شریعتی شهادت و صالحی عاشورا

تقی رحمانی
تقی رحمانی

مقدمه: این مقاله در ادامه بحث مقایسه ای میان نگاه شریعتی با صالحی نجف آبادی می آید.این دو کتاب مهمی در باره قیام امام حسین نوشته اند. تاکنون در این مقایسه چند مطلب نگاشته ام که دو تا از این مقالات رادر سایت روز به نام های کتاب شهید جاوید چرا؟ و ثمرات شهید جاوید و چالش هایش منتشر کرده ام. این مقاله در پی آن دو می آید.

شریعتی نگاه اسطوره ای و صالحی نجف آبادی نگاه تاریخی را در واقعه عاشورا پی می گیرند.

عاشورا در فرهنگ ما زنده و معنی داراست.پرداختن به شهادت شریعتی و دید تاریخی به عاشورا ازمحوری ترین مسائل برای روشنفکران ایرانی و بخصوص مسلمان است.چرا که در این نقد و بررسی مسئله تاریخ و اسطوره به مثابه موضوع روز در برابر ما قرار می گیرد.

تلاش شریعتی و روشنفکران مسلمان در نهضت سازی به نظام سازی منتهی شده است؛ حال اگر این نظام مطلوب نظر ایشان باشد و یا نباشد.

در این مرحله است که نیاز به آموزه صالحی خود را نشان می دهد،چرا که تاثیر کتاب شهید جاوید صالحی او را به اصلاح نگاه به تاریخ شیعه عاشورا کشاند واثرات شهید جاوید ادامه یافت و وی تا زمانی که زنده بود به مسائلی پرداخت که در ادامه راه کتاب شهید جاوید بر محور حق مردم و حکومت باز می گشت. آثار بعدی صالحی نجف آبادی به دلیل نگاه مردم محور به قیام امام حسین وی را به تبیین حقوق مدنی سیاسی میان حاکم و مردم رهنمون کرد که موارد مثال آن فراوان است. یکی از مهم ترین این تاثیرات طرح این نظر است که در اسلام جهاد ابتدائی نداریم. وی در کتاب (جهاد در اسلام) مفصل در این مورد بحث کرده است. به مصداق این نگاه نمی توان برای دعوت به اسلام جنگ راه انداخت.

پس پرداختن به کتاب شهید جاوید صالحی،پرداختنی زنده است که بعدها درادامه عواقب حکومت در شیعه،حتی مرحوم منتظری وبعدها شاگردان وی به دنبال حقوق مردم ووظیفه حاکم رفتن و( رساله حقوق انسان) منتظری اثری قابل تامل دراین مورد است.

در حالیکه در نگاه اسطوره شریعتی،حکومت خود مردم است. حاکم مانند مردم است و باید درمدینه فاضله زندگی برابر کنند. شریعتی دردوران نهضت سازی قرار داشت ودر این دوره از آفات نظام گفتن چندان تاثیر گذار نیست. اصولا در این دوره قرار نبود او برآفات دوره نظام شدن نهضت انگشت بگذارد. اگر چه شریعتی از تفاوت نهضت و نظام برای ما گفت.

در دوره نظام شدن یک عقیده،حق وحقوق وظیفه، متقابل مطرح است دیگر همه مسائل امری اخلاقی و ایثاری نیست. درنتیجه شاهد بودیم که ازمیان رهروان شریعتی به جز معدودی به مسئله شرایط دوران نظام نپرداختند و باز بر روش حکومت آرمانی تاکید کردند و بر نگاه خود ماندند.

 مقایسه زنده و راهبردی میان دید شریعتی وصالحی در مورد عاشورا بسیار مهم است چرا که ما درآتمسفر شریعتی نفس می کشیم و به این تنفس محتاجیم، و چون ما را ازآرمان ها دورنمی کند اما با صالحی از نگاه تلسکوپی شریعتی به نگاه میکروسکپی نائل می شویم و جزئیات را مشاهده می کنیم اما درسپهر شریعتی درجزئیات مهندس سحابی و صالحی نجف آبادی گم نمی شویم.آرمان و جهت را ازدست نمی دهیم ولی تندتر و هم هوشیارتر، اگر چه تلختر، روابط قدرت را درک می کنیم اما به هر قدرتی هم بله نمی گوییم.

فرق نهضت و نظام را ازشریعتی آموخته ایم و درعین حال تفاوت های آن را در این دوره باید بفهمیم وتجربه کنیم تا برمیراث روشنفکران چیزی افزون کنیم یا سئوالی را بر پا گردانیم که راه گشا باشد.

