زنان و انتخابات امریکا

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

زنان امریکایی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 نقش های چشمگیری ایفا می کنند. آنها محدوده ‏مشارکت سیاسی را که گاهی در رأی دادن خلاصه می شود کاملا شکسته اند و خود در رقابت های حزبی تعیین ‏کننده شده اند. این انتخابات بر توانمندی زنان امریکایی تأکید دارد. زنان امریکایی بر پایه قانون اساسی ‏دموکراتیک و قوانین انتخاباتی برآمده از آن، هرگز مانع قانونی پیش رو نداشته اند و همواره می توانسته اند ‏توانایی های خود را در رقابت های انتخاباتی و تلاش برای رسیدن به بالاترین سطوح از هرم قدرت حزبی و ‏سیاسی اجرایی کنند. تا کنون فرصت های قانونی توسط زنان امریکایی صرف آن شده تا در رشد و توسعه جامعه ‏مدنی و به خصوص تقویت نهادهایی که ناظر است بر امر آموزش، امنیت اجتماعی و موارد تبعیض بر ضد زنان ‏ایفاگر نقش های چشمگیر بشوند.‏

اینک پرسشی قابل طرح است و آن اینکه چرا در بحرانی ترین دوران از تاریخ امریکا، زنان چنین سخت کوشی ‏می کنند تا به پایگاه های قدرت در بالاترین سطوح خود را نزدیک سازند؟ مگر نمی دانند کار بر مدیران آینده ‏کشور بسی دشوار است؟ زنان امریکایی، امروز نسبت به سال هایی که پشت سر دارند، فرصت های قانونی ‏بیشتری به دست نیاورده اند. موانع سلیقه ای ضد زن مانند دیگر جوامع بشری، سد راه آنها بوده و هست. پس چه ‏شده که در طوفانی ترین اقیانوس بادبان برافراشته اند و راهی سفری شده اند که آینده آن حتی برای مردان کهنه ‏کار سیاسی ترسناک است. ‏

پاسخ قاطع برای این پرسش پیدا نمی کنیم. فقط به رویدادها می نگریم و هشت ساله اخیر را از این زاویه که بر ‏اعتبار بین المللی امریکا به شدت صدمه وارد شده برمی رسیم. آیا اعتماد به نفسی که زنان امریکایی به دست ‏آورده اند می تواند با کاهش اعتبار امریکا در جهان ارتباط داشته باشد؟ به نظر می رسد زنانی با روابط وسیع ‏سیاسی و اجتماعی برانگیخته شده اند تا به جبران خطاهای سیاسی هشت ساله، وارد صحنه بشوند. و شاید در کوره ‏حوادثی که در هشت سال اخیر در آن پخته شده اند، فن و هنر سیاست گذاری را آموخته اند و باور کرده اند که ‏سیاست گذاری در سطوح بالا از جمله مشاغل انحصاری و مردانه نیست. به این یقین رسیده اند که همچنانکه ‏مردان در جایگاه رئیس جمهور، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه و … ، ممکن است مرتکب خطاهای فاحش ‏بشوند، زنان نیز ممکن است در این عرصه که میدان آزمون و خطاست بسی اشتباه بکنند. از ترس ارتکاب خطا ‏از ورود به میدان رقابت های سیاسی نباید امتناع کرد. از طرفی مدیریت مردان در سطوح بالای حکومت امریکا ‏در هشت سال اخیر در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی هر دو بحث انگیز بوده و کاستی ها البته در کارنامه ‏کسانی ثبت شده که در اتخاذ تصمیم گیری های کلان، مسئولیت، اختیار و دخالت داشته اند.‏

در هشت سال اخیر در امریکا نانسی پلاسی را یافتیم که در مقام رئیس مجلس نمایندگان قرار گرفت و این نخستین ‏بار بود که در تاریخ امریکا یک زن انتخاب شد تا بر مجلس ریاست کند. همچنین کاندالیزا رایس را پس از کولین ‏پاول در مقام حساس ترین منصب سیاسی امریکا مشاهده کردیم که لحظه ای از سفر، مذاکره و تلاش برای ‏فروکاستن از تنش ها متناسب با سلیقه های حزبی خود آسوده نبود. او با همتایانش و بسیار سران جهان بارها ‏نشست و برخاست تا شاید از وخامت بحران خاورمیانه بکاهد. وی هرگز در سخت ترین بحران ها ابراز خستگی ‏نکرد و صرف نظر از اینکه مخالفانش بیش از دوست دارانش در سطح جهان بوده باشند، زن را بر صحنه ‏سیاست امریکا پر انرژی، جدی، آموخته مکتب سیاست، راهی کسب تجربه های سیاسی، خستگی ناپذیر و مهیا ‏برای بحران زدایی تصویر کرد. نانسی پلاسی دموکرات و کاندالیزا رایس جمهوری خواه هر یک به سبک و شیوه ‏حزبی که به آن تعلق دارند، زنانگی را با تمام ظرافت ها و ظرفیت های سیاسی اش وارد سیاست گذاری امریکا ‏کرده اند.‏

