به دنبال پخش فیلم حمله نیروهای گارد ویژه و بسیج به کوی دانشگاه در 25 خردادماه از تلویزیون بی بی سی و سپس انتشار آن در سایت های خبری مختلف،یکی از دانشجویانی که در شب 25 خرداد در کوی بوده،در تماس با روز، آمادگی خود و دوستانش را برای تشریح حوادث آن شب کوی دانشگاه اعلام کرد. آنچه درزیر می آید،بخشی از حوادث هولناکی است که دانشجویان کوی دانشگاه در سیاه ترین شب دانشگاه تجربه کردند. نام این افراد نزد روز محفوظ است. متن این گزارش در زیر می آید.
یکی از این دانشجویان ساکن کوی روایت تکان دهنده خود از کوی دانشگاه را از شب مناظره میرحسین موسوی با احمدی نژاد شروع می کندو می گوید: “شوری درکوی بود که من دلم می خواهد مبداش را از روزهای مناظره ببینیم. پیش از آن یک تعاملی بین دانشجویان سیاسی بود، اما همه کوی را نگرفته بود. وقتی مناظره میر حسین با احمدی نژاد تمام شد بچه ها از سالن تلویزیون بیرون آمدند و سرود یار دبستانی را خواندند. جمعیتی حدودی هزار نفر آنجا بودند. طرفدارهای احمدی نژاد هم بودند. بچه ها آن شب بیرون آمدند و شعار دادند؛ با همان لباس راحتی که توی کوی همیشه تردد می کنند، یار دبستانی خواندند و شعار دادند؛از “نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب” که یک شعار اسلامی بود تا شعار “دیکتاتور کوتوله نمیخوایم نمی خوایم”. با این شعار ها بچه ها به خیابان امیر آباد رفتند و آنجا تا ساعت سه صبح بودند و برگشتند. این اولین شبی بود که ما یک شور عمومی را در کوی می دیدیم. شب های بعد در دیگر مناظره ها هم همین مساله تکرار شد؛ هر چند خیلی مهم نبود که کی دارد این مناظره را انجام می دهد. این وضع نهایتا تا شب انتخابات ادامه داشت”.
دیگر دانشجوی ساکن کوی دانشگاه روایت خود را به جمعه شب، شب برگزاری انتخابات می رساند و در مورد حال هوای آن شب کوی می گوید: “جمعه شب که در واقع انتخابات داشت انجام می شد و آرا همین طور داشت روی سایت ها می آمد، آرای عجیب و غریب،یک سکوت خیلی وحشتناک کوی دانشگاه را فرا گرفته بود. هم طرفدارهای میرحسین و هم طرفدارهای احمدی نژاد رفته بودند در لاک خودشان و فقط منتظر بودند که سایت های خبر رسان آخرین خبر ها را بدهند. شنبه تقریبا همه متوجه شده بودند که اتفاق عجیبی در کشور افتاده. ساعت هفت، هشت شب روز شنبه بچه ها از ساختمان ها آمدند بیرون. از ساختمان های مختلف. اینکه می گویم به این دلیل است که یک ساختمان مال دکتراست، چهار پنج ساختمان دیگر مال کارشناسی ارشد است و سایر ساختمان ها که پانزده بیست تاست، مال کار شناسی هاست. یعنی همه طیف های تحصیلی و گرایش های مختلف فکری، آمدند بیرون و با سرود یار دبستانی، تجمع شروع شد و همه به سمت در اصلی کوی رفتند و پشت در کوی ایستادند. جمعیت خیلی زیادی بود. ابتدا هفتصد، هشتصد نفر و بعد 1500 نفر شدند. نگهبان ها و انتظامات کوی در را بستند و بعد تجمع به خشونت کشیده شد. بچه ها سر انتظاماتی ها نهیب زدند که به شما هیچ ربطی ندارد این کوی خانه ماست واین کشور هم کشور ماست. شما یک عده کارمندید و حق ندارید جلوی ما را بگیرید؛ ما می خواهیم به خیابان برویم. پیرو این قضیه بود که نیروهای انتظامی و دستگاه های اطلاع رسانه اعلام کردند تا اعلام نتیجه قطعی انتخابات هر گونه تجمع و راهپیمایی ممنوع است. بعد از این دانشجویان مجبور به درگیری با انتظامات و نگهبانان کوی شدند و عاقبت در اصلی باز شد و بچه های آمدند داخل خیابان امیر آباد و به سردادن شعار پرداختند. 150تا 200 دانشجوی دختر نیز که از شب قبل وارد کوی نشده بودند ازمقابل در فنی دانشگاه به دانشجویان پسر ملحق شدند. بعد از آن با سر دادن شعارهای بیشتر، نیروی انتظامی که پائین تر از چهارراه امیر آباد مستقر شده بود اقدام به پرتاپ گاز اشک آور کرد. اینطوری خشونت بیشتر شد،و در همین حین بود که دیدیم یکی از بانک های دولتی که در همین مسیر واقع بود آتش گرفت. آن شب ما غیر از نیروی انتظامی، نیروی دیگری را در مقابل خودمان ندیدیم. نیروی انتظامی آن شب فقط با سپر و گاز اشک آور آمده بود و درگیری تا سه بعد از نصف شب ادامه یافت. نیروی انتظامی گلوله های گاز اشک آور را مستقیم به طرف سینه دانشجویان شلیک می کرد.”
