فیلم روز♦ سینمای جهان

نویسنده
آرینا امیر سلیمانی

باز سازی دیگر باره مادام بواری به نام بچه های کوچک، دو فیلم از کلینت استوود د رمقام کارگردان جزوفیلم های روز این شماره هستند.

فیلم های روز سینمای جهان

sharghbokharestb.jpg

۱۲:۰۸ شرق بخارست 12:08 East of Bucharest

نویسنده و کارگردان: کورنلیو پرومبیو. موسیقی: روتاریا. مدیر فیلمبرداری: ژرژ داسکالسکو، ماریوس پاندورو. تدوین: روکسانا زل. طراح صحنه: دانیل رادوتا. بازیگران: میرسه آ آندرسکو[پیسکوچی]، تئودور کوربان[ویرژیل یدرسکو]، ایون ساپدارو[مانسکو]، کریستینا کیوفو[والی]، لومیناتا گرگوریو[دومانا مانسکو]، لوسیان ایفتیمه[کوستل]. ۸۹ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ رومانی. نام دیگر: A fost sau n-a fost? . برنده دوربین طلایی و نشان سینمای اروپا از جشنواره کن، نامزد جایزه بزرگ جشنواره Cottbus، نامزد بهترین فیلمنامه از مراسم فیلم اروپا، نامزد بهترین فیلمنامه از مراسم روح مستقل، برنده جایزه تماشاگران و بهترین فیلم رومانیایی از جشنواره ترانسیلوانیا.

۲۲ دسامبر. ۱۶ سال از وقوع انقلاب گذشته و کریسمس بار دیگر در حال رسیدن به شهر کوچک است. پیسکوچی، مرد مسن و بازنشسته خود را برای یک کریسمس دیگر که باید به تنهایی سر کند، آماده می کند. منسکو معلم تاریخ نیز نمی خواهد تمامی حقوق اش را با پرداخت بدهی هایش از دست بدهد. اما یدرسکو صاحب ایستگاه تلویزیون محلی از فرا رسیدن تعطیلات چندان خشنود نیست. برای او زمان آن فرا رسیده که با تاریخ رو در رو شوند. او تصمیم می گیرد با کمک منسکو و پیسکوچی جوابی برای این سوال شانزده ساله بیابد که آیا انقلاب به شهر آنها رسیده یا خیر؟

چرا باید دید؟

در سال های پایانی دهه ۱۹۸۰ رژیم های کمونیستی بسیاری در در اروپای مرکزی و شرقی سقوط کرد، اما هنوز مردم بسیاری از این کشورها نتوانسته اند باتغییرات گسترده اجتماعی پس از این حادثه خو بگیرند. یکی از این کشورها رومانی است که جدایی رهبر کمونیست آن- نیکلای چائوشسکو- از قدرت را همه مردم دنیا به شکل زنده از تلویزیون های شان مشاهده کردند. اما هنوز پس از گذشت یک دهه و نیم هنوز سوال های بسیاری درباره اثرات انقلاب بر مردم و کشور رومانی در ذهن ملت آن جا داد و ۱۲:۰۸ شرق بخارست کورنلیو پرومبیو قرار است تا این سوال ها را برای ما آشکار کرده و پاسخ هایی نیز ارائه کند. البته پرومبیو برای پرهیز از افتادن به ورطه کسالت قالب کمدی موقعیت را برای فیلمش برگزیده و شخصیت هایی انتخاب کرده که هر کدام وصله ناجوری بر تن جامعه به شمار می روند. یک الکلی، یک مجری خودخواه تلویزیون و یک آدم بازنشسته که قرار است تاریخ و دیدگاه های دیگران را به محاکمه بکشند.

