آقای خامنه ای! دنبال چه می گردید؟ مشکل شمائید!

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

جناب آقای خامنه ای

اخیرا در سفرتان به خراسان در مورد “ سبک زندگی” گفت وگو کردید و سوآلاتی را مطرح کردید. با توجه به اینکه من پاسخ برخی از این سوآلات را می دانم، لازم دانستم که برای کاهش ذهن سوزی حضرت عالی برخی از آنها را پاسخ بدهم که بیخودی وقت تان هدر نشود. البته می دانم که بهتر است وقت تان را برای این موضوع هدر کنید تا موضوعات دیگر. ولی بالاخره من هم لازم می دانم به شما که بعد از سی سال با استفاده از آن بصیرت هولناک و فرزانگی دهشتبارتان به فکر این موضوع افتادید کمک کنم.

 

در جایی از سخنان تان پرسیدید: « چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟ چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟ چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟ چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟ الزامات آپارتمان نشینی چیست آیا رعایت می شود؟ الگوی تفریح سالم کدام است؟ آیا در معاشرتهای روزانه، همیشه به هم راست می گوییم؟ دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟ علت برخی پرخاش گریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست؟ »

 

پرسیدید: « چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟» پاسخ آن بسیار روشن است. چون شما رهبر کشور هستید. می گویند احترام امامزاده را متولی نگه می دارد. وقتی صاحب عزای مجلس خودش فرهنگ کار جمعی را بلد نیست و رعایت نمی کند، بقیه چه باید بکنند؟ اصلا شما می دانید کار جمعی در موارد بسیاری در ایران جرم محسوب می شود؟ آیا می دانید مهم ترین کار جمعی سیاسی که حزب و تشکیلات است، اصولا در ایران به جای اینکه باعث افزایش قدرت فرد شود، باعث کاهش قدرت او می شود؟ آیا می توانید جواب بدهید که حضرت عالی به عنوان رئیس جمهور و رهبر، چطور شده است که حتی یک نخست وزیر یا یک رئیس جمهورتان را تحمل نکردید؟ بالاخره نمی شود که هم موسوی، هم هاشمی، هم خاتمی و هم احمدی نژاد بلد نباشند کار جمعی بکنند، چطور هیچ کدام شان را تحمل نکردید؟ وقتی آدم فکر کند مرکز بصیرت و منبع علم و فرزانه و شاعر بزرگ و جامعه شناس اعظم و هنرشناس عظیم است، دیگر چه نیازی به کار جمعی دارد؟ می شود همین که خودتان کردید. حالا باز مردم از شما بهترند. حداقل عده ای از آنها همدیگر را تحمل می کنند، ولی وقتی استبداد رای باشد، معلوم است که کسی کار جمعی نمی کند. مثلا همین مجلس ششم و هفتم و هشتم و نهم، یکی شان مثل شما فکر نمی کرد و شما از آن مجلس ناراضی بودید، از قضا تنها مجلسی که کار جمعی می کرد همان بود. حالا نماینده مجلس منتظر است تا شما اجازه بدهید که وزیر را استیضاح بکند یا نه. این جماعت منتظر الولایه چه کار جمعی جز انتظار کشیدن می توانند بکنند؟ بزرگترین کار جمعی خودجوشی که در این 34 سال صورت گرفت همین جنبش سبز بود، چند نفرشان به فرموده زندانی اند و چند نفر آواره و چقدر کشته و چقدر کتک خورده؟ کار جمعی سیاسی ممنوع است، کار جمعی هنری ممنوع است. کار جمعی اقتصادی بخش خصوصی یعنی ورشکستگی، کار جمعی نیکوکاری یعنی توطئه علیه نظام، سازمان های غیردولتی یعنی عناصر جاسوسی، مگر چقدر راه برای کار جمعی وجود دارد؟ همه راهها را بسته اید و بعد می پرسید چرا کسی از این طرف نمی رود؟ این شما آن هم از دولت مردی که از همه به شما نزدیکتر بود. آقا یک دولت تشکیل داد و در عرض چهار سال نصف کابینه را به خاطر اینکه مخالف رئیس جمهور بودند برکنار کرد. اصلا خودتان اصرار داشتید که کابینه یکدست باشد. کابینه یکدست که کار جمعی نمی تواند بکند. مگر همه کابینه هر شب خواب ظهور آقای احمدی نژاد را با لباس سبز نمی دیدند، چه شد که همه شان دشمن اش شدند؟ غیر از اینکه اصولا در این کشور برای باقی ماندن یک نفر هیچ کسی دیگر نباید اجتماع کند؟

