندگان به اهل بیت را لعنت کنی در صنف و ساحت واقعیِ خودت این کار را انجام بده، مثلاً یک کاسب بیانصاف که ائمه را هم سب میکند پیدا کن و او را لعنت کن، یا یک کارمند ساده، یا یک منشی یا یک عضو ستاد تبلیغات فلان کاندیدا… کسی در مایه و پایهٔ خودت، در حدود خودت، همه را گول مپندار و با فحاشی به هدایت گمان مدار که ملت تو و صادق هدایت را متعلق به یک طبقه و تیپ فرهنگی و هنری میپندارند، بازیکن ذخیرهٔ تیم فوتبال فرمانداری گرمارود نمیتواند با ناسزا گفتن به علی کریمی وارد تیم ملی و از آن مهمتر وارد دل مردم شود!
۲-امام حسین برای مقابله با کسانی که به او توهین کرده بودند جان نباخت! شمایی که معتقدی که حضرتش جان بر سر پیمان نهاد و برای احیای دین رسول و برای رفع و دفع ظلم و جور، اگر میخواهی کاری حسینی کنی، صادق هدایت را رها کن و گاهی هم به ظلمی که بر مظلومان میرود اعتراض کن! راستی! تا حالا این کار را کردهای؟ از تو توقع ندارم به ظلمی که زبانم لال در ایران ممکن است اتفاق بیفتد اعتراض کنی، به هر حال ماها شرایط شماها را درک میکنیم، به همین دلیل به هر ظلمی که اعتراض کنی قبول است! به ظلم در برمه، در فلسطین، در سوریه، نه! ببخشید در بحرین، در امریکا، در هر جا، شما فقط اعتراض کن! این سمفونی سکوت را بشکن و اعتراض کن! این را چون گفته بودی “شرم دارم…” و لابد داری که گفتهای! میگویم، فرض کن که یک روز با امام حسین رودررو شدی و او از تو به عنوان یک شیعه درباره واکنشت علیه ظلم پرسید، دستت خالی نباشد!! تا فرصت هست گاهی به یک چیزهایی اعتراض کن! البته نه در دل دریاییات! در مصاحبه با همان خبرنگارهایی که گاهی برای دادن خبر چاپ جدید کتابت و یا کتاب جدیدت صدایشان میکنی…
۳-حرفهای جالبی از تو میشنوم: هزینه دادن! پای اعتقاد ایستادن! شمشیر زدن! در رکاب امام حسین بودن! و… علی موسوی گرمارودی را چه میشود؟؟ او در کدام برهه از عمرش اهل هزینه دادن بوده یا اهل پای اعتقاد ایستادن و از آن مهمتر شمشیر زدن و آن هم در رکاب امام حسین؟! واقعاً میپنداری که اگر معاصر عاشورا بودی در رکاب امام حسین شمشیر میزدی که حالا به جبران ظلم تاریخ! ناسزا گفتن به صادق هدایت را به قضا به جا میآوری؟؟ علی آقای گل! اولاً چه من و چه شما و چه هر آدم پر مدعای دیگری از این دست اگر در کربلا قرار میگرفت قطعاً در کنار این سعد قرار میگرفت چرا که به شهادت تاریخ به جز منسوبان و فرزندان امام حسین که مستقیماً از معرفت امامت و ولایت بهره ور بودند، بیست و چند نفر از بین جمعیت چند ده هزار نفرهای که بر دو راهیِ خیر و شر مخیّر بودند، خیر و خطر را برگزیدند و دیگران شرّ و عافیت را ترجیح دادند، البته مشخصاً در مورد تو نکتهٔ ناگفتهای هست و آن اینکه تو در لشکر ابن سعد هم قرار نمیگرفتی چرا که اساساً اهل رکاب نیستی، من به روشنی علی موسوی گرمارودی را میبینم که همزمان با معرکهٔ کربلا برای رهایی از خطر جنگ پایش را آتل بسته و بیماری را بهانهٔ شرکت نجستن در جنگ کرده و در یکی از کافی شاپهای کوفه سرگرم تهیهٔ پاور پوینت مذاکرات آتیاش با ابن زیاد است و ایضاً پاور پوینت توجیهاتش برای ارائهٔ به کاروانِ زنان و یتیمانی که از کربلا باز میگردند!! برادر! آخر تو در کجای عمر پربارت اهل رکاب و شمشیر بودهای؟! این چه ادعای مضحکی ست؟ خلق را چه پنداشتهای؟ تو مگر جنگ هشت سالهٔ ایران و عراق را دفاع مقدس و در امتداد قیام عاشورا نمیانگاشتی؟ پس چرا در آن روزهای خوف و خطر پا در رکاب نکردی و شمشیر بر نگرفتی تا امروز جوان ناپختهای چون من سخنانت را طنز و هزل نپندارد و تیغِ قلم به رویت در نکشد؟!
۴-تو علی موسوی گرمارودی هستی و بعد از خدا بهتر از هرکس خودت را و بیلان ثواب و گناهت را میشناسی، ادعای مسلمانی هم داری و معیارهای سیستم جزا و پاداش را هم در کتاب و حدیث خواندهای لابد، حالا برای لحظهای فرض کن که خدا هستی و نه تنها به کنه و بنه علی موسوی گرمارودی واقفی بلکه رزومه او و صادق هدایت و همچنین همهٔ هستی را در برابر چشم داری، در چنین شرایطی ناگهان فرشتهها خبر میآورند که علی موسوی گرمارودی نامی سر بالا کرده و دارد صادق هدایت نامی را به جرم هتک و سبّ ائمه لعن و نفرین میکند! خداوکیلی اگر به جای خدا بودی چه میکردی:
الف-بر کیفر صادق هدایت میافزودم و ثوابی هم در کارنامهٔ موسوی گرمارودی ثبت میکردم!
ب-به فرشتهها نهیب میزدم که دیگر اخبار بیاهمیت و مضحک برایم نیاورند!
ج-به خاطر توهین به صادق هدایت که از برگزیدگانم بود، گناه دیگری ضمیمهٔ زونکن گناهان علی موسوی گرمارودی میکردم!
د-از خنده روده بر میشدم!
(معاذالله)
صادقانه جواب بده! در آزمونهای خداوند تقلّب به کار نمیآید.
۵-پارهای از مصاحبهات را تکرار میکنم:
”من حرف خودم را زدهام و روی آن هم ایستادهام”
علی جان! انسان وقتی روی حرف خودش میایستد لاجرم آن را زیر پا میگذارد و البته این شیوهٔ دیرینه توست! هر روز روی حرف دیروزت ایستادهای وگرنه چگونه میشود که آدم هم مشاور و معاون بنی صدر باشد و هم دبیر جشنوارهٔ شعر فجر احمدینژاد! اگر میخواهی به مرتبه و جایگاه صادق هدایت دست برسانی اول باید “پای حرفت” بایستی، نه “روی آن”، شیوهٔ امام حسین نیز همین بود… از اینجا شروع کن، اگر حرف گوش کن باشی حرفهای زیادی برای گوش کردن وجود دارد، شاید بتوانی ادامه دهنده راهی باشی که صادق هدایت رفت، حتی برای چند روز، این روزهای پایانی…
از خدا برایت طلب “صدق” و “هدایت” میکنم.