پرومبیو متولد ۱۹۷۵ واسولی، فیلمساز جوانی است که در سال ۲۰۰۳ با فیلم سفر به شهر اولین فیلم خود را کارگردانی کرد. او با همین فیلم موفق به کسب جایزه دوم سینه فونداسیون از جشنواره کن شد و تا نامزدی بهترین فیلم جشنواره کارلوی واری پیش رفت. فیلم دوم او رویای لیویو نام داشت که با وجود پخش گسترده جهانی موفقیت فیلم اول را تکرار نکرد. اما سومین فیلم او ۱۲:۰۸ شرق بخارست توانسته جوایز معتبری برای سازنده اش به ارمغان بیاورد. فیلمی که به رده آثار بدون بوجه تعلق دارد[۲۰۰ هزار یورو بودجه] و قدرت آن در سادگی اش نهفته است. به جرات می توانم بگویم که یکی از بهترین فیلم ها درباره اثرات فروپاشی شوروی و زیر سوال رفتن آموزه های مارکسیستی و اثرات انقلاب است که دیده ام. با این تم که بالاخره انقلاب بهتر است یا اصلاح و این که سرعت کارهای انقلابی چقدر باید باشد… بنابر این به کلیه رفقای سابق اکیداً توصیه می کنم که فیلم را ببینند، فایده ها در این کار نهفته است!

ژانر: کمدی، درام.

jokhehayebabr.jpg

جوخه های ببر Les Brigades du Tigre

کارگردان: ژروم کورنائو. فیلمنامه: زاویر دوریسون، فابیان نوری بر اساس فیلمنامه کلود دسای. موسیقی: الیویه فلوریو. مدیر فیلمبرداری: استفان کامی. تدوین:برایان اشمیت. طراح صحنه: ژان-لوک رائول. بازیگران: کلویس کورنیاک[کمیسر والنتن]، دایان کروگر[کنستانس رادتسکی]، ادوار بائر[بازرس پوژول]، الیویه گورمه[بازرس مارسل تراسون]، استفانو آکورسی[آشیل بیانکی]، ژاک گامبلین[ژول بونو]، تیه ری فرمون[پیوتر]، الکساندر مددوف[پرنس رادتسکی]، لئا دراکر[لئا]. ۱۲۵ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ فرانسه. نامزد جایزه کشف سال برای بهترین موسیقی از جشنواره جهانی موسیقی فیلم.

آخرین ماموریت کمیسر والنتن و سه همکارش: پوژول ماجراجوی شیک پوش که عاشق روسپی به نام لئا است، ژوویال تراسون نماینده جوخه های ببر در مسابقات مشت زنی و آشیل بیانکی تازه کار، مهاجری ایتالیایی، تعقیب گروهی آنارشیست به رهبری ژول بونو است. کسی که بعداز یک سرقت مسلحانه از کالسکه پستی لقب دشمن شماره یک جامعه را می گیرد. شاهزاده روسی کنستانس رادتسکی به همراه همسرش در پاریس است تا اپرای ایوان مخوف را روی صحنه ببرند. اما وقتی شوهر خوش قیافه و نفرت انگیزش تصمیم می گیرد تا قراردادی سه جانبه میان روسیه، انگلستان و فرانسه امضا کند، کنستانس که دیوانه وار عاشق بونو شده، تصمیم به قتل وی می گیرد. بونو در حمله والنتن و افرادش کشته می شود، اما مهره اصلی گروه او که قاتلی معتاد به نام پیوتر، که جان به در برده با همکاری کنستانس، یک خبرنگار و بانکداری فاسد و تشنه قدرت در حال عملی کردن بزرگ ترین و پیچیده ترین توطئه قبل از آغاز جنگ اول جهانی و انقلاب روسیه هستند…

چرا باید دید؟

اگر شما هم خیلی ها فکر می کنید که پاریس در سال در حال و هوایی بود که به حق ان را دوره زیبا[La Belle Epoque] نام داده بودند، جوخه های ببر را ببینید. اما از شوخی گذشته باید اعتراف کرد که فرانسوی ها برای نجات سینمای خود از ورشکستگی و بی نیاز شدن از کمک های دولت دست به ساخت محصولات مشترک پر خرج یا اکشن های گران قیمت کرده اند که از میان آنها می توان به آرسن لوپن در دو سال قبل و جوخه های ببر در سال ۲۰۰۶ اشاره کرد.

فیلم ۲۴ میلیون یورویی[حدود ۳۰ میلیون دلار] جوخه های ببر بر اساس سریال محبوب و موفق تلویزیونی فرانسوی به همین نام ساخته شده که در ۳۶ قسمت از از ۲۱ دسامبر ۱۹۷۴ تا ۱۱ نوامبر ۱۹۸۳ از شبکه ORTF و سپس Antenne ۲ پخش شد. شهرت این مجموعه همپای تسخیرناپذیران آمریکایی ارزیابی می شود و سال ها قبل به شکل تکه و پاره از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد و با این حال در میان ایرانی ها هم محبوبیت پیدا کرد. یکی از دلایل عمده محبوبیت سریال تم موسیقی کلود بولینگ بود که شهرت قابل توجهی برای تصنیف موسیقی فیلم های شاخصی چون بورسالینو، داستان پلیس و کارآگاه جسور به دست آورده بود.