 

پرسیده اید: « چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟». باز همان پاسخ قبلی، چون شما رهبر این کشور هستید. چرا در رابطه میان ملت و رهبر که در قانون اساسی آمده، مردم باید حقوق شما را رعایت کنند، وگرنه مثل احمد زیدآبادی به اتهام اینکه به شما با القاب مطنطن نامه ننوشته باید پنج سال زندان برود، وقتی تمام اصول قانون اساسی مربوط به ملت توسط شخص حضرت عالی و دولت و حکومت و قوای زیر نظر شما زیرپا گذاشته می شود. وقتی حکومت همه حقوق اجتماعی مردم از اصل نوزده تا چهل و دو قانون اساسی را بلااستثنا زیر پا می گذارد، چه انتظار دارید که در روابط اجتماعی حقوق متقابل رعایت شود؟ مگر خودتان می کنید؟ مگر شما حق مجلس را رعایت می کنید؟ مجلس می خواهد رئیس جمهور را استیضاح کند، مگر حق اش نیست؟ چرا حق مجلس را زیر پا می گذارید؟ مردم حق دارند رئیس جمهور انتخاب کنند، چرا حق مردم را در انتخابات 88 و 84 زیر پا گذاشتید؟ مگر رئیس قوه قضائیه نمی خواست مرتضوی را مجازات کند، چرا حق قضاوت را از آنها گرفتید؟ اصلا مگر خودتان در رابطه با هاشمی حق او را رعایت کردید؟ مگر مجلس خبرگان رهبری حق ندارد که بر رهبری نظارت کند، مگر حق شان را به آنها دادید؟ مگر صریحا در همه امور مربوط به طرف مقابل تان دخالت نکردید؟ اینقدر رطب خورده اید که تمام بالا تا پائین تان جوش زده، آن وقت منع رطب از ملت می کنید؟ اصلا بیایید به استناد واقعیات کاملا مشهود حرف بزنیم. مردم حق دارند در انتخابات نامزد شوند، ولی حق شان را شورای نگهبان پایمال می کند، چرا؟ چون شما شورای نگهبان تعیین می کنید. مردم از میان همان ها که تائید شدند به یکی رای می دهند چون حق شان است، ولی شما حق آنها را پایمال می کنید و به زور رئیس جمهور منصوب می کنید و دستور می دهید رقبای انتخاباتی را در خانه محبوس کنند. مردم طبق قانون اعتراض می کنند، ولی حکومت به دستور شخص شما اعتراض شان را سرکوب می کند. رئیس جمهور زورکی به مجلس زورکی وزیر معرفی می کند، مجلس مخالف وزراست، به گفته باهنر نامه می نویسید و حق طرف متقابل یعنی مجلس را که در راس امور است رعایت نمی کنید. بعد همان رئیس جمهوری که به زور شما رئیس جمهور شده براساس حق زورکی اش می خواهد معاون تعیین کند، حق او را پایمال می کنید و نمی گذارید معاون تعیین کند، وزیرش را به زور برمی گردانید. آقای محترم! یک کاری در این مملکت شده که کسی که در مقابل شماست و حقی دارد انجام بدهد و شما حق متقابل اش را رعایت کنید که حالا حجت الاسلام دیل کارنگی شده اید و نصایح اخلاقی صادر می کنید؟

 

