نیروهای بازدارنده راست افراطی کجا هستند؟‏

سعید مدنی
سعید مدنی

هیچکس در ساختار کنونی نظام سیاسی ایران به استقبال خاتمی نخواهد آمد. هیچکس خسته نباشیدی به او نخواهد ‏گفت. حتی هیچکس لبخندی برای حفظ ظاهر هم نخواهد زد.همه با شمشیر از رو بسته در برابر خاتمی قرار ‏خواهند گرفت، از تهدید به قتل و ترورتا رد صلاحیت. خاتمی آگاهانه وارد محاصره ای شده که تصور به سلامت ‏بیرون آمدن از آن به یمن گفت و گو، لطف و عنایت محاصره کنندگان فقط نشان ساده لوحی خواهد بود. اما ‏محاصره کنندگان نیز خود در محاصره جماعتی بزرگتر یعنی جامعه ایران هستند. خاتمی فقط به اتکای این قدرت ‏در عرصه عمومی می تواند از تهاجم و حمله محاصره کنند گانش جان سالم به در برد.‏

خاتمی در دوران هشت ساله دولت اصلاحات حد اکثر انرژی و توان خود را صرف گفت و گو و متقاعد سازی ‏نظام سیاسی برای پذیرش حداقل تغییر و اصلاح کرد و فقط سهم ناچیزی را به تقویت قدرت و سازماندهی رای ‏دهندگانش اختصاص داد، تا آنجاکه واکنش منفی بخشی از آنان از جمله دانشجویان را برانگیخت. نکته عجیب این ‏است که گفتمان غالب خاتمی مستلزم عملی خلاف آنچه رخ داد بود. او بر نقش مردم، و کسب مشروعیت دولت و ‏حاکمیت از مردم تاکید میکرد اما دایما به دنبال جلب رضایت صاحبان قدرت بود. ‏

برای خاتمی حالا که به خود جرات داده و بدون جلب رضایت از ما بهتران نامزد انتخابات شده، نقشه ها کشیده اند.‏‎ ‎تله رد صلاحیت و در خواست حکم حکومتی یا به عبارت دیگر ترور شخصیتی یکی از آنهاست که در انتظار ‏خاتمی است.آیا او در حالی که در دوران ریاست قوه مجریه حاضر به استفاده از این ابزار های فرا قانون نشد، ‏امروز حاضر است به آن تن دهد ؟ او نباید در این تله گرفتار شود و اگر شد، باید از هم اکنون راهی جز آنچه ‏دکتر معین در دوره قبل برگزید، پیش بینی کند تا از ترس زخم رقیب خود کشی نکند. اما بحث در باره واکنش ‏خاتمی و اصلاح طلبان در برابر رد صلاحیت هنوز زود هنگام است، فقط آنچه او نباید انجام دهد، روشن است. ‏اما حالا زمان پیشگیری و بازدارندگی است. اصلاح طلبان برای ممانعت از انتخاب گزینه رد صلاحیت خاتمی ‏توسط شورای نگهبان باید هزینه این انتخاب را افزایش دهند. چگونه؟

بخش کوچکی از این وظیفه بر عهده خاتمی و ستاد انتخاباتی اوست. بخش کوچکی زیرا، امکانات و منابع اندک ‏خاتمی تنها می تواند مصروف لابی با برخی مسئولان ارشد نظام که در تصمیمات شورای نگهبان اثر گذار ‏هستند،باشد. ظاهرا در دوره دوم نامزدی خاتمی برای ریاست جمهوری در سال 1380 شورای نگهبان تصمیم بر ‏رد صلاحیت او داشت که با همین مکانیزم منصرف شد. اگرچه این بار بعید است این روش نتیجه دهد،زیرا ‏احتمالا در دوره قبل تصور آقایان این بود که خاتمی رای نخواهد آورد،اما این بار آنها اطمینان دارند که خاتمی ‏در برابر هر رقیبی،حتی در شرایط نابرابر کنونی پیروز خواهد بود، پس حداقل تلاش می کنند با رد صلاحیت و ‏کاهش هزینه های آن از طریق به میان آوردن حکم حکومتی شانس خاتمی را برای جلب بخشی از آرای اکثریت ‏خاموش کاهش دهند.‏

اما نقش اصلی بازدارندگی برای پیشگیری از رد صلاحیت خاتمی بر عهده نیروها و بدنه اجتماعی حامی اوست. ‏فعال شدن و از قوه به فعل در آمدن نیروهای اجتماعی و سیاسی حامی خاتمی و تبدیل شدن آن به عنوان یک ‏نیروی موثر و قدرت اجتماعی در عرصه عمومی علیرغم همه محدودیت های کنونی راهی است که به واسطه ‏آن هزینه های رد صلاحیت خاتمی را برای مسولان امر از جمله شورای نگهبان افزایش می دهد. طی سال های ‏اخیر شواهد بسیاری در تایید این رویکرد و راهکار وجود داشته است. آخرین آن عقب نشینی دولت و نمایندگان ‏مجلس در لایحه حمایت از خانواده بود.اگرچه این موارد هم از لحاظ اهمیت و هم از جهت میزان توافق در نظام ‏سیاسی ابعاد کوچکتری در مقایسه با انتخابات ریاست جمهوری دارند اما در هر حال نمونه های کمابیش موفقی ‏هستند از نقش کارکردی قدرت در عرصه عمومی. به هر حال هر پروژه تغییر ناچار است به چگونگی فعال شدن ‏نیروهای حاضر در عرصه عمومی برای متقاعد سازی یا حتی عقب نشینی نیروهای مقاوم در برابر تغییر در ‏نظام سیاسی بیاندیشد.‏

رفتار سیاسی خاتمی و برنامه ها و پاسخ های او به مطالبات و خواست های نیروهای اجتماعی از جمله معلمان، ‏کارگران، زنان، دانشجویان، فقرا و… برای تشویق آنان به پذیرش ریسک فعال شدن در عرصه سیاسی- اجتماعی ‏و حمایت از او نقش بسیار زیادی دارد. ستاد خاتمی فراتر از شعارهای تکراری پوپولیستی که محافظه کاران ‏بسیار بهتر از اصلاح طلبان از آنها سوء استفاده می کنند باید وجه ممیزه خاتمی و برنامه هایش را از دیگر رقبا و ‏از آن مهمتر تفاوت های آن با رفتار ها و برنامه های خاتمی در دوره قبلی ریاست جمهوری اش بسیار واضح و ‏روشن به گوش مخاطبان برساند.‏