جوخه های ببر بر اساس ماجراها و اشخاصی کم و بیش واقعی شکل گرفته است که اشاره به آنها خالی از لطف نیست. وقتی سلستین هنیون[۱۹۱۵-۱۸۶۲] مسئول امنیت عمومی فرانسه در اواخر قرن بیستم با حمایت ژرژ کلمانسو وزیر کشور و ملقب به “ببر” تصمیم به بازسازی نیروی پلیس فرانسه و مدرنیزه کردن آن گرفت، نام جوخه های ببر را برای اولین گروه پلیس های مجهز به اتومبیل انتخاب کرد. جوخه های ببر اولین کارآگاه های پلیس جنایی فرانسه و پلیس علمی به معنای امروزی محسوب می شوند. جوخه های ببر ۱۲ عدد بودند که هر کدام از آنها شامل ۱۴ تا ۲۰ بازرس پلیس بود و به شکل ۲۴ ساعته انجام وظیفه می کردند. ماجراهای کمیسر والنتن و سه دستیار او برای اولین بار در سریالی به همین نام به کارگردانی ویکتور ویکاس به فیلم در آمد. حوادث این سریال مقطع زمانی ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۰ را تصویر می کرد.

ژروم کورنائو برای بسیاری از ایرانی ها نام آشنایی نیست. او با ساختن ویدیو کلیپ برای خوانندگانی چون جانی هالیدی، لارا فابیان، ادی میشل و اوا آنژلی شروع کرد. در ۱۹۹۲ با فیلم کوتاه فرصت یک شبه وارد سینما شد. در سال ۱۹۹۷ با اولین فیلم حرکت کن! اولین کار بلند خود را کارگردانی کرد و جوخه های ببر پس از برای عشق چه کردم، اختلاف ها چهارمین فیلم اوست. او موفق شده تعادلی شگفت انگیز میان شکار و شکارچی[والنتن و بونو] و هدف هر دو برقرار کرده و احترامی یکسان را نثارشان کند. بازی ژاک گامبلین و کلویس کورنیاک هر دو خوب است. اما کسانی که ژان کلود بویلون را از سریال به خاطر دارند، نمی توانند با تصویری که او از والنتن به دست می دهد، به راحتی کنار بیایند. البته گل سر سبد بازیگران فیلم خانم دایان کروگر است که در نقش شاهزاده ای که دل در گرو عشق یک آنارشیست داده، می درخشد. برای کسانی که از اکشن های نسل جدید سینمای فرانسه فیلمی مشاهده نکرده اند، جوخه های ببر می تواند یک نمونه خیلی خوب برای فتح باب باشد!

ژانر: اکشن، ماجرایی.

haghighatdardsarsaz.jpg

حقیقت دردسر ساز An Inconvenient Truth

نویسنده و کارگردان: دیویس گوگنهایم. موسیقی: مایکل بروک. تدوین: جی لش کسیدی، دان سویتک. بازیگران: ال گور[به نقش خودش]. ۱۰۰ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ آمریکا. نامزد بهترین مستند تدوینی از انجمن تدوینگران سینمای آمریکا. برنده جایزه بهترین فیلم مستند و نامزد بهترین آواز از انجمن منتقدان رسانه ها، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان فیلم دالاس فورت ورث، برنده جایزه بهترین فیلم غیر داستانی از انجمن منتقدان فیلم فلوریدا، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن ملی منتقدان فیلم، برنده جایزه ویژه بهترین فیلم مستند از انجمن ملی منتقدان فیلم امریکا، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان فیلم آن لاین، برنده جایزه استنلی کرایمر از مراسم لورل، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان فیلم سان فرانسیسکو، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از مراسم ساتلایت، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان فیلم واشنگتن، برنده جایزه بهترین فیلم مستند از انجمن منتقدان فیلم ساوت وسترن و …..