گارد ویژه در تمامی کوچه ها
یک دانشجوی دیگرساکن کوی در ادامه با اشاره به اینکه روز یکشنبه24 خرداد، تشنج شب قبل که در خیابان آمیر آباد بود، به داخل کوی دانشگاه کشیده شد، ادامه می دهد: “ساعت شش بعد از ظهر وارد خیابان که شدیم با بیست تا سی تا دستگاه از اتومبیل های معمولی نیروی انتظامی روبرو شدیم که خیابان مقابل کوی را گرفته بودند،علاوه بر این چندین مقام نیروی انتظامی هم آمده بودند تا آثار وقایع شب گذشته را از نزدیک ببینند. در همین موقع ما بوسیله دوستان مان که درساختمان های دیگر کوی ساکن بودند، مطلع شدیم که شب قبل در تمام کوچه و پس کوچه های اطراف، در واقع پشت سر نیروهای انتظامی، نیروهای گارد ویژه از چهار طرف کوی دانشگاه را محاصر کرده بودند ولی ما به دلیل بروز درگیری ها متوجه این قضیه نشده بودیم. ظاهرا این نیروهای گارد ویژه شب گذشته کمین کرده بودند که در صورت بروز خشونت های بیشتر به کمک نیروهای انتظامی بیایند و اتفاقی شبیه 18 تیر 78 را رقم بزنند.”
شب حادثه خونین
او در ادامه به تشریح حال و هوای کوی در شب حادثه می پردازد؛یعنی از ساعت 10 شب یک شنبه 24 خرداد تا صبحگاه دوشنبه 25 خرداد: “از ساعت 10 شب یک شنبه شب بنا بر عادت شب های گذشته بچه ها با سرود یار دبستانی از ساختمان های کوی خارج شدند و بعد از تجمعی کوتاه در محوطه کوی، وارد خیابان شدند. اما بر خلاف شب گذشته، امشب بر تعداد نیروهای امنیتی افزوده شده بود و نیروهای گارد ویژه هم آمده بودند و در خیابان مستقر شده بودند. خیلی هم جدی تر آمده بودند. این شائبه می رفت که به کوی حمله بشود. من خودم با چند تن از ماموران نیروی انتظامی صحبت کردم. آنها می گفتند امشب امنیت اینجا حفظ می شود و اتفاقی نخواهد افتاد؛ می گفتند ما هستیم نگران نباشید. اما ما نگران بودیم؛ چون از یک سو سابقه حمله 18 تیر را از آنها داشتیم و از سوی دیگر یکی دو تا از اتاق های یکی از ساختمان های کوی که به خیابان نزدیک بود، با گاز اشک آور به آتش کشیده شد. بچه ها احساس عدم امنیت می کردند. ساعت دوازده شب تقریبا همه دانشجویان وارد محوطه خیابان امیر آباد شده بودند که تعدادی از موتور سوارهای گارد وِیژه با شلنگ و کابل و این جور چیزها آمدند و حمله ای کردند و به چند نفری آسیب زدند و رفتند. به نظر می رسید می خواستند همه بچه ها را به داخل کوی برگردانند و در محوطه دانشگاه نگهدارند. بچه های ما اما سازماندهی کامل نداشتند و فقط می خواستند اعتراض خودشان را یک جوری بروز بدهند.”