و اینک که آن هشت سال تا چند روز دیگر به پایان می رسد، زنان دیگری دارند با نردبان قدرت کلنجار می روند ‏یا سخت کوشی می کنند تا مردان هم سو با سلیقه های حزبی خود را به آن بالاها برسانند. کانال های تلویزیونی ‏امریکا و مطبوعات که بیش از یک سال است وارد جریان نظرسنجی و پخش دیدگاه صاحب نظران با دو گرایش ‏دموکرات وجمهوری خواه یا گرایش فراحزبی شده اند، بیش از نیمی از مهمانان را که به بحث ها دعوت می کنند ‏زن هستند. زنانی با تحصیلات سیاسی، امور بین المللی، تجربه های وسیع در زمیه های بهداشتی و امنیت ‏اجتماعی، زنانی با نظرات تدوین شده پیرامون نقش آموزش و پرورش و بازسازی شخصیت کودکان بزهکار، ‏زنانی با دانش و تجربه وسیع در امر مهاجرت، زنانی با دانش و تجربه حقوق بشری که نسبت به آنچه در این ‏هشت سال از جمله موارد نقض حقوق بشر در امریکا بوده است به شدت حساسیت نشان می دهند. ‏

خوب که به صحنه انتخاباتی امروز امریکا می نگریم، با لشگری از زنان روبرو می شویم که روی صحنه و پشت ‏صحنه را پر کرده اند. دیروز از یک سفر کوتاه به بنگلادش بازگشتم. در دانشگاهی که در یک منطقه بسیار ‏محروم بنگلادش خاص دختران فقیر آسیایی تأسیس شده، زنان امریکایی را دیدم که دارند زنان جوان و فقیر ‏آسیایی را در دانشگاه تازه تأسیس که فعلا فقط یک صد و سی دانشجو دارد برای رهبری آینده آسیا آماده می کنند. ‏این نیروهای زنانه که پشت صحنه کار می کنند به زنانی که روی صحنه سیاست امریکا ظاهر می شوند انرژی ‏می بخشند. عموما از امریکایی سخن می گویند که لازم است به بازسازی اعتبار خود در جهان قیام کند. باید راه ‏اعتماد سازی پیش گیرد و برای همیشه به تجاوز نظامی در جای یک راه حل پایان بخشد. این را معلم بسیار جوانی ‏که روی زمین کلاس ادبیات دانشگاه زنان آسیایی در بنگلادش نشسته بود و با لب تاپ خود به دختران فقیر درس ‏می داد با صدای بلند اعلام می کرد و درون امریکا به خصوص در مراکز تحقیقاتی و آکادمیک، زنان بیش از ‏گذشته ای که فقط هشت سال از آن می گذرد، خود را متعهد می دانند تا نگذارند مردان یک تنه سیاست گذاری ‏کنند. آنها با صدای بلند سیاست های هشت ساله را به چالش می کشند.‏

هیلاری کلینتون یک ستاره دنباله دار از دورانی است که زنان امریکایی با اعتماد به نفس وارد رقابت های حزبی ‏شده اند. درست مثل یک محصول است که از درون بحران سر برکشیده. درست مثل یک حرکت تاریخی است که ‏از آن گزیری نیست. مردان در این هشت سال با خطاهای خود به زنان درس ها آموخته اند. عمده درسی که زنان ‏در این هشت ساله یاد گرفته اند این است که اگر نگاه عمومی به جنس زن از حیث ورود به عرصه های مهم ‏زمامداری منفی است و اگر بینش زن ستیز علی رغم فرصت های برابر قانونی چندان قدرتمند است که راه بر زن ‏می بندد بنابراین می توان درست در این لحظه تاریخی بی اعتباری داوری های دیرینه را اعلام کرد. بهترین ‏فرصت است تا با این بینش که اعلام می کند احتمال خطا در سیاست ورزی از سوی زنان بیشتر از مردان است به ‏چالش پرداخت. به نظر می رسد زنان امریکایی با مشاهده خطاهای فاحش مردان در سیاست گذاری که به حیثیت ‏بین المللی امریکا صدمه زده است، اعتماد به نفس بی مانندی به دست آورده اند. باک شان نیست که در جاهایی ‏مضحکه بشوند و برای حذف شان دسیسه چینی کنند. اعتماد به نفس به اندازه ای بالا رفته که به واکنش های زن ‏ستیز اعتنا نمی کند.‏