در همان سخنرانی مشهد پرسیده اید: « چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟» حتما و لابد انتظار دارید جواب این یکی متفاوت باشد، ولی متاسفانه پاسخ همین است. طلاق زیاد شده چون شما رهبر این کشور هستید و چون شما چنین سیاست می کنید. تا ده سال قبل کسی رئیس جمهور بود که از شما دور بود طلاق هم کمتر بود، حالا کسی رئیس جمهور شده که به شما نزدیکتر است، طلاق شده دوبرابر. بردارید مجتبی را که خیلی خیلی به شما نزدیکتر است رئیس جمهور کنید تا طلاق از حالا که بالاترین میزان طلاق در کشورهای اسلامی را داریم بشود دوبرابر و از هر ده ازدواج سه تا به طلاق منجر شود. نه، اصلا خودتان بشوید رئیس جمهور تا خجسته خانم هم از شما طلاق بگیرد و در مقابل هر ده ازدواج ده طلاق رخ بدهد. باور نمی کنید؟ باور کنید، چون همین طور است. چه دلیلی وجود دارد که رئیس جمهور شما، رئیس مجلس شما، رئیس قوه قضائیه شما، اصلا مگر غیر از شما کسی هست؟ همه اینها باشند و طلاق به شکل شگفت آوری در طول این مدت به سه برابر برسد؟ دلایل طلاق در کشور نابسامانی اقتصادی است، عامل نابسامانی اقتصادی غیر از شما و دولت منتخب شما کیست؟ عامل دوم طلاق این است که 80 درصد افراد ازدواج اجباری می کنند و به همین دلیل طلاق می گیرند. عامل دیگر طلاق زندانهای طولانی مدت است. تمام این موارد حاصل سیاست های شما در سالهای اخیر است. وگرنه طلاق در سال 76 یک سوم امروز بود. می دانید بالاترین میزان طلاق در کدام مناطق است؟ اول تهران، بعد خراسان، بعد اصفهان و بعد قم. چهار منطقه ای که دولت و مذهب بیشترین نفوذ را در آن دارد. به عبارت دیگر در هر منطقه ای که طرفداران شما بیشتر باشد همانجا طلاق هم بیشتر است. نه، این یک رویداد عجیب و دور از انتظار نیست. اصولا هر جایی که شما بیشتر طرفدار دارید خشونت بیشتر است، مردم بیشتر زندان می روند، وضع اقتصادی بدتر است و اعتیاد بیشتر است. همه اینها عامل طلاق است. باور می کنید که میزان طلاق در میان ایرانیانی که از کشور خارج می شوند از کسانی که در داخل می مانند بسیار کمتر است؟ من زیر موهای شما عدد 666 را ندیدم و طالع شما را نحس نمی دانم، این نحوست از سیاست شماست. سیاست شماست که موجب افزایش طلاق می شود. افزایش حجم کنترل اجتماعی در پنج سال گذشته به شدت طلاق را افزایش و ازدواج را تا دو درصد فقط در سال گذشته کاهش داده است. به شما قول می دهم اگر شما و کسانی که به آنها علاقه دارید از کار کنار بروید میزان طلاق به شدت کاهش می یابد. می دانم این قدرها به فکر زندگی مردم نیستید، وگرنه حتما این کار را می کردید.

 

