سیامک پورزند، روزنامه نگار باسابقه ایرانی روز جمعه خود را از ساختمان شش طبقه در تهران به پایین پرت کرده و به زندگی خود پایان داد.
این روزنامه نگار که از سال 1380 تا لحظه مرگ ، زندگی عادی نداشت در حسرت دیدار خانواده و فرزندان خود با زندگی وداع گفت.
سیامک پورزند سالها اسیر دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی بود؛ او را بعد از مدت ها به علت وخامت وضعیت جسمی به خانه ای فرستادند و بعد از مدتی باز دستگیرش کردند. در سه سال گذشته دیگر چنان وضعیت جسمی و روحی وی به هم ریخته بود که دیگر کاری نداشتند و فقط هر از گاه با تلفن یادآورش می شدند که حرفی نزد که بازگردانده شود. برای او چیزی نمانده بود جز آن که در تلفنی که می دانست کنترل و شنود می شود مدام از خانواده خود می خواست به ایران نیایند و وی را فراموش کنند. اما همسرش مهرانگیز کار و دخترانش از هیچ کاری برای گرفتن مجوز خروج او از کشور خودداری نکردند. اما متصدی بی رحم پرونده اش در وزارت اطلاعات چنین اجازه ای را به منزله افشای همه شکنجه ها می دانست و رضایت نداد.
آقای پورزند در سال 80 بازداشت و براساس گزارش های سازمان عفو بین الملل زیر شکنجه و فشار ناچار شد در مقابل دوربین صدا و سیما علیه خود اعتراف کند. او چند هزار برگ به اجبار و با شکنجه درباره همه نام آشنایان فرهنگ و سیاست ایران نوشت و سرانجام به یازده سال حبس تعزیری محکوم شد
لیلی پورزند، دختر این روزنامه نگار پیش از این به “روز” گفته بود: واژه خانه برای ما مفهومی جز زندان ندارد و نمی دانیم پدرم بر مبنای چه حکمی در خارج از زندان به سر می برد چون دادگاه تجدید نظر حکم 11 سال زندان را برای ایشان تایید کرده و اکنون که 8 سال از این حکم سپری شده است، طبق قوانین جمهوری اسلامی می بایست اگر شامل عفوهای عمومی نمی شود، شامل عفو خصوصی شود. چون بر مبنای قوانین جمهوری اسلامی وقتی سن فرد زندانی زیاد است و از سویی رفتار مناسبی در زندان از خود نشان داده و دو سوم حکم اش را هم گذرانده از سوی رهبر مورد عفو قرار بگیرد. پدر من سال گذشته چندین بار تقاضای عفو کرد، اما هیچ جوابی به او نداداند”.
لیلی اکنون و با گذشت یک سال اعلام کرده است که پدرش در اعتراض به وضعیت خود به زندگی خود خاتمه داده است.
لیلی پورزند به رادیو فردا گفته است: این مرگ، مرگی بود اعتراضی و در کمال قدرت و اراده؛ ایشان تصمیم گرفت به این زندگی پایان بدهد و از طبقه ششم بالکن منزل کوچک مسکونی خودش دیروز ساعت دو بعد از ظهر خودش را به پائین پرت کرد.
دختر سیامک پورزند افزوده است: دیگر لازم نیست جسمش اسیر داشتن پاسپورت یا نداشتن پاسپورت باشد برای کوچکترین حق بشر که دیدار خانواده خویش است. روحش آزاد است و ما زندگی او را جشن میگیریم.
سیامک پورزند که متولد 1310 بود. لیلی، فرزند او به “روز” گفته است که “پدرم در 72 سالگی در خیابان ناپدید شد و یک سال و نیم در شکنجه گاهها و زندان های مخفی رژیم، تحت شکنجه های جسمی و روحی شدید بود. تا امروز توانسته ایم سه مورد از بازداشتگاههایی راکه پدرم در آنها زندانی بوده از طریق زندانیانی که آزاد شده اند، شناسایی کنیم اما هنوز موفق به شناسایی دو بازداشتگاه دیگر که به صورت منازل شخصی و ویلایی بوده، نشده ایم”.
به گفته خانم پورزند، نتیجه شکنجه های جسمی و روحی پدرش، فیلم اعترافاتی بود که همگان شاهد پخش آن بودند.
آقای پورزند، همسر مهرانگیز کار، حقوقدان سرشناس ایرانی است و خانم کار و فرزندانش بارها در نامه هایی سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی همچنین محمود احمدی نژاد خواهان اجازه خروج آقای پورزند از ایران برای مداوا و همچنین دیدار با خانواده خود شدند اما تمام درخواست های این خانواده بی پاسخ ماند.
لیلی پورزند ، دختر این روزنامه نگار سال گذشته پس از مرخص شدن پدرش از بیمارستان به “روز” گفته بود که “پدرش از پذیرش و ملاقات دوستان و آشنایان هم امتناع می کند و این نشان دهنده این است که دست رد به زندگی می زند و دست از زندگی شسته است”.
او با بیان اینکه آقای پورزند، دست رد به همه چیز می زند، می افزاید: “تنها امیدی که ممکن است پدرم را برای چند صباحی به زندگی امیدوار کند اجازه خروج از کشور و دیدار با خانواده اش است؛ پدر من با این وضعیت هیچ خطری برای جمهوری اسلامی ندارد که اجازه خروج به او نمی دهند”.
لیلی پورزند همچنین به “روز” گفته بود که “چه در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و چه در 4 سال گذشته ما بارها به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ارگان ها و افراد مختلف نامه نوشته و خواسته ایم حتی به صورت لفظی به ما امان نامه بدهند تا پیش پدرمان برویم و از او پرستاری کنیم. حتی مادرم شخصا به محمود احمدی نژاد نامه نوشت و این درخواست را کرد اما تاکنون هیچ جوابی به ما نداده اند؛ برگشتن هر یک از ما به ایران هم مصادف با رفتن به ناکجا آباد است و خانواده ما واقعا توان ضربه ای دیگر را ندارد. مادرم زندان رفت و دچار سرطان شد، پدرم را هم به این وضع دچار کرده اند”.
او در عین حال تصریح کرده بود که “پدرم سالهاست که فعالیت های معمول اجتماعی خویش را کنار گذاشته و همه درها را به روی خود بسته است به این خاطر که بتواند صدای فرزندانش را بشنود و در کنارهمسر و فرزندانش باشد اما دستگاههای قضایی و امنیتی تاکنون چنین اجازه ای نداده اند. ما حاضریم هر شرطی راکه می گویند بپذیریم تا پدرمان را تحویل بگیریم”.
سیامک پورزند، فعالیت های خود را در روزنامهنگاری در سال ۱۳۳۱ با کار در روزنامه باختر امروز به مدیریت حسین فاطمی آغاز کرده بود.