چهار سال پیش در همین روزها بود که مردم سوریه به دنبال موج قیام های کشورهای عربی، تظاهرات مسالمت آمیز در اعتراض به دیکتاتوری بشار اسد را آغاز کردند.چهار ماه بی وقفه تظاهرات مسالمت آمیزبدون اینکه مردم دست به خشونت بزنند - در سوریه ادامه داشت و طبق گزارش سازمان ملل بشار اسد بیش از ۲۰۰۰ نفر را در آن مدت کشت.
اسد به توصیه متحد اصلی اش، جمهوری اسلامی، تصمیم گرفت تا آخرین نفر از مخالفان را بکشد تا اعتراضات فروکش کند. آنقدر اسد آدم کشت که دیگر حرف از مبارزه مدنی به شوخی شبیه بود و مردم سوریه نهایتا دست به اسلحه بردند.
آن زمان هنوز هیولای “داعش” از چراغ جادو بیرون نیامده بود و اکثر سران داعش در زندانهای سوریه یا عراق بودند. عربستان، قطر و جمهوری اسلامی در “سوریه” مشغول بازی خونینی شدند و در این میان اسد هم از محصول جدیدی رونمایی کرد و “داعش” را بعنوان “مخالفان تروریست” خود به میدان فرستاد تا به همگان بقبولاند که او از روز اول مشغول سرکوب این موجودات هولناک بوده است.
اسد هر روز بمب بر سر زنان و کودکان سوری در شهرهایی ریخت که تحت کنترل داعش نبودند اما وانمود کرد که مشغول مبارزه با تروریست هاست! همه هم باور کردند چرا که داعش توانست با سر بریدن و آدم سوزاندن، خود را در صدر توجه رسانه ها قرار دهد و خود را بعنوان نماینده تمامی مخالفان بشار اسد جا بیندازد.
از طرف دیگر مخالفت غرب و آمریکا با بشار اسد کافی بود تا دعوای “پرسپولیس و استقلال” در صحنه سیاست شکل بگیرد. برای دانستن اینکه کدام طرف عامل اصلی این تراژدی انسانی است، دیگر نیازی به شواهد و آمار و ارقام نبود. رنگها مشخص بود و مخالفان غرب و آمریکا، بدون تردید جانب بشار اسد را گرفتند و با یک گزاره ساده و “بدیهی” که “داعش را آمریکا ساخته” معادله را ساده کردند و وجدان خود را از کشته شدن ۲۱۰ هزار نفر در سوریه راحت کردند.
سپاهیان جمهوری اسلامی هم با ادعای “دفاع از حرم” به کمک نظامی ارتش بشار اسد رفتند و بعدها هم که زامبی داعش به صحنه آمد، فرماندهی کشتار مردم سوریه را به بهانه مبارزه با داعش توجیه کردند. کسی هم به آمار نگاهی نکرد که تقریبا تمامی کشته های سپاه جمهوری اسلامی در سوریه، نه در جنگ با داعش، بلکه در درگیری با جبهه مخالفان بشار اسد بوده است.
در این میان ما هم نشستیم و تماشا کردیم. غافل از اینکه زمانی فرزندان ما بخاطر سکوت امروز پدران و مادرانشان در برابر دخالت حکومت ایران در کشتن مردم سوریه تاوان خواهند داد. این همه کودک یتیم سوری هرگز از یاد نمی برد که زمانی حکومت ایران حامی دیکتاتور خونخوار کشورش بوده و به او در کشتار صدها هزار نفر از مردمان سرزمینش کمک کرده است.
آنچه در این سالها گذشت حقایق دیگری را هم آشکار کرد؛ بسیاری از آنها که “آمریکا” را – به درستی - برای حمله و دخالت نظامی در عراق به بهانه “وجود سلاح شیمیایی” محکوم میکردند، نسبت به دخالت نظامی ایران در سوریه به بهانه “دفاع از حرم” اعتراضی نکردند و حتی تلویحا و گاه تصریحا از حضور نظامی ایران در سوریه حمایت کردند، چرا که سوریه را جزو “حیاط خلوت” ایران می دانند؛ در نتیجه حکومت ایران حق دارد برای دفاع از “منافع ملی” - این واژه دستمالی شده -ـ در آنجا دخالت کند. اینها همان هایی هستند که سالها آمریکا را به خاطر دخالت در ویتنام و دفاع از دیکتاتوری های نظامی در آمریکای لاتین و دخالت در امور این کشورها سرزنش می کردند و ما فکر می کردیم صادق هستند و واقعا مخالف دخالت و تجاوزگری اند. همان ها که مخالف دخالت نظامی کشورهای غربی ـ- یا سازمان ملل ـ- برای برکناری بشار اسد بودند، با دخالت نظامی ایران برای حفظ بشار اسد مخالفتی نکردند.
آری، صادق نبودند؛ بخش بزرگی از آنهایی که فریاد مخالفتشان با “استعمار”، “امپریالیسم” و “دخالت خارجی” گوش همه را کر کرده است، نه تنها صدایشان در برابر دخالتهای حکومت ایران در دیگر کشورهای دور و نزدیک درنیامد بلکه بسیاری حتی در دلشان قند هم آب شد و احساس “غرور ملی” شان نوازش گردید و این روزها به وجود مقتدرانه “سرداران ایرانی” در سوریه افتخار هم میکنند؛ غافل از اینکه اگر کار زنان و کودکان و جوانان سوری یکسره شود، فردا روزی نوبت فرزندان خودشان خواهد رسید.