در راه گشایی های فکری و نظری، رسم حوزه و دنیا مدرن بر آن است که سنت فکری را می کاوند و ازنظر خود آغاز نمی کنند بلکه با بررسی میراث به دیدگاه خویش می رسند. در حالیکه روشنفکری معاصر ما عادت به آن ندارد. حتی سئوال اساسی نیز چنین نقشی دارد.

 در این زمینه شریعتی و سحابی و صالحی و منتظری ودیگر روشنفکران مسلمان نکات بس در خوری برای نقد و بررسی دارند. اینان در حال حاضر زمینه ای را خلق کرده اند که تعامل و گفتگو میان اندیشه و باورهایشان در راه و رفتار اصلاح دینی در ایران موثر است.

اما ورود مصداقی به مسائل و با توجه به سپهر کلیات، مرحله ای جدید می تواند باشد که توجه به آن عرصه جدیدی ازمحصول روشنفکری را به ارمغان خواهد آورد.در دوره روشنفکر مصداقی باید با کاویدن کلی و جزئی میراث و باز خوانی و نقد آن دردوران دقیق تری را رقم زد. مقایسه نظر صالحی و شریعتی در مورد عاشورا در همین راستا صورت گرفته و برای نگارنده هم مفید بوده است. پس:

۱- بررسی دیدگاه صالحی و شریعتی در مورد عاشورا بازگشت به گذشته نیست بلکه توجه به میراث فکری تاثیر گذار در جامعه ما برای نقد بررسی بهتر است.

۲- شریعتی همه چیز را در نهضت می‌دید و در آرمان بلند انسانی خود بر مدار ایثار می‌رفت. عاشورا هم برای وی در همین مداربود. اما زمانی که نظام به نام عاشورا استقرار یابد چه باید کرد؟ اینجاست که مسئله حقوق و حق خود را می‌نماید. صالحی با دیدی فقهی و زبان حوزوی به مسئله پرداخت؛ آن هم درزمانی که کاریزمای رهبر انقلاب خیره کننده بود و حتی چشم بزرگی چون منتظری را هم به خود خیره کرده بود. وی متاثر از فرهنگ امام حسین و عاشورا برای حکومت کردن نظر مردم را اصل دانست. این دقت مثال زدنی است.

۳- عاشورا ازوقایع تاثیر گذار در تاریخ زنده ماست. نقد وبررسی دیدگاه‌ها در باره عاشورا می‌تواند گفتمان ساز و موثر بر دیدگاه ما باشد. امروز که با حکومتی دینی مواجه هستیم، یا با هر حکومتی که مواجه باشیم، دیگر نمی‌توان با قرائت عرفانی از عاشورا که روشنفکران دینی انجام می‌دهند مسئله حقوق مردم وحاکم را حل کرد. یا بهره روز آمد از واقعه مهم در تاریخ ما جست و در همین رابطه است که باید در کناربحث ایثار و شهادت، در عاشورا فلسفه حرکت قیام امام که براساس حق و حقوق حاکم و مردم است هم تبیین شود.

 شریعتی و صالحی در این مورد سخن مهمی دارند. پرسش مهمی که صالحی به آن پرداخت این است که آیا حاکم، حتی اگر معصوم و قدیس باشد، باز در مقابل مردم مسئول است یا نه؟ این حق چیست؟ گفتگو در این زمینه است که نیاز ۳۴ ساله جامعه ماست؛ گفتگویی که می‌تواند همه بنیان‌های نگاه به رابطه مردم و حکومت را درهم بریزد یا آن را ترمیم کند. اما مهم آن است که این بنیادی‌ترین گفتگو‌ها می‌تواند برای جامعه ما باشد.

۴- دید‌گاه مقایسه‌ای میان این دو نگاه نکات جدیدی را هم برجسته می‌کند.

به طور کلی نگاه تاریخی صالحی به عاشورا و علت شهادت حسین، امروز ما را به ابعادی جدیدی از قیام عاشورا نزدیک می کند که به آن محتاج هستیم.امامان ما مرگ محور نبودند. حتی امام حسین، زمانی که از مدینه خارج شد، تا روز عاشورا داوطلب جنگ نبود. یزید بر خلاف سنت خلفای قبلی حاکم شده بود و امام این را بدعت می دانست، پس با آن مخالف بود اما به دنبال عمل انتحاری نبود. شهید جاوید این نکته را به خوبی می کاود. شریعتی با تاکید بر شهادت و آگاهی به این نکته توجه می دهد، اما این آگاهی را به شکل مصداقی صالحی نجف آبادی باز می کند و روشن می سازد.

بیگمان بیشتر می باید به این دو کتاب و تاثیرات آن پرداخت چرا که هنوز برای جامعه ما حرف دارند..