ورود سارا پیلین به رقابت های حزبی استهزا و تمسخر برانگیخت. زنی که پنج فرزید به دنیا آورده. زنی که شایع ‏کرده اند پنجمین فرزند معلول او فرزند نامشروع دخترش است که از سر پنهان کاری او را به خود نسبت می دهد. ‏زنی که شایع کرده اند دخترش فرزندی نامشروع در شکم دارد. زنی که از یک ایالت بسیار کوچک (آلاسکا) آمده ‏و فقط در مقام استاندار آن ایالت کارورزی کرده است. زنی زیبا، خوش پیکر، با دانش و تجربه بسیار اندک ‏سیاسی و اعتماد به نفس غیر قابل توصیف. زنی که لحظه به لحظه حضور به صحنه سیاست را با تمسخر و تحقیر ‏تجربه می کند و به سادگی کنار مرد کهنه کار سیاست امریکا (جوزف بایدن) که سی سال رئیس کمیته روابط ‏خارجی سنا بوده می ایستد، استدلال می کند، جوک می گوید و اهمیت نمی دهد به شایعاتی که بمبارانش می کند. ‏سارا پیلین از سیاست های حزبی که به آن تعلق دارد دفاع می کند. قواعد بازی در انتخابات دموکراتیک به او که ‏نامزد معاونت ریاست جمهوری از سوی حزب جمهوری خواه است اجازه می دهد در چارچوب دموکراسی بازی ‏کند. سارا مجوز قانون را مثل تکیه گاه در اختیار دارد. از کسی نمی ترسد. چرا که در پناه قانون است. مجوز ‏برابری فرصت های قانونی مثل چتر بالای سرش باز شده است. همان مجوزی که هیلاری کلینتون هم زیر سایه ‏آن کمپین خود را پر شور ساخت. همان که نانسی پلاسی از برکت آن خود را به مقام ریاست مجلس نمایندگان ‏رساند. همان که زنان موثر در مهندسی افکار عمومی بر آن تکیه می زنند و شبانه روز در رادیوها، تلویزیون ها، ‏مطبوعات، مردم را با وجوه گوناگون و پیامدهای انتخاب این و یا آن نامزد حزبی آشنا می سازند. همه از برنامه ‏های دو حزب سخن می گویند. همه برنامه های دو نامزد را به نقد می کشند و همه در سایه قانون پس از اظهار ‏نظر با خیال راحت به خانه های خود می روند و در جایگاه مادر “با خانواده ای که به آن تعلق دارند” شام می ‏خورند. این می شود همان بهشتی که زیر پای مادران است نه آن جهنمی که برای مادران در جاهایی از جهان به ‏نام دین و اخلاق برپا داشته اند. پشت در آشپزخانه مادرانی که فعال سیاسی هستند آجان یا لباس شخصی کشیک ‏نمی دهد. کسی زاغ سیاه آنها را چوب نمی زند تا به اتهام سیاه نمایی، هم سویی با دشمن و… دستگیرشان کند.‏

قانون زنان را همان گونه در عرصه رقابت های انتخاباتی می پذیرد که مردان را. برنامه دو حزب پیاپی از سوی ‏نیمه ای از جمعیت امریکا که تا کنون به این اندازه نسبت به سیاست های مردانه حساس نبوده است نقد می شود. ‏برای یک ناظر که فقط پدیده زن بودن را در این ماجراها دنبال می کند و فارغ است از تعصب و جانبداری ‏حزبی، صحنه انتخابات سال 2008 امریکا صحنه ای است دیدنی که گویی باز شده تا زنان از لایه ها و سطوح ‏گوناگون با اعتماد به نفس روی آن بازی کنند. این صحنه گویی باز شده تا همه زنان جهان به تماشای آن بنشینند.‏

زنان ایرانی این بازی را می بینند. از پشتوانه های قانونی آن خبر دارند. آماده می شوند تا با آن اعتماد به نفس که ‏به لحاظ خطاهای فاحش دولتمردان کشورشان به دست آورده اند خود را مطرح سازند. گام نخست برای این ‏حضور چیست؟ بی تردید اصلاح قانون اساسی در فصل انتخاب رئیس جمهور و بازنگری وسیع در قانون ‏انتخابات. هر دو شدنی است. رجال بی رجال، نظارت استصوابی هم بدعتی بیش نیست. ‏