بیداری اسلامی واژه ای است که این روزها مسئولان جمهوری اسلامی برای سخن گفتن در باره تحولات منطقه به کار می برند. اصرار بر این واژه این ذهنیت را ایجاد می کند که رژیم های منطقه با انقلابهای انجام شده، در حال تبدیل به جمهوری اسلامی های جدید با همان ایدئولوژی هستند. حجم سنگین تبلیغات تلویزیونی و رسانه ای در ایران نشان می دهد که حاکمیت بر تثبیت این دیدگاه در ذهن مردم ایران اصرار داشته و برروی آن سرمایه گذاری کرده است. در این میان چند مشکل کوچک وجود دارد. اولین مسئله قیام مردم سوریه بر علیه دیکتاتوری بشار اسد و متحد اصلی جمهوری اسلامی در منطقه است. سوریه و حکومت آن از نظر جمهوری اسلامی سنگر مقدم مقاومت در برابر اسراییل و غرب به حساب می آید.
قیام مردم سوریه در ابتدا با سکوت رسانه های حامی حکومت مواجه شد و بعد از اوجگیری آن،از توجیهات عجیب و غریبی که معمولا برای اعتراضات داخلی بکار برده می شود، در مورد این قیام نیز استفاده شد. تزلزل حکومت سوریه در این روزها و افزایش حمایتهای منطقه ای و جهانی از مردم سوریه، مقوله بیداری اسلامی را با تردید جدی مواجه کرده به طوری که در میان مردم عادی نیز مورد تمسخر قرار گرفته است.
هر اندازه که تحولات سوریه باعث ناراحتی و ناامیدی حاکمیت وایجاد تردید در داستان بیداری اسلامی شده، به همان اندازه انقلاب مردم مصر باعث خوشحالی و امیدواری آنان است. مصر متحد اسراییل یعنی دشمن شماره یک جمهوری اسلامی بود، با حماس دشمنی می کرد و در پی تضعیف و خلع سلاح حزب الله لبنان بود. چنین حکومتی با خیزش مردم مصر و عدم حمایت غرب از حکومت آن کشور و در یک انقلاب آرام و سریع سرنگون شد (1)و چه حادثه ای بهتر و امیدوار کننده تر از این برای جمهوری اسلامی می توانست وجود داشته باشد؟ از همان روزهای اول، بحث آغاز رابطه ایران و مصر در محافل سیاسی مطرح شد و انتظار مقامات جمهوری اسلامی این بود که این رابطه در اسرع وقت و بدون اما و اگر از سر گرفته شود. اما در نهایت تعجب، این مقامات متوجه شدند که در این مورد نه تنها تغییری ایجاد نشده،بلکه اوضاع درست همانند سالهای ریاست جمهوری خاتمی است و مصریها برای ایجاد رابطه با ایران بر تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی به عنوان شرط ایجاد رابطه با تهران اصرار دارند. در زمان خاتمی هم قرار شد نام این خیابان و البته خیابان پهلوی مصر تغییر کند و در نتیجه رابطه دو کشور آغاز شود. اما کفن پوشان همیشه در صحنه به خیابان ریختند و مانع از انجام این کار شدند.
در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، وی پس از ۲۰ سال قطع کامل روابط ایران با مصر، در ژنو با حسنی مبارک رئیس جمهوری وقت مصر دیدار و گفتگو کرد. پس از آن اعلام شد که تغییر نام خیابان “خالد اسلامبولی” شرط دولت مصر برای برقراری رابطه دوباره با ایران است. شرطی که حمیدرضا آصفی سخنگوی وزارت امورخارجه آن را در نامهای در بهمن ماه سال 83 به شورای شهر فرستاد. هنوز شورای شهر تهران در اینباره تصمیم گیری نکرده بود که که در بیانیهای با امضای حزب الله تغییر نام این خیابان، “فضاحت” و “چرخشی تعجب برانگیز” از سوی “مخالفان داخلی راه امام” خوانده شد.
در روزهای اخیر نیز زمزمه تغییر نام این خیابان به طمع ایجاد رابطه با مصر شنیده می شود و باید منتظر ماند که آیا مدافعان ایدئولوژی انقلابی ایران این اجازه را به دولت خواهند داد یا خیر؟ اجازه ای که در موارد متعدد همانند گفتگو و مذاکره با آمریکا به دولت اصلاح طلب داده نشد اما شامل حال احمدی نژاد شده است. چنانچه به دولت اجازه دهند تا نام این خیابان را تغییر دهد، مشخص می شود که این به اصطلاح بیداری اسلامی، تحول خاصی در رابطه ایران و مصر به وجود نیاورده و در بر همان پاشنه می چرخد. چرا که در زمان خاتمی هم چنین رابطه ای امکانپذیر بود. و اگر این اجازه را به دولت ندهند، (امری که با توجه به رویکرد جدید حاکمیت به دولت احمدی نژاد احتمال آن بیشتر است )، باز هم ایران و مصر می مانند و اصرار دولت مصر برای پاک کردن نماد بنیادگرایی اسلامی یا همان بیداری اسلامی از خیابانی در تهران به قصد ایجاد رابطه سیاسی میان دو کشور. و این جاست که ادعای الگو گیری مصریان و دیگر کشورهای منطقه از انقلاب ایران برای دوستداران جهموری اسلامی، در هاله ای از ابهام قرار می گیرد.