هیچکس در ساختار کنونی نظام سیاسی ایران به استقبال خاتمی نخواهد آمد. هیچکس خسته نباشیدی به او نخواهد گفت. حتی هیچکس لبخندی برای حفظ ظاهر هم نخواهد زد.همه با شمشیر از رو بسته در برابر خاتمی قرار خواهند گرفت، از تهدید به قتل و ترورتا رد صلاحیت. خاتمی آگاهانه وارد محاصره ای شده که تصور به سلامت بیرون آمدن از آن به یمن گفت و گو، لطف و عنایت محاصره کنندگان فقط نشان ساده لوحی خواهد بود. اما محاصره کنندگان نیز خود در محاصره جماعتی بزرگتر یعنی جامعه ایران هستند. خاتمی فقط به اتکای این قدرت در عرصه عمومی می تواند از تهاجم و حمله محاصره کنند گانش جان سالم به در برد.
خاتمی در دوران هشت ساله دولت اصلاحات حد اکثر انرژی و توان خود را صرف گفت و گو و متقاعد سازی نظام سیاسی برای پذیرش حداقل تغییر و اصلاح کرد و فقط سهم ناچیزی را به تقویت قدرت و سازماندهی رای دهندگانش اختصاص داد، تا آنجاکه واکنش منفی بخشی از آنان از جمله دانشجویان را برانگیخت. نکته عجیب این است که گفتمان غالب خاتمی مستلزم عملی خلاف آنچه رخ داد بود. او بر نقش مردم، و کسب مشروعیت دولت و حاکمیت از مردم تاکید میکرد اما دایما به دنبال جلب رضایت صاحبان قدرت بود.
برای خاتمی حالا که به خود جرات داده و بدون جلب رضایت از ما بهتران نامزد انتخابات شده، نقشه ها کشیده اند. تله رد صلاحیت و در خواست حکم حکومتی یا به عبارت دیگر ترور شخصیتی یکی از آنهاست که در انتظار خاتمی است.آیا او در حالی که در دوران ریاست قوه مجریه حاضر به استفاده از این ابزار های فرا قانون نشد، امروز حاضر است به آن تن دهد ؟ او نباید در این تله گرفتار شود و اگر شد، باید از هم اکنون راهی جز آنچه دکتر معین در دوره قبل برگزید، پیش بینی کند تا از ترس زخم رقیب خود کشی نکند. اما بحث در باره واکنش خاتمی و اصلاح طلبان در برابر رد صلاحیت هنوز زود هنگام است، فقط آنچه او نباید انجام دهد، روشن است. اما حالا زمان پیشگیری و بازدارندگی است. اصلاح طلبان برای ممانعت از انتخاب گزینه رد صلاحیت خاتمی توسط شورای نگهبان باید هزینه این انتخاب را افزایش دهند. چگونه؟
بخش کوچکی از این وظیفه بر عهده خاتمی و ستاد انتخاباتی اوست. بخش کوچکی زیرا، امکانات و منابع اندک خاتمی تنها می تواند مصروف لابی با برخی مسئولان ارشد نظام که در تصمیمات شورای نگهبان اثر گذار هستند،باشد. ظاهرا در دوره دوم نامزدی خاتمی برای ریاست جمهوری در سال 1380 شورای نگهبان تصمیم بر رد صلاحیت او داشت که با همین مکانیزم منصرف شد. اگرچه این بار بعید است این روش نتیجه دهد،زیرا احتمالا در دوره قبل تصور آقایان این بود که خاتمی رای نخواهد آورد،اما این بار آنها اطمینان دارند که خاتمی در برابر هر رقیبی،حتی در شرایط نابرابر کنونی پیروز خواهد بود، پس حداقل تلاش می کنند با رد صلاحیت و کاهش هزینه های آن از طریق به میان آوردن حکم حکومتی شانس خاتمی را برای جلب بخشی از آرای اکثریت خاموش کاهش دهند.
اما نقش اصلی بازدارندگی برای پیشگیری از رد صلاحیت خاتمی بر عهده نیروها و بدنه اجتماعی حامی اوست. فعال شدن و از قوه به فعل در آمدن نیروهای اجتماعی و سیاسی حامی خاتمی و تبدیل شدن آن به عنوان یک نیروی موثر و قدرت اجتماعی در عرصه عمومی علیرغم همه محدودیت های کنونی راهی است که به واسطه آن هزینه های رد صلاحیت خاتمی را برای مسولان امر از جمله شورای نگهبان افزایش می دهد. طی سال های اخیر شواهد بسیاری در تایید این رویکرد و راهکار وجود داشته است. آخرین آن عقب نشینی دولت و نمایندگان مجلس در لایحه حمایت از خانواده بود.اگرچه این موارد هم از لحاظ اهمیت و هم از جهت میزان توافق در نظام سیاسی ابعاد کوچکتری در مقایسه با انتخابات ریاست جمهوری دارند اما در هر حال نمونه های کمابیش موفقی هستند از نقش کارکردی قدرت در عرصه عمومی. به هر حال هر پروژه تغییر ناچار است به چگونگی فعال شدن نیروهای حاضر در عرصه عمومی برای متقاعد سازی یا حتی عقب نشینی نیروهای مقاوم در برابر تغییر در نظام سیاسی بیاندیشد.
رفتار سیاسی خاتمی و برنامه ها و پاسخ های او به مطالبات و خواست های نیروهای اجتماعی از جمله معلمان، کارگران، زنان، دانشجویان، فقرا و… برای تشویق آنان به پذیرش ریسک فعال شدن در عرصه سیاسی- اجتماعی و حمایت از او نقش بسیار زیادی دارد. ستاد خاتمی فراتر از شعارهای تکراری پوپولیستی که محافظه کاران بسیار بهتر از اصلاح طلبان از آنها سوء استفاده می کنند باید وجه ممیزه خاتمی و برنامه هایش را از دیگر رقبا و از آن مهمتر تفاوت های آن با رفتار ها و برنامه های خاتمی در دوره قبلی ریاست جمهوری اش بسیار واضح و روشن به گوش مخاطبان برساند.