پرسیده اید که : « چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمی شود؟» و حتما حتما فکر می کنید این یکی به شما مربوط نیست، در حالی که از قضا این یکی بیش از بقیه به شما مربوط است. فرض کنیم که در رعایت انضباط در فرهنگ رانندگی چند موضوع نقش داشته باشد؛ اول: احترام به قانون، دوم: ترس از خطر و مرگ و امید به زندگی، سوم: ترس از ماموران قانون، چهارم: ترس از مجازات. بعید می دانم موضوع دیگری را بتوانیم اضافه کنیم. اولین موضوع این است که وقتی مردم در فرهنگ رانندگی انضباط را رعایت می کنند که به طور کلی به قانون احترام بگذارند. مردم به قانون احترام می گذارند چون مهم ترین چیزی است که روابط آنها را تعیین می کند. فرهنگ رانندگی هم بخشی از همین قانون است. وقتی رهبر کشور به قانون احترام نمی گذارد، وقتی رئیس جمهور به قطعنامه قانونی شورای امنیت سازمان ملل متحد می گوید ورق پاره، وقتی تقریبا همه وزرای کشور به دلایل مختلف از قانون تخلف کرده اند، چطور انتظار دارید مردم فرهنگ رانندگی را رعایت کنند؟ شما قانون اساسی را رعایت نمی کنید، بعد انتظار دارید مردم به قانون رانندگی احترام بگذارند؟ البته مردم کار خیلی بدی می کنند که فرهنگ رانندگی را رعایت نمی کنند، ولی این کار بد آنها ناشی از شرایط بد است. البته کار بدی که ناشی از شرایط بد باشد، باز هم بد است. یک دلیل دیگرکه مردم فرهنگ رانندگی را رعایت نمی کنند این است که مردم اصولا از پلیس راهنمایی و رانندگی نمی ترسند. چرا؟ چون پلیس یا آنها را به جرم ارتباط نامشروع می گیرد یا خوردن الکل یا سایر موارد مشابه. بگذریم از اینکه پلیس اصولا این قدر درگیر ترساندن مردم است که به کارهای دیگر نمی رسد. البته من می دانم که مردم ایران به طور کلی از احترام گذاشتن به قانون و رعایت فرهنگ رانندگی خوششان نمی آید و این مایه تاسف است، ولی آیا فکر کرده اید که چه چیزی این بی قانونی را تشدید می کند؟ چه چیزی موجب بی فرهنگ رفتار کردن می شود؟ چرا ما بیست برابر بقیه جهان تصادف می کنیم و چرا کشورهای دیگری که فرهنگ رانندگی در آنها رعایت نمی شود نیز غالبا از نظر سیاسی جزو کشورهای دوست ما محسوب می شوند؟ اصلا چطور ممکن است کسی به فرهنگ احترام نگذارد و انتظار داشته باشد که مردم به فرهنگ رانندگی احترام بگذارند؟ چطور ممکن است دولتی از دیوار مردم بالا برود و مانع استفاده آنها از رسانه شود و از مردم انتظار داشته باشد قانون رانندگی را رعایت کنند. اصلا از همه اینها گذشته، در همین هفته گذشته برای چندمین بار یک اتوبوس راهیان نور که گروهی دختر دانش آموز را برای دیدن منطقه جنگی می برد تصادف کرد و 26 دختر نوجوان کشته شدند. واقعا غیر از شخص رهبری در این فاجعه چه کسی نقش دارد؟ چه معنی دارد که تعدادی دختر نوجوان که باید ورزش کنند، شاد باشند، تفریح کنند، به گردش علمی بروند، سوار بر اتوبوس به منطقه جنگی که 25 سال قبل در آن جنگی رخ داده بود بروند و تصادف کنند و بمیرند. آیا غیر از این است که آن معلم و مدیر و وزیر بی شرافت می خواهد برای رهبری خودنمایی کند؟ و خودش را چهره انقلابی نشان دهد؟

 

آقای خامنه ای! من نمی دانم جواب خداوند را چطور می خواهید بدهید. فقط به همین یک دلیل هم که شده آرزو می کنم خدایی و آخرتی در کار باشد تا شما را به خاطر این کشتار بی صدای هزاران انسان ومرگ تدریجی میلیونها آدم که در اضطراب و بحران و فاجعه زندگی می کنند، مجازات کند. جدا شما به فکر یک سبک نوین زندگی برای مردم هستید؟

 