وقایع نگاری شخصی ال گور، معاون بیل کلینتون درباره تغییرات اقلیمی و گرم شدن تدریجی کره زمین.

چرا باید دید؟

حقیقت دردسر ساز یک فیلم مستند معمولی نیست. همان گونه که از نوشته های روی پوسترش برمی آید یک اخطار است! یک اخطار جهانی ! فیلم درباره معضل بزرگی است که در سال های اخیر زندگی همه ما را تحت الشعاع قرار داده، یعنی تغییرات گسترده اقلیمی که منجر به بروز فاجعه های بزرگی شده است. دیویس گوگنهایم فرزند چارلز گوگنهایم مستند ساز برجسته آمریکایی[نامزد شش و برنده سه اسکار بهترین فیلم مستند] یکی از عمده ترین این مشکلات-گرم شدن تدریجی کره زمین- را برای موضوع فیلم خود برگزیده است. شخصیت اصلی این فیلم معاون رئیس جمهور سابق آمریکا است. ال گور که در انتخابات سال ۲۰۰۰ از جورج بوش شکست خورد. فیلم روی مبارزات آگاهی بخش او در زمینه پیشگیری و مقابله با این پدیده می پردازد. کاری که سال های زیادی از عمر ال گور رابه خود اختصاص داده و کتابی نیز در این باره به نام حقیقت دردسرساز نوشته که نام اش را به فیلم نیز بخشیده است. این کتاب تا مدت ها در رتبه اول فهرست پر فروش های نیویورک تایمز قرار داشت، و فیلم ساخته شده بر اساس آن نیز با رقمی نزدیک به ۳۰ میلیون دلار عایدی در سینماهای آمریکا تبدیل به یک پدیده و یکی از سه فیلم مستند پر فروش تاریخ سینمای آمریکا و دنیا شده است.

دیویس گوگنهایم متولد ۱۹۶۴ مدیر تولید و کارگردان سریال های تلویزیونی زیادی بوده، در ۱۹۹۴ با الیزابت شو ازدواج کرده و با فیلم مستند تلویزیونی سال اول در ۲۰۰۱ توانسته شهرت خوبی برای خود کسب کند. حقیقت دردسرساز به عنوان یک مستند آرشیوی بهترین کار او و یک پدیده است. البته بسیاری فیلم را دارای نقطه ضعف، ادامه ژست های سیاسی ال گور و تلاش های وی برای مقبولیت بخشیدن بیشتر به حزب دموکرات می دادند.[جالب اینجاست که منتقدان لیبرال نیز روی خوشی به فیلم نشان داده اند و جورج بوش نیز به نقش اثرات گلخانه ای درآینده و سرنوشت انسان ها در سخنرانی هایش اشاره کرده] اما دوستان خطر جدی است، خطری که ما خود دانسته و ندانسته در شکل گیری آن سهم داشته ایم. پس بیایید با تماشای این فیلم برای جلوگیری از گسترش و بزرگ تر شدن این خطر چاره ای بیندیشیم!

ژانر: مستند.

flags.jpg

پرچم های پدران ما Flags of Our Fathers

کارگردان: کلینت ایست وود. فیلمنامه: ویلیام برویلس جونیور، پل هاگیس بر اساس کتاب جیمز برادلی و ران پاورز. موسیقی: کلینت ایست وود. مدیر فیلمبرداری: تام استرن. تدوین: جوئل کاکس. طراح صحنه: هنر بامستید. بازیگران: رایان فیلیپه[جان برادلی]، جسی برادفورد[رنه گاگنون]، بری پپر[گروهبان مایک استرانک]، پل واکر[هنک هنسن]، آدام بیچ[ایرا هیز]، بنجامین واکر[هارلون بلوک]. ۱۳۲ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ آمریکا. نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل/آدام بیچ از انجمنمنتقدان رسانه ها، برنده جایزه بهترین طراحی صحنه، بهترین فیلمبرداری و کارگردانی از مراسم ساتلایت، نامزد جایزه بهترین جلوه های ویژه از انجمن مجریان جلوه های ویژه و …

