علم الهدی و ریشی که در آسیاب سفید شد

محمد رهبر
محمد رهبر

همراه و ملازم رهبر جمهوری اسلامی در سفرهای اخیرو مکررش به قم، احمد علم الهدی بود و او همان کسی که اسرار مگوی را که باید در خفای احتیاط و به خواص بصیرتمند می گفت، بر ملا کرد.

 آقا  در اقامتگاهی که از آن مصباح یزدی بود، بیتوته ساخت و با نزدیکان، هر روز و شب به تفسیر حال و روز قم مشغول بوده و این گفته های اختصاصی یکباره بر زبان علم الهدی رفته است.

 خطرها و امیدهایی که رهبر در قم می دیده و ترس و لرزی که حس می کرده را امام جمعه منصوبش  در مدرسه علمیه نواب صفوی مشهد، نکته به نکته و مو به مو گفته است. شاید همین پرده دری و گفتن به وقت نگفتن، سبب شده که با گذشت 67 سال سن، آیت الله علم الهدی با همه تلاش به جایی نرسد و کار و باری موثر پیدا نکند و با همان امامت جمعه مشهد بسازد.

 این ریش گویا در آسیاب سفید شده و بی رنج تدبیر و عبرتی از تجربه؛ نمونه سیاه  احمدعلم الهدی  نیز در تهران امامت نماز جمعه دارد. احمد خاتمی که او نیز تنها به امامت موقت نماز جمعه تهران منصوب است و دیگر هیچ.

 

قم نا شناخته

علم الهدی، واضح و روشن گفته است که موج فتنه در قم آنچنان بالا گرفت که با یکسال گذر کردن از واقعه انتخابات، فروکش نکرد و نیازمند لشکر کشی رهبری بود.

 او اذعان می کند که حتی تاریخ سفر “آقا” به شک و ترس انتخاب شد، چه شرایط مهیا نبود.

امام جمعه مشهد به شرح وضع و حال قم و آنچه در حوزه و حجره می گذرد می رسد و گفته هایش  حتی برای اهل قم تازگی دارد. گرچه برخی ایرانیان به روحانیت نگاه یکپارچه ای دارند و همه را  سرو ته یک کرباس می بینند و می گذرند، اما علم الهدی نشانی می دهد که  چنان رنگ بندی و تضاد فکری در قم است که دیگر نمی توان نظام اسلامی را به حوزه علمیه منتسب کرد.

 آنچه علم الهدی  از تقسیم بندی جریانهای حوزوی بر می شمارد، لحن تحلیل رهبر دارد و می توان حدس زد از کجا آب می خورد.

 بنابر گفته های امام جمعه، جوانان حوزه به سمت آنچه او مراعات و همراهی با سبزهاست رفته اند و بدتر اینکه جریان روشنفکریی در حوزه به راه است که گرچه به زعم امام جمعه در اقلیت به سر می برد، اما از بنیاد اصل مترقی ولایت فقیه و شخص رهبری را قبول ندارد.

علم الهدی آنگاه وصفی از یک جریان حوزوی می کند که شاید باورش در خواب هم بر چشم همه سیاست کوشان پیش از انقلاب و شاه نمی آمد.

 زمانی محمد رضا شاه در سفر بی استقبالش به قم، پس از وفات آیت الله بروجردی خشمگینانه گفته بود که روحانیان ارتجاع سیاه هستند و مخالف با هر چه تمدن. و حالا علم الهدی می گوید “جریان روشن اندیش غربگرای” حوزه بر طلبه های جوان تاثیر می گذارد.

 سفر رهبری به قم برای درک و شناخت شهری بود که اکنون پس از سه دهه گذر از انقلاب اسلامی ناشناخته و ناشناس به نظر می آید. امام جمعه، هراسان گفت که  فتنه وقتی به سرانجام می رسد که حوزه پشتیبانش باشد. شاید آنجا که روحانیان را به قدرت رساند، می تواند قدرت را گرفته  و به چراغ جادو باز گرداند.

 

یل حماسه نهم دی

زندگی علم الهدی را می توان بر دو بخش تقسیم کرد. قبل از نهم دیماه 88 و بعد از آن. علم الهدی که پیشینه مبارزه ای در راه انقلاب ندارد و نامی از او در بازجویی های ساواک ثبت نیست، با انقلاب از مشهد به تهران آمد و عهده دار منطقه یک کمیته انقلاب اسلامی شد.

 تالیف چند کتاب و پیوستن به جامعه روحانیت مبارز و همراهی با مهدوی کنی در تاسیس دانشگاه امام صادق، کاری است که تا قبل از وفات بنیانگذار می کرده است و با رسیدن ولایت فقیه به همشهری خراسانی اش، امام جمعه مشهد شد.گرچه همواره نگاه حسرت آلود به گنبد طلا و تولیت آستان قدس داشته اما واعظ طبسی وسمت دور و درازش از سال 57 و به حکم بنیانگذار، این آرزو را تا پیری علم الهدی ناکام گذارده است.

 بااین همه امام جمعه مشهد در حوزه استحفاظی اش، آنچنان نفوذ داشته تا سدی بر کار دیگران باشد. هر کنسرت موسیقی در مشهد با مخالفت امام جمعه روبروست و سالهاست که نوای طربی درتوس برپا

نمی شود. علم الهدی معتقد است بنابر روایتی از پیامبر حد شهر مشهد از کوه تا کوه است و در این منطقه موسیقی ممنوع. جشنواره ها و فیلم های بر پرده هم از دست امام جمعه آسوده نیستند.

 امام جمعه، بی هیچ ابایی مخالف حضور زن در خیابان و ورزشگاه و تقریبا هر جا جز خانه است و  بلندگوی نماز جمعه مشهد، صدای همیشگی نالیدن از بدحجابی است.

علم الهدی گویا پای ثابت دیدن ورزش بانوان نیز هست. آنگونه که پرچمداری ورزشکار زن ایرانی در المپیک پکن را خلاف شرع دانست و در جمع کمیته ورزش بانوان، چهار اشکال شرعی بر اسکی بازان زن در هنگام ورزش بر شمرد. امام جمعه ژست زن اسکیت باز را حتی اگر محجبه باشد، ضد ارزشی می داند.1

این سابقه قبل از نهم دیماه است. با ظهور احمدی نژاد، علم الهدی در صف حامیان تمام قدش در آمد و با واقعه انتخابات88 وسط صحنه بود.

 عاشورای خونین سال 88 آنچنان سرگیجه ای برای نظام شد که جز به مسکن نمایشی از هواداران افاقه نمی کرد، یل نامداری که می توانست سخنران جمعیت آورده شده میدان انقلاب باشد، از مشهد آمد و هر چه خواست گفت.

 علم الهدی فرمان قتل صادر کرد و همه مخالفانی که در عاشورا حاضر بودند را  گوساله و بزغاله و محارب خواند.  فریاد زد که در تمام فلات آفریقا و لابه لای جنگل های آمازون اگر دل مسلمانی برای اسلام بتپد، همراه نظام است. 2

نام علم الهدی از همین جا جهانی شد. میر حسین موسوی در بیاینه هفدهم یک خط درباره این سخنرانی حاد نوشت و  نام امام جمعه را هم نبرد و او را نماد  به راه انداختن جنگ داخلی دانست.

 علم الهدی در پی همان خط، چند صفحه پاسخ گفت و محارب خواندن مردم را مستند به اعدام سال 67 مجاهدین به فرمان بنیانگذار کرد. امام جمعه در نامه اش به موسوی مدعی شد که در آن روز حماسه “دو میلیون و پانصد” هزار نفر در پای منبرش بودند که البته این ادعا هیچ گاه ثابت نشد. بااین حال به نظر می رسد علم الهدی اگر هیچ کجا ابایی از گفتن نداشته باشد، یک جا به احتیاط حرف می زند: مجلس خبرگان.

 

اعتماد به نفس شکسته

علم الهدی عضو خبرگان رهبری است، می توان مطمئن بود که امام جمعه در جناح محمد یزدی است و در تلاش برای به زیر کشیدن هاشمی، با این حال به رفسنجانی که می رسد، چندان اعتماد به نفسی برای داد و قال ندارد.

 بعد از آخرین خطبه نماز جمعه رفسنجانی، علم الهدی با اینکه از گلایه شدیدش نسبت به خطبه ها گفت اما در اعترافی اذعان کرد که در سابقه انقلابی، هاشمی از ما وابسته تر به انقلاب است.

امام جمعه این نکته راهم فاش کرد که هاشمی باید سپر رهبری می بود اما نبود و سنگها به رهبر خورد. اعتماد به نفس علم الهدی یکبار دیگر در پرسش و پاسخ لنگ زد و گفت که هاشمی از اهالی فتنه نیست اما گلایه مان شدید است.

این گلایه های شدید البته به جایی نرسید و هاشمی در شب اربعین با ایهامی شعر گونه گفت که قدرت دلهای شکسته از هر شمشیری برنده تر است و جایی که از سیل خون کاری بر نمی آید، سیل اشک راه پیروزی می سازد.

 

زیرنویس

1- به نقل از عصر ایران 31مردادماه 87

2- نامه سرگشاده به میر حسین موسوی 13دیماه 88