در سخنرانی تان در مشهد پرسیده اید: « الزامات آپارتمان نشینی چیست؟ آیا رعایت می شود؟» در این مورد انصافا حرف خوبی را پرسیدید و لازم است که بدانید. می خواستم بگویم از اعضای بیت تان بپرسید، یادم آمد که اکثر آنها در خانه های ویلایی شهر زندگی می کنند. می خواستم بگویم از وزرا و رئیس جمهورتان بپرسید، دیدم آنها هم یا در کاخ- ویلاها زندگی می کنند یا در خانه های محوطه شهید مطهری، بیخودی کشششش نمی دهم، اختلاس که نیست، خودم می گویم. الزامات آپارتمان نشینی این است: سروصدا نکردن، مزاحمت ایجاد نکردن برای همسایه، ول نکردن بچه ها در محوطه، احترام گذاشتن به همسایگان، تمیز نگهداشتن فضای عمومی و اصولا باید کسی که در آپارتمان زندگی می کند فرض کند که در خوابگاه زندگی می کند، چون آپارتمان محل خواب است. اما آیا هموطنان ما وقتی چهل نفر مهمان دعوت می کنند و صدای پخش صوت شان تا سر کوچه می رود، به این موضوع احترام می گذارند؟ طبیعی است که نمی گذارند. وقتی “ سبک زندگی” مردم چنین است که در مهمانی های شان اغلب بدون حجاب هستند، نمی توانند در رستوران مهمانی بدهند. وقتی بچه های جوان پارتی می گیرند و در کشور دیسکوتک وجود ندارد، آپارتمان تبدیل به دیسکوتک می شود. وقتی پارک محل درکنترل نیروی انتظامی و مرکز توزیع مواد مخدر است آپارتمان تبدیل به پارک می شود. وقتی مردم با مزاحمت پلیس نمی توانند یک عروسی با سبک ایرانی یعنی با رقص و آواز و مخلفات دیگر آن برگزار کنند، آپارتمان می شود سالن عروسی. عجیب است؟ اصلا. 34 سال است که جمهوری اسلامی می خواهد سبک زندگی مردم را عوض کند و نمی شود. رستوران، بار، دیسکو، پارک، باشگاه، سالن ملاقات های بزرگ و همه اینها تحت اشغال دولت تبدیل شده به اماکن عمومی تحت نظارت نیروی انتظامی. در نتیجه مردم از آپارتمان های شان برای زندگی اصلی استفاده می کنند و از خیابان فقط برای محل عبور و مرور. حتی برای اعتراض به دولت هم که حق قانونی آنهاست روی پشت بام می روند. بعد از 25 سال رهبری این کشور هنوز نمی فهمید که “ سبک زندگی” مردم آن نیست که شما تصور می کنید. برای چه مردم باید در آپارتمان دویست متری زندگی کنند؟ در حالی که فقط از پنجاه متر آن استفاده می کنند؟ به خاطر اینکه دولت محل تفریح و شادی مردم را دزدیده است. دولت محل زندگی مردم را دزدیده است. و نه تنها دزدیده است، بلکه یک مشت دیوانه مثل اسپایدرمن از دیوار مردم بالا می روند که ببینند چه کسی ماهواره دارد. هفتاد میلیون نفر با یک سبک زندگی می کنند، یک دولت می خواهد سبک زندگی هفتاد میلیون را عوض کند، اگر دولت براساس سبک زندگی مردم تعیین شود که راحت تر است. تازه بعد از اینکه دهها بار اراذل و اوباش نیروی انتظامی به آپارتمان مردم در مجتمع مسکونی حمله کرده و آنها را زده اند و گرفته اند و خوابگاه دانشجویان را مورد هجوم قرار داده اند، تازه یادتان افتاده که آپارتمان نشینی چطور باید باشد؟ در هر حال هیچ دولتی از دیوار مردم بالا نمی رود که ببیند مردم چه می بینند، چه می خورند، چه می پوشند و چه می نوشند.