فوریه ۱۹۴۵. آخرین روزهای جنگ جهانی دوم… سربازان آمریکایی برای به دست آوردن جزیره ایووجیما که تحت کنترل نیروهای ژاپنی قرار دارد، به آن جا حمله می کنند. بعد از نبردی خونین، پنج سرباز آمریکایی روی بلندترین نقطه جزیره-تپه سوربیاجی-، به نشانه پیروزی پرچم آمریکا را به اهتزاز در می آورند. این لحظه توسط یک عکاس ثبت و تبدیل به سمبل پیروزی متفقین می شود. بعد از جنگ تنها سه نفر-رنه گاگنون، ایرا هیز و جان برادلی-از این پنج سرباز که عنوان قهرمانی دریافت می کنند، سالم به خانه بازمی گردند، اما زندگی چندان راحتی در انتظارشان نیست و خیلی زود درمی یابند که میان قهرمانی های توخالی و حقیقت های زندگی فاصله بسیار است. و از همه مهم تر خاطره مرگ دوستان و همرزمان شان در خاک تیره ایووجیما نیز آنها را ترک نمی کند. گویی تکه هایی از روح خود را در جزیره جا گذاشته اند…

چرا باید دید؟

تاریخ قرن بیستم پر از شگفتی هاست، مخصوصاً در زمینه رسانه های جمعی و نقش آنها در شکل و جهت دادن به حوادث محیط پیرامون خود و به قولی کارهایی تاریخ ساز… پرچم های پدران ما نیز یکی از این چیزها را نشانه رفته است: شش مرد، یک پرچم و یک عکس!

عکسی که جو روزنتال خبرنگار آسوشیتدپرس در لحظه ای مناسب آن را شکار کرد و در طول شش دهه گذشته تبدیل به نماد پیروزی اراده آمریکایی ها شد. از روی آن پوستر، نقاشی، مجسمه، پلاکارد و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید تهیه شد. الگوی مردان آمریکایی میانه قرن بیستم در سینما یعنی جان وین نیز در فیلمی به نام شن های ایووجیما بازی کرد تا این تصویر راه هر چه بیشتر آمریکایی کند. روزنتال جایزه پولیتزر را ربود[ اما به غلط برای تنظیم صحنه برای گرفتن این عکس هم متهم شد. او نهم آگوست سال گذشته فوت کرد] و حالا استاد بلند بالای سینمای آمریکا در ۷۶ سالگی به سراغ زندگی مردانی رفته که همین عکس از آنها قهرمان ساخته است.

ایست وود خود اسطوره زنده ای در سینمای آمریکا و شمایل یک نسل است و زمانی که دست به اطوره شکنی بزند قطعاً دیدنی است، چه اسطوره خود باشد چه دیگران… فیلم درباره یکی از خونین ترین نبردهای جنگ جهانی دوم است که نزدیک به ۳۰ هزار سرباز آمریکایی را به کشتن داد. تلفات نیروهای ژاپنی نیز کمتر از این نبود. سربازان آمریکایی بیش از یک ماه جنگیدند تا موفق به در دست گرفتن کنترل جزیره ایووجیما شوند. پیروزی یا شکست برای هر دو طرف متخاصم معنایی بیش از برد و باخت یک نبرد مقطعی را داشت و به این امر واقف بودند. ایووجیما چرخشگاه پیروزی برای متفقین بود. سخن گفتن درباره نقش این جزیره در تعیین سرنوشت جنگ و بمب اتمی که بر سر مردم ژاپن انداخته شد، کار ما نیست. ایست وود نیز در قدم اول چنین ادعایی ندارد. بنابر این به سراغ درام شخصی انسان های درگیر در دو طرف جبهه رفته و پس از نزدیک به شش دهه کوشیده تا با نگاهی بی طرفانه و تجدیدنظر طلبانه حقایق این جنگ خونین را تصویر کند. پرچم های پدران ما اولین قسمت این دوگانه سینمایی که با صرف ۵۵ میلیون دلار و همزمان با قسمت دوم آن ساخته شده، تا این لحظه هر چند نظر منتقدان را به خوبی جلب کرده اما در گیشه بیش از ۳۳ میلیون دلار عایدی نداشته است. دلیل اصلی این امر تاختن ایست وود به جنگ و قهرمانی های کاذب آن در موقعیتی است که آمریکا خود را نگهبان بلامنازع دمکراسی در چهار گوشه دنیا می داند و طبیعی است که ساخته شدن چنین فیلمی به مذاق طرفداران جورج بوش که معتقد به تحمیل دمکراسی با استفاده از قدرت نظامی هستند، خوش نمی آید. البته استاد از پرداختن به قهرمان های واقعی که نام شان در لابلای صفحات تارخ گمشده؛ غافل نبوده است. برای کسانی که کارنامه کارگردانی ایست وود را دنبال می کنند و پس از نابخشوده، رودخانه میستیک و تیکه یک میلون دلاری منتظر فیلم های قدرتمندتری بوده اند، این دو گانه همه چیز دارد. برای دوستداران تاریخ معاصر نیز فرصتی طلایی است تا واقعه ای بسیار مهم را از ورای دوربین استاد تماشا کنند!

ژانر: اکشن، درام، تاریخی، جنگی.

iwojima.jpg

نامه هایی از ایووجیما Letters from Iwo Jima

کارگردان: کلینت ایست وود. فیلمنامه: ایریس یاماشیتا بر اساس کتابی از تادامیچی کوریبایاشی. موسیقی: کایل ایست وود، مایکل استیونس. مدیر فیلمبرداری: تام استرن. تدوین: جوئل کاکس، گری روچ. طراح صحنه: هنری بامستید، جیمز جی. موراکامی. بازیگران: کن واتانابه[ژنرال تادامیچی کوریبایاشی]، نازوناری نینومیا[سایگو]، شیدو ناکامورا[ستوان ایتو]، تسویوشی ایهارا[بارون نیشی]، ریو کاسه[شیمیزو]، یوکی ماتسوزوکی[نازوکی]، تاکومی باندو[سروان تانیدا]. ۱۴۲ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ ژاپن، آمریکا. برنده جایزه بهترین فیلم خارجی و نامزد بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از از انجمن منتقدان رسانه ها، برنده جایزه بهترین فیلم خارجی و نامزد جایزه بهترین فیلمبرداری، کارگردانی، موسیقی و فیلمنامه از انجمن منتقدان فیلم شیکاگو، برنده جایزه بهترین فیلم خارجی از انجمن منتقدان دالاس فورت ورث، برنده گلدن گلاب بهترین فیلم خارجی و نامزد بهترین کارگردانی، برنده جایزه بهترین فیلم از انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس.

جزیره ایووجیما بزرگ ترین سنگر دفاعی نیروهای ژاپنی برای جلوگیری از حمله نیروهای آمریکایی به کشورشان است. ژنرال تادامیچی کوریبایاشی فرمانده جزیره ماموریت دارد به هر قیمتی که شده از افتادن جزیره به دست سربازان آمریکایی جلوگیری کند. در میان افراد او سرباز جوانی به نام سایگو نیز وجود دارد که قبل از ورود به خدمت سربازی نانوایی فقر بیش نبوده، اما دست سرنوشت باعث می شود که با آغاز حمله سربازان آمریکایی به جزیره این دو نفر همزمان پایداری، افتخار، شهامت و ترسی فراسوی تصور را تجربه کنند.

چرا باید دید؟

پاره دوم حماسه ایووجیما که استاد با صرف هزینه ای کمتر نسبت به قسمت پیشین[۱۵ میلیون دلار] به زبان ژاپنی و بازیگران ژاپنی ساخته و با وجود اقبال بسیار اندک تجاری نسبت به پرچم های پدران ما توفیق هنری بیشتری نصیب اش گشته است. همان طور که خود ایست وود در هنگام دریافت جایزه گلدن گلوب از کن واتانابه به خاطر نقش موثرش در شکل گیری فیلم تشکر کرد، باید بگویم که فیلم واقعاً روی قدرت بازیگری و نگاه های این میفونه جدید بنا شده است. واتانابه که آخرین سامورایی ورودی خیره کننده به سینمای هالیوود داشت، اینجا نیز برای رسیدن به ریزه کاری های نقش در طول فیلمبرداری تمامی وقت خود را به خواندن نامه های واقعی ژنرال کوریبایاشی به خانواده اش گذرانده است. سخن گفتن درباره این دو فیلم که در مقطع تاریخی پر اهمیتی ساخته شده اند، زمان بیشتری می طلبد. بنابر ضمن تشویق دوستداران ایست وود، واتانابه و فیلم های تجدیدنظر طلبانه و ضد جنگی سخن گفتن درباره این دو فیلم را به موقعیت مناسب تری موکول می کنیم. یقیناً دانستن نظرهای ایست وود یا واتانابه درباره این دو فیلم خالی و موضوع جنگ میهن پرستانه و قهرمانانه از شگفتی نخواهد بود.

