اشکهای ماسیده بر صورت…
حوادث پیش و پس از انتخابات ایران، هنرمندان بسیاری را وادار به موضعگیری کرده است.
پیش از انتخابات بیش از 800 تن از هنرمندان برجستهی ایرانی بیانیهای را در حمایت از میرحسین موسوی منتشر کردند و جمع کثیری از آنان در میتینگهای انتخاباتی حضور داشتند.
با اعلام نتایج انتخابات و بهت و حیرت مردم، هنرمندان نیز در کنار مردم ایستادند و به تقلب گسترده و کودتای انتخاباتی اعتراض کردند. حدود 300 تن از آنان با انتشار بیانیه، اعتراض خود را نسبت به نتیجهی انتخابات و اعمال خشونت در برخورد با مردم ابراز داشتند و بسیاری دیگر پا به پای مردم در تجمعات اعتراضی شرکت کردند.
ممنوعالتصویر شدن تعدادی از هنرمندان
در این میان خبرهایی منتشر شد که صدا و سیما لیستی مخفی تهیه کرده که در آن اسامی حدود 250 تن از هنرمندان که به دلیل حمایت از میرحسین موسوی، دیگر اجازهی کار در رسانهی ملی ـ یا به قول مصطفی تاجزاده که این روزها در بازداشت به سر میبرد “رسانهی میلی”(!) ـ را ندارند ذکر شدهاست. این در حالی است که علی اصغر پورمحمدی مدیر شبکه سه سیما خبر ممنوعالتصویر شدن برخی از بازیگران سریالهای تلویزیونی و مجریهای تلویزیون بر اساس حضورشان در عرصههای انتخاباتی و جناحهای سیاسی و واکنشهایشان پس از انتخابات را شایعه دانست و گفت: «همه این حرفها شایعه است و پس از برگزاری انتخابات، هیچ شخصی ممنوعالتصویر نشده و نمیشود.»
بازداشت تعدادی از هنرمندان
همچنین پس از انتخابات تعدادی از هنرمندان بازداشت و بازجویی شدند که نام بعضی از آنها مطرح شد و از بعضی دیگر، سخنی به میان نیامد. اما نام مهتاب نصیرپور، سینا رازانی و اشکان خطیبی به عنوان اولین هنرمندان بازداشتی بر سر زبانها افتاد که در تجمع میدان هفت تیر بازداشت و پس از چند روز آزاد شدند. این خبر از سوی هیچ کس تکذیب نشد.
رضا عطاران دیگر هنرمندی بود که به گفتهی شاهدان عینی در مراسم شهدای هفتم تیر در مسجد قبا بازداشت شد اما از مدت زمان بازداشت وی خبری در دست نیست. عدهای گفتند او را چند خیابان بالاتر آزاد کردند، عدهای گفتند عطاران پس از چند ساعت آزاد شد و عدهای دیگر از بازداشت یک روزهی او خبر دادند. عطاران با تکذیب کلیت این خبر، سعی کرد به شایعات پایان دهد.
هفتهی گذشته نیز خبر بازداشت پگاه آهنگرانی در بعضی سایتها منتشر شد. اگرچه پگاه تا کنون در این مورد صحبت نکرده اما منیژه حکمت، مادر وی اعلام کرد که پگاه بازداشت نشد اما چند جلسه بازجویی داشتهاست.
بازداشت جعفر پناهی، مهناز محمدی و رخساره قائممقامی از جمله خبرسازترین بازداشتهای هنرمندان طی هفتههای اخیر بود. این سه تن که به همراه تعدادی دیگر از هنرمندان روز چهلم شهدای حوادث اخیر در بهشت زهرا حاضر شدهبودند، بازداشت شدند. اگرچه پناهی پس از چند ساعت آزاد شد اما مهناز محمدی و رخساره قائممقامی که از زنان مستندساز هستند همچنان در بازداشت به سر میبرند.
البته در کنار همهی اینها، تعدادی دیگر از هنرمندان مستندساز که دوربینهایشان را روشن کردهبودند تا شرایط امروز ایران را به تصویر بکشند مورد هجمهی مأموران امنیتی قرار گرفتند و بازداشت شدند. دوربین بسیاری از آنان نیز در جریان تجمعات اعتراضی و میلیونی مردم مصادره شد.