 

آقای خامنه ای! در سخنرانی مشهد پرسیده اید : « الگوی تفریح سالم کدام است؟» الگوی تفریح سالم برای چه کسی؟ اصلا سالم یعنی چه؟ سالم از نظر شما یا سالم از نظر عموم یا سالم از نظر معتقدان رهبری که ده درصد جمعیت کشور هم نیستند. الگوی تفریح سالم در همه جای دنیا یکی است، یا کمابیش یکی است. مردم یا به دیدن طبیعت و فضای سبز می روند، یا کتاب می خوانند و فیلم می بینند و موسیقی گوش می کنند و تئاتر می روند و در جامعه مجازی زندگی می کنند، یا همدیگر را در مهمانی ها و سفرهای دسته جمعی و پارتی ها می بینند. نوع سالم اش اینهاست که غالبا در ایران با مشکل مواجه است. تفریح ناسالم هم مصرف مواد مخدر است که ایران بالاترین مصرف کننده را دارد، مصرف بالای مشروبات الکلی و هرج و مرج جنسی و این موارد نیز جزو تفریحات ناسالم است که الحمدالله والمنه ام القرای اسلام و مملکت امام زمان در این موارد از هیچ جای دنیا کم ندارد. تنها جایی در دنیا که پلیس به زنان تجاوز گروهی می کند، ایران است. این هم از تفریحات ناسالم دوستان و حامیان شما. در مورد تفریحات سالم هم تکلیف روشن است، بفرمائید آقای ناطق نوری که هم بازرس بیت است و هم فی الواقع مسائل اجتماعی را می شناسد گزارش بیاورد که تفریحات سالم توسط حکومت چقدر با مانع مواجه می شود؟ از سینما بگیر تا موسیقی. بهترین کارگردانان و بهترین خوانندگان کشور برای تولید فیلم و اجرای برنامه شان با مشکل مواجهند. برای رفتن به اینترنت که یکی از تفریحات اصلی مردم است، همه راههای استفاده درست از آن محدود و همه راههای استفاده نادرست آن باز است. تولید کتاب هم که الحمدالله خودتان در جریان هستید. هیچ کدام از اعضای کمیسیون فرهنگ و ارشاد مجلس شورای اسلامی که سیاستگذاران فرهنگ و تفریح کشور هستند اصلا نه به کتاب علاقه دارند نه به فیلم و نه اصلا اسم دو تا شاعر را بلدند. بروید به سایت فارس و مصاحبه این وب سایت را با اعضای کمیسیون ارشاد مجلس بخوانید. تولید اثر با مشکل مجوز مواجه است، استفاده از رسانه خارجی با پارازیت و سرطان و مرگ عمومی و فیلترینگ، رسانه میلی هم که به قول رئیس سابق شبکه سه ، رئیس اش دو سال است تلویزیون را به خاطر دخالت نظامیان رها کرده. حالا خودش نظامی مادرزاد است، ببین اینها که جدید آمده اند تازه از کدام درخت پائین آمده اند. آمار را بگیرید تا ببینید میزان استفاده از صدا و سیما تا چه حد افت کرده است. مشکل تفریحاتی مثل کوهنوردی و رفتن به فضای سبز هم که اظهر من الشمس است. یک مشت دیوانه مذکر و مونث در هر محلی که ختم به جایی برای نفس کشیدن شود ایستاده اند تا انواع تبرج را اندازه بگیرند مبادا کسی به جهنم برود. هنوز لازم است بیشتر توضیح بدهم که الگوی تفریح سالم چیست؟ البته تفریحات سالمی هم هست که الگوی آن توسط بسیجیان اجرا می شود. مثل سفر دسته جمعی به منطقه جنگی با احتمال تصادف منجر به مرگ، رفتن به نماز جمعه و دیدن چهره جذاب آقای احمد خاتمی…. چه بگویم که ناگفتنم بهتر است.

 