خاکی پوشان سپاه هم آمدند
این دانشجو در ادامه روایات خود از یک شنبه شب، از ساعتی که حمله به کوی شروع شد به مرحله بعدی می رسد: “بعد از ساعت دوازده در حالی که درگیری ها بیشتر شده بود بیشتر دانشجویان به داخل کوی برگشته بودند. در همان موقع که موتوار سوارن گارد ویژه در خیابان آمیر آباد تا مقابل در اصلی دانشگاه در حال ضرب و شتم دانشجویان با کابل و شلنگ بودند، شمار زیادی از لباس شخصی ها به همراه افراد دیگری با موتور آمدند. این افراد که اورکت های خاکی رنگ سپاه به تن داشتند به لباس شخصی ها اضافه شدند. این افراد بلافاصله اقدام به پرتاپ گاز اشک آور به داخل کوی کردند. این اولین باری بود که عامدانه و مستقیما به داخل کوی شلیک می کردند. در همین حال که ساعت یک بامداد دو شنبه شده بود، دانشجویان با تلاش فراوان در اصلی کوی را بستند. اما شلیک گاز اشک آور از نقاط مختلف به داخل کوی همچنان ادامه داشت. بعد از ساعت یک بامداد در مقابل پرتاب مداوم گاز اشگ آور، بچه های دانشجو از بالای پشت بام اولین ساختمان نزدیک به در اصلی کوی با پرتاپ سنگ به بیرون، واکنش نشان دادند. آنها تقریبا بر در اصلی کوی کنترل داشتند. اما نکته عجیب در این بین این بود که وقتی نیروهای لباس شخصی و سپاه توانستند از در فرعی کوی وارد کوی بشوند، بسیاری از بسیجیان داخل کوی به طرز عجیبی طرف دانشجویان را گرفتند؛ به دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک به در اصلی بودند سنگ می رساندند. در همین حال که بچه های دانشجو از این در فرعی غافل شده بودند، علاوه بر لباس شخصی ها و سپاهی ها، جمعیت زیادی از نیروی انتظامی هم وارد کوی شدند و ساختمان شماره بیست و سه راکه شب قبل دوتا از اتاق هایش را با گاز اشک آور آتش زده بودند، اشغال کردند. آنها با باتوم، شلنگ و سیم کابل شروع کردند به کتک زدن بچه ها، هنوز از سلاح عجیب و غریب خبری نبود! بعد بلافاصله به اتاق های مختلف حمله بردند و وضعیت بدتر شد. در همین حال دانشجویانی که بالای ساختمان نزدیک در اصلی در حال پرتاپ سنگ به خیابان بودند برای کمک به بچه هایی که در داخل اتاق ها گیر افتاده بودند آمدند پایین و این مساله باعث شد همه از در اصلی غافل بمانند و نیروی انتظامی بتواند وارد کوی بشود. در این گیرو دار نکته ای که توجه من را جلب کرد استفاده نیروهای مهاجم از تفنگ ساچمه ای بود که با این تفنگ ها مستقیم به طرف سینه بچه ها شلیک می کردند. اولین تبعات استفاده از این تفنگ ها که خودم دیدم، کور شدن یکی از دانشجویان بود. من خودم با این دانشجو صحبت کردم که اتفاقا آدم بغایت آرامی بود و کاری هم به این جریان ها نداشت. او حتی امتناع می کرد که این مساله را پیگیری قضایی بکند؛ شاید می ترسید!
این دانشجودر ادامه می گوید: “چیزی که در واقع در رسانه ها رویش تاکید نشد این بود که یک عده از ماموران با پیراهن های سفید و عده دیگری با همین کاپشن های رنگ خاکی آمدند. اما نکته عجیب این بود که اینها تبرداشتند؛با تبر وارد کوی شدند. ورود اینها باعث شد که عده زیادی از دانشجویان ساختمان ها خود را تخلیه بکنند و به ساختمان هایی که درعمق کوی بود بروند. این درحالی بود که آنها همچنان هر کس را که می دیدند و می گرفتند، آنقدر می زدند تا می افتاد. اینطوری کم کم به مرکز کوی رسیدند. در این حال من به پسر بچه ای برخوردم از اینها که شلنگ دستش بود. بچه ها او را به عنوان گروگان گرفتند و با خود به داخل سایت کتابخانه که یکی از نقاط عمقی کوی است و با در اصلی کوی فاصله زیادی دارد، بردند. نیروهای مهاجم که خودشان دیده بودند یکی از آنها را دانشجویان گرفته اند آمدند و وارد سایت کتابخانه شدند و همه چیز را خرد کردند. گروگان شان را پس گرفتند و عده ای از دانشجویان را هم گرفتند.