ژانر: درام، تاریخی، جنگی.

littlechilderan.jpg

بچه های کوچک Little Children

کارگردان: تاد فیلد. فیلمنامه: تاد فیلد، تام پروتا بر اساس رمانی از تام پروتا. موسیقی: تامس نیومن. مدیر فیلمبرداری: آنتونیو کالواچه. تدوین: لیو ترومبیتا. طراح صحنه: دیوید گراپمن. بازیگران: کیت وینسلت[سارا پرایس]، پاتریک ویلسون[براد آدامسون]، جنیفر کانلی[کتی آدامسون]، گریگ ادلمن[ریچارد پرایس]، سدی گلداستاین[لوسی پرایس]، جکی ارلی هالی[رونی جونیور مک گرووی]، نوآ امریش[لری هجز]. ۱۳۰ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ آمریکا. نامزد جایزه بهترین بازیگر زن/کیت وینسلت، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه از مراسم انجمن منتقدان رسانه ها، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل/جکی ارل هالی و نامزد جایزه بهترین بازیگر زن/وینسلت، بهترین فیلمنامه از انجمن منتقدان شیکاگو، برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل/جکی ارل هالی از انجمن منتقدان دالاس فورت ورث، نامزد جایزه بهترین فیلم از جشنواره گاتام، نامزد جایزه بهترین بازیگر/وینسلت از انجمن منتقدان فیلم لندن، برنده جایزه بهترین بازیگر مکمل/ارل هالی از انجمن منتقدان فیلم نیویورک، برنده جایزه بهترین بازیگر و کارگردانی از جشنواره پالم اسپرینگز، برنده جایزه بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مکمل/ارلی هالی از انجمن منتقدان سان فرانسیسکو، برنده جایزه بهترین بازیگر مکمل/ارلی هالی از انجمن منتقدان ساوت استرن، برنده بهترین بازیگر فیلم های عاشقانه/پاتریک ویلسون از مراسم هالیوود جوان و ….

سارا کدبانویی است که از زندگی زناشویی ناشاد خود خسته شده است. نقطه مقابل او براد است که زیر سایه کتی همسر فعال و شاغل خود قرار دارد. سارا با این مرد خوش قیافه آشنا شده و به زودی رابطه ای میان این دو پدید می آید. همزمان با پیشرفت این رابطه، رونی که به خاطر تعرض جنسی به کودکان زندانی بوده، به محله باز می گردد. رونی تصمیم دارد تا زندگی آرام و معمولی پیشه کند، با این حال ساکنان محله برای کودکان خود بیمناکند . سارا و براد نیز با افزوده شدن این هراس تازه به ترس از افشای رابطه شان، خود را در میانه یک کابوس می یابند…

چرا باید دید؟

ویلیام تاد فیلد متولد ۱۹۶۴ بازیگر، نویسنده، تهیه کننده، آهنگساز و کارگردان، از اوایل دهه ۱۹۹۰ شروع به فیلمسازی کرد، اما یک دهه بعد در ۲۰۰۱ بود که با اولین فیلم بلند خود در اتاق خواب توانست نامزد اسکار بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه شده و نظر مثبت تماشاگران و منتقدان را کسب کند. تاد فیلد که فیلم های کوتاهش مانند نانی و الکس جوایز تعددی دریافت کرده اند از کارگردان های مستقل سینمای آمریکا محسوب می شود. او که در اولین اثر خود زندگی در یک دهکده کوچک ماهیگیران را برای زیر ذره بین گذاشتن انتخاب کرده بود و این بار به سراغ محله ای در حومه شهر رفته است. فیلم که بر اساس رمان تام پروتا ساخته شده، یک اقتباس وفادارانه نیست، بلکه قصه ای متفاوت ومستقل از کتاب را برای خود انتخاب کرده است. پروتا و فیلد با همکاری یکدیگر در مورد شخصیت ها تجدید نظر کرده و کتاب را دوباره نوشته اند.

کیت وینسلت بعد از پذیرش نقش سارا برای نقش مقابل خود پاتریک ویلسون را پیشنهاد کرده و نتیجه ای عالی از این توصیه حاصل شده است. اغلب منتقدان این زوج را به شدت پسندیده و از آنها تمجید کرده اند. بچه های کوچک که با بودجه ای ۱۴ میلیون دلار ساخته شده، در مراسم گلدن گلاب خوش درخشید و از شانس های مسلم اسکار امسال در بسیاری از رشته ها به شمار می رود. درباره این فیلم بعدها مفصل تر خواهیم نوشت. تا آن روز سعی کنید فیلم را ببینید. مخصوصاً طرفداران بانو وینسلت که یقیناً از بازی خوب وی شگفت زده خواهند شد!

ژانر: جنایی، درام، عاشقانه.

grandchao.jpg

رئیس همه/رئیس بزرگ Direktøren for det hele/The Boss of It All/Il Grande capo

نویسنده و کارگردان: لارس فون تریر. مدیر فیلمبرداری: AUTOMAV ISION ©. تدوین: مالی مارلنه استنسگارد. طراح صحنه: سیمونه گرائو. بازیگران: ینس البینوس[کریستوفر/رئیس بزرگ]، پیتر گانتزلر[راون]، بندیکت ارلینگسون[تولک]، ایبنه هییله[لیز]، هنریک پرایپ[ناله]، میا لینه[هیدی]، گاسپر کریستینسن[گروم]. ۹۹ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ دانمارک. نامزد جایزه بهترین بازیگر/ینس البینوس، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش مکمل/پیتر گانتزلر از جشنواره رابرت، نامزد صدف طلایی از جشنواره سن سباستین.

صاحب یک شرکت در حال فروش شرکت خود به یک تاجر موفق در ایسلند است. اما تنها نگرانی او چگونگی برخورد کارمندان اش با این موضوع است. او که برای رهایی از دردسرهای محیط اداری همواره صاحب شرکت را شخصی خیالی معرفی کرده، در این مقطع تصمیم می گیرد تا یک بازیگر ناموفق را موقتاً به عنوان مدیر شرکت به کارمندان خود معرفی کند. اما شخصیت عجیب بازیگر خیلی زود باعث بر هم ریختن اوضاع می شود….

چرا باید دید؟

لارس فون تریر دانمارکی با گذاشتن امضای خود در پای فیلم های نامتعارف شهرتی جهانی برای خود کسب کرده و حالا در فاصله ساختن دومین و سومین بخش از سه گانه آمریکایی خود به سراغ ژانر کمدی رفته است. رئیس بزرگ یک کمدی جذاب درباره دورویی در دنیای تجارت است که در تلفیق با دیدگاه های شخصی وی و دوربین فضول اش که به چپ و راست آویزان شده و سرک می کشد، تا این لحظه تماشاگرانش را مانند دیگر آثار فون تریر به دو دسته تقسیم کرده است. خیلی ها او را صاحب جسارتی مثال زدنی و کارگردانی نو آور و بسیاری روش های دیداری/شنیداری او را خسته کننده می دانند. بنابر این طبیعی است که وقتی او با تمامی کلیشه های ژانر کمدی در افتاده باشد حاصل کار به مذاق خیلی ها مزه ای متفاوت بدهد. پس خودتان را برای دیدن یک کمدی سیاه آماده کنید که بیش از خنداندن قرار است شما را به تفکر وادار کند. اما فیلم فون تریر یک قدم جلوتر می گذارد و بیش از وادار کردن تان به تفکر، شما را وادار به عصبی شدن می کند. فون تریر این روند را با گفتار متنی که خود خواننده آن است، تشدید می کند و در پایان فیلم نیز به شکلی تجریدی بر این موضوع تاکید می کند. به همین دلیل تماشای این فیلم تجربه متفاوتی است. امکان این که یک فیلم کمدی دیگر از فون تریر ببینید[لااقل به این زودی ها] بسیار کم است، پس فرصت را دریابید!

از نکات جالب توجه فیلم: فردریک تور فردریکسون کارگردان مشهور دانمارکی به نقش خودش در فیلم ظاهر شده است.

ژانر: کمدی.