آقای خامنه ای! به نظرم اخیرا یکی از این کتابهای جامعه شناسی خودمانی را دزدکی خوانده اید که این سوآلها را می پرسید، ولی سوآل خوبی است همین که در مشهد پرسیده اید که : « آیا در معاشرتهای روزانه، همیشه به هم راست می گوییم؟ دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟» آقای محترم! دوست عزیز! رهبر خودخوانده و ای به معراج رونده یا علی گوینده! می گویند حرف راست را باید از بچه شنفت، واقعا خود شما و اطرافیان تان و بزرگان این حکومت چقدر در گفت وگوهای روزانه به هم راست می گوئید؟ اصلا چقدر از دروغی که در جامعه رواج دارد، ناشی از شماست و راست تر بگویم شما ناشی از دروغی هستید که در جامعه رواج دارد و تا بن دندان این ملت نشسته است. راستی شما اصلا تا حالا شنیده اید کسی دروغ بگوید؟ اصلا شنیده اید که رئیس جمهور فلان کشور در حضور روحانی عالی مقام فلان کشور، جلوی دوربین رسما بگوید که من در سازمان ملل در هاله نور بودم، بعد از مدتی باز همان رئیس جمهور جلوی یک دوربین دیگر رسما اعلام کند که من اصلا چنین حرفی نزدم. یعنی از بیخ، یعنی اصلا چنین حرفی نزده بود. اصلا باورتان می شود؟ واقعا اگر چنین رئیس جمهوری دروغی به این بزرگی گفته بود، شما حاضر بودید نزدیک تان بنشیند؟ نه اینکه از همه به شما نزدیکتر باشد. آیا شما اساسا می دانید بعضی کشورها هستند که اتفاقا خیلی هم به شما نزدیک اند، که سه یا چهار عضو کابینه اش در زمان وزارت شان رسما مدرک جعل کردند و به دروغ خودشان را چیزی دیگر جا زدند که اگر این جرم در ممالک کفار رخ داده بود وزیر و رئیس جمهور یا خودکشی می کردند یا استعفا می دادند یا برکنار می شدند؟ آیا اصلا شنیده اید که یک امام جمعه در مورد یک رهبر گفته باشد در هنگام ولادت گفته یاعلی و مسوول بازرسی دفتر همان رهبر گفته باشد ایشان مزخرفاتی گفته و آن روحانی که نماینده آن رهبر در یک جای خیلی مهم است بعد از آن دروغ هنوز سر کارش باشد؟ آیا اصلا شنیده اید که یک کسی گفته باشد که یک روحانی خیلی مهم، هر هفته معراج می رود و آن وقت روحانیون دیگر یکی شان نیایند و نگویند که مرد ناحسابی! آدم معمولی که معراج نمی رود، حالا هر چقدر هم رهبر باشد، پیغمبر که نیست. این همه روحانی 1430 سال قمری است دارند زور می زنند همان معراج قبلی پیغمبر خدا را ثابت کنند هی وسطش یکی ان قلت می آورد. الکی که معراج نمی روند.

 

آقای خامنه ای!

یعنی شما نمی دانید که نمایندگان مجلس، وزرا، رئیس جمهور، وزیر خارجه، واعظ، روحانی، مجتهد، قاضی، همه و همه شان سالهاست به طور علنی دروغ می گویند که انتظار دارید مردم در معاشرت های روزانه به هم راست بگویند؟ درست است که میان مردم و حکومت شکاف عمیقی است ولی نه آن قدر. فرض کنید به همان اندازه که شما به اعضای بیت و اعضای بیت به شما و رئیس جمهور به شما و ما و همه دروغ می گوید مردم یک دهم آن دروغ می گویند، ببینید چه فاجعه ای است؟ وقتی خودتان به شاعری که در یک متری تان نشسته می گوئید سانسور کن و پاستوریزه شده شعر بخوان مردم هم پاستوریزه شده زندگی می کنند. البته من دور از جان مردم نمی خواهم تشبیه کنم ملت ایران را به شما، مردم ایران هزار بدی داشته باشند، هرگز به مصیبت مشابهت به این حکومت دچار نشده اند. میلیونها ایرانی با شرافت زندگی می کنند و بسیاری از شریف ترین های آنها در زندانهای دروغ و ریای حکومت دارند بر صداقت و درستی شان پافشاری می کنند. همه اینها به خاطر آن گفته شد که یادتان نرود. بالاخره اثر انگشتی کفایت است.

 

دقت هم بکنید که اگر مردم بخواهند راست بگویند چه می شود؟ خیلی راحت، خیلی تمیز، قاضی فردی را دستگیر می کند و او را کتک می زند و وادار می کند به دروغ اعتراف کند که چنین کرده و چنان کرده، حتی به او قول می دهد که اگر خوب دروغ بگوئی آزادت می کنم. یعنی شما نمی دانید شرط آزادی از زندان دروغ گفتن است؟ بگذریم از آن دو مرحوم که پذیرفتند دروغ بگویند و به خاطر همان دروغی که با قول قاضی گفته بودند اعدام شدند. اینها را نمی دانید؟ وقتی آقای مطهری می گوید 90 درصد( یا قریب به همین میزان) از اصولگرایان مطمئن بودند که احمدی نژاد منتخب خوبی نیست و اصلا نمی خواستند به او رای بدهند، ولی چون شما نظرتان روی احمدی نژاد بود از او حمایت کردند، یعنی نود درصد حامیان شما به مردم و شما دروغ گفتند. در کشوری که بنیاد حکومت بر دروغ بنا شده و خودتان به زور به کسی که می گوید پیرو ولایت فقیه است می گوئید نیستی و به کسی که پیرو ولایت فقیه نیست مجبورش می کنید برای بسیاری از کارها دروغ بگوید، چطور انتظار دارید مردم در کار معمول شان دروغ نگویند. فرض کنید یک نفر نخواهد دروغ بگوید. نخواهد لباس دروغین بپوشد، نخواهد ریش دروغین بگذارد، نخواهد نماز دروغین بخواند، نخواهد به دروغ عکس شما را در دست بگیرد، اصلا فکر می کنید یک درصد مردم هم از شما حمایت خواهند کرد؟

 

آقای خامنه ای!

این رشته سر دراز داشت و کوتاهش کردم و آخر کار را با پاسخ به این سوآل تان که در مشهد پرسیدید تمام می کنم که : « علت برخی پرخاش گریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست؟» کمی فکر کنید. به طور کلی مسائل انسانی و اجتماعی شامل چهار پنج موضوع می شود که می تواند بر جنبه اجتماعی بشر اثر بگذارد و موجب پرخاشگری او شود، مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. فرض کنیم که اخلاق هم در حوزه مسائل فرهنگی است. و فرض کنید که یک انسان مورد سوآل شما به خیابان می رود تا خرید کند. در یک سال ارزش پول و در نتیجه قدرت خرید او حداقل پنجاه درصد کاهش یافته است. یعنی رفاه مالی او نصف شده است. از نظر اجتماعی تمام شاخص های اجتماعی انحطاط را نشان می دهند ، از شاخص های خانواده مانند افزایش طلاق و کاهش ازدواج بگیر تا آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و روسپیگری و سایر جرایم جنسی و جرایم عادی. در مسائل سیاسی هم که در داخل بن بست سیاسی است و خودتان هم نمی دانید بالاخره رئیس جمهور تا شش ماه دیگر هست یا نه، از نظر خارجی هم که دیگر حرمتی برای ایرانیان نمانده است. احتمال یک جنگ وجود دارد و ایران در انزوای کامل سیاسی و اقتصادی است. از نظر فرهنگی هم که نه شما از وضع فرهنگی جامعه راضی هستید، نه مخالفان تان. هم شما این فرهنگ را منحط می دانید و هم مخالفان تان. می شود بگوئید وقتی کسی با این وضع مواجه می شود چطور می شود پرخاشگر نباشد؟ اصلا شنیدنش مقادیر معتنابهی فحش را برای بالا تا پائین مسوولان کشور فراهم می کند، وای به این که مردم در این وضع زندگی کنند.

 

آقای خامنه ای!

مشکل کشور ایران این نیست که مردم باید “ سبک زندگی” شان را عوض کنند، ملت ایران سالهاست شیوه زندگی شان را در خانه های شان پنهان کرده اند. حداقل هشتاد درصد مردم ایران به سبکی زندگی می کنند که شما به آن ایراد می گیرید. فکر نمی کنید اگر به جای سبک زندگی حکومت تغییر کند و حکومتی متناسب با سبک زندگی مردم ایران روی کار بیاید مقرون به صرفه باشد؟

 

ابراهیم نبوی، سی مهرماه 1391