دانشجوی دیگری از مشاهدات عینی خود ازشامگاه خونین 25 خرداد در کوی دانشگاه، می گوید:” در این بین عده ای بودند که ظاهرا دانشجو بودند ولی بعد همکار نیروهای مهاجم از آب درآمدند و به آنها آدرس می دادند. مثلا می گفتند در ساختمان شماره پنج عده ای از فعالین هستند. نیروهای مهاجم هم می رفتند و با تبر در اتاق ها را می شکستند و با هر چه که در دست داشتند بچه ها را می زدند و همه وسایل شخصی بچه ها مثل موبایل و لپ تاپ را خرد می کردند و با ذکر» یا زهرا»به اتاق و یا ساختمان بعدی حمله می بردند. خشونت ها زمانی بیشتر می شد که گاها شعارهایی علیه آیت الله خامنه ای شنیده می شد. در مواردی که شعارها علیه نتیجه انتخابات و محمود احمدی نژاد بود خشونت کمتر می شد. اما وقتی اسم خامنه ای برده می شد انگار دارند یک کار ایدئولوژیک انجام می دهند و دارند از دین شان دفاع می کنند، حمله می کردند. شدت حمله ها و ضرب و شتم ها تا حدی بود که بعضی از بسیجی ها که بیشتر شان به محسن رضایی رای داده بودند و عضو نهاد بسیج دانشجویی نبودند اما از جیره خوارهایی بودند و هستند که همیشه بین دانشجویان هستند، بر می گشتند و به برخی از چهره های نظام و دستگاه ها فحش می دادند. اصلا برای نیروهای مهاجم مهم نبود چه کسی را دارند می زنند. حتی مسئول دفتر نهاد رهبری در دانشگاه که ساکن ساختمان شماره چهارده بود به همراه سایر دانشجویان این ساختمان به شدت کتک خورد. همزمان با تشدید درگیری ها و کشمکش ها دو اتوبوس را وارد کوی کردند و تعداد نامشخصی از دانشجویان را که گرفته بودند سوار کردند و بردند. بعد از چند روز متوجه شدیم که دانشجویان بازداشت شده را به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل کرده اند که در خصوص نوع برخوردهای شنیع با آنها هم گزارش های زیادی در رسانه های منتشر شد.”
فرهاد رهبر و ورود مهاجمین
او در پایان به دو نکته اشاره می کند و می گوید: “طبق پیگیری های دانشجویان مشخص شد که فرهاد رهبر رئیس دانشگاه، دستور ورود نیروهای پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی را تائید کرده بوده، در حالی که او هیچ حقی ندارد چنین اجازه ای بدهد. نکته دوم اینکه روی سینه بعضی از نیروهای مهاجم سپاه نوشته شده بود«» سپاه حمزه» که بعد بوسیله یکی از بسیجی ها که با دانشجویان همکاری می کرد متوجه شدیم سپاه حمزه در سه راه افسریه، واقع در شرق تهران پادگان دارد و این نیروها را از آنجا به دانشگاه انتقال داده بودند. من با چشم خودم دیدم که با تفنگ ساچمه ای پنجاه ساچمه به سینه دانشجویی زدند که روی چمن های پشت کتابخانه او را خوابانده بودند. من بعد از آن شب دیگر این دانشجو را ندیدم. فردای شب حمله به کوی هم چند تن از مقامات برای بازدید به کوی آمدند. بعد از بازدید آنها مسئولان دانشگاه از تمامی دانشجویان خواستند هر چه سریع تر کوی را تخلیه کنند.”
برغم گذشت هشت ماه از حمله وحشیانه نیروهای سه گانه پلیس، لباس شخصی و سپاه به کوی دانشگاه و با وجود اینکه پرونده ای نیز در همین خصوص درمجلس تشکیل شده، هنوز هیچ یک از دستگاه های ذی ربط برای رسیدگی به این پرونده و محاکمه آمران و عاملان این حمله هیچ اقدامی انجام نداده است. گفته می شود در حمله نیروهای مهاجم به کوی دانشگاه که دومین حمله خونین به دانشگاه طی سه دهه اخیر بوده، دست کم پنج دانشجو کشته، صدهاتن مجروح و ده ها تن بازداشت شده اند. مقامات مسئول تا کنون بارها بر سر اینکه چه کسی دستور حمله به کوی دانشگاه را صادرکرده با هم بحث کرده اند، اما هنوز به طور مشخص از شخص خاصی اسم برده نشده است.