مازیار بهاری مستندسازی است که در روزهای اول اعتراضات بازداشت شد و اکنون بیش از چهل روز است در زندان به سر میبرد. انجمن مستندسازان ایران در این هفته به موضعگیری در خصوص بازداشت مازیار بهاری پرداخت و با ارسال نامهای به آیتالله هاشمی شاهرودی خواستار مشخص شدن وضعیت مازیار شد. در بخشی از این نامه ذکر شده: «در اصل سیودوم قانون اساسی آمده است: “هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم شود. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.” مازیار بهاری، همکار مستندساز ما، بدون اعلام اتهام رسمی به وی، 40 روز پس از دستگیری هنوز در بند است. انجمن مستندسازان سینمای ایران در این مدت، بنا به وظیفه حرفهای و صنفی خود پیگیر کسب خبر از طریق مکاتبه و درخواست از مراجع رسمی بوده و هیچ پاسخی دریافت نکرده است. ما با خانواده و وکیل مدافع مازیار بهاری هم در تماس دائم بودهایم و آنها هم بهرغم مراجعات و مکاتبات متعدد وکیل او با دادستان تهران به خبر و نتیجه روشنی دست نیافتهاند. خلاف قوانین کشور ما، علت در بند بودن مازیار بهاری همچنان از پیگیران وضعیت او پنهان نگه داشته میشود. ما حق داریم دلیل بازداشت همکارمان را بدانیم تا بتوانیم از ظرفیتهای صنفی خود در حمایت از او به روشنی و درستی استفاده کنیم. مازیار بهاری مستندسازی است که در مسیر حضور و فعالیت حرفهای خود دستگیر شده است، بنابراین از جنابعالی به عنوان بالاترین مقام قضایی درخواست میشود تا زمینه آزادی و بازگشت فوری همکار ما را به کانون خانواده و جامعه سینمایی کشور فراهم آورید.»
یادداشت یکی از هنرمندان در خصوص اوضاع امروز
حبیب رضایی از جمله بازیگرانی است که با نگارش یادداشتی برای روزنامه اعتماد ملی اوضاع امروز ایران را اینچنین توصیف کرده:
«ساده است دیدن چشمان نگران مادر، وقتی زیر لب “و انیکاد…” میخواند و سعی میکند دور از چشم تو، هوای مقدس نفسش را بدرقه راهت کند. ساده است تظاهر آشکار به خونسردی، آنجا که میگویی “کاری نداشتم، فقط میخواستم احوالپرسی کنم” وقتی میبینی دوستی در منزل نیست، ساعتی که باید باشد. ساده است مخفی کردن دلهره خانمانبراندازی که در پس سه بار زنگ خوردن تلفن و برنداشتن و نشنیدن صدای عزیزی آن سوی خط، همه تاروپود وجودت را میخراشد. ساده است دختر سه ساله برادر را در آغوش کشیدن و شاهد آن بودن که چطور چشمان بیگناهش میسوزد از باقیمانده گازی که در هوا پخش شده و سوال معصومانهاش را بیپاسخ گذاشتن وقتی میپرسد: عمو چرا هوا شوره؟ ساده است، تازه شدن اشکهای ماسیده بر صورت مادران و پدران منتظر را دیدن و نظارهگر تلاش جانکاهشان بودن، تنها برای یافتن نام جگرگوشههای بازنیامده به آغوششان، در کاغذهای مانده بر دیوارهایی سیمانی، که اگر باشد نامی در آن، سجده شکری در پسش خواهد آمد و اگر نباشد باز… ساده است رویت فیلم ظاهراً خندهدار “عروس فراری” از رسانه ملی!، در حالی که سر بچرخانی صدها زن و مرد و پیر و جوان را میبینی که “فرار” میکنند در کوچه پس کوچههای شهرت، (از که یا از چه؟؟… نمیدانیم لابد.) ساده است حس دائمی مراقبت (و نه مواظبت) در هر مکالمه یا آمد و شدی ساده… ساده است شنیدن و دیدن و داشتن این همه خبر “نیستن”، “نبودن”، “رفتن” (نگوییم مرگ، که مردگان امروز الحق عاشقترین زندگان بودند.) ساده است دیدن تکههای آهن هواپیماها! که قرار بوده جانپناه باشند برای پرواز و حالا خود گورستانی شدهاند، پاشیده و زخمخورده، شرمنده و از امانت درونشان، فقط پارههای پیراهن مانده که یوسفوار، سوی چشم یعقوبهای منتظرشان باشد. و لابد ساده است مواجهه، درک و پذیرش این همه سوال، اضطراب، اتفاق، برخورد و قهر و اشک، که بر سر و دلت هوار میشوند در لحظهلحظه این روزهای به غایت “ساده” به یاد صدای آن یکهتاز سیمین موی شعر و ادب پارسی: “آری زندگی (این روزها) سخت ساده است… و پیچیده نیز هم”.
همین…