مانلی

سپیده جدیری
سپیده جدیری

آهنگی دیگر در نشر، سازی دیگر در شعر

هنگامی که ناشر و مؤلف، هر دو شاعر باشند، آن هم از آن دست شاعرانی که به شکلی پیگیر شعر می‌نویسند، شعر می‌خوانند و خلاصه‌ی کلام این که دغدغه‌ی زندگی‌شان اگر نگوییم تنها، بیشتر شعر است و شعر، نتیجه این می‌شود که در سرزمینی که اغلب ناشران به بهانه‌ی این که شعر، مخاطب عام ندارد، از پذیرفتن کتاب شعر گریزانند، انتشاراتی پدید می‌آید که فقط و فقط کتاب شعر منتشر می‌کند. شهاب مقربین، در کنار دو شاعر پیشکسوت دیگر یعنی شمس لنگرودی و حافظ موسوی، اعضای هیأت مدیره‌ی این انتشاراتی را تشکیل می‌دهند که با پایبندی به شعاری که سرلوحه‌ی کار خود قرار داده است یعنی نشر تخصصی کتاب شعر، به واقع نیز مانند نامش در عرصه‌ی نشر، “آهنگ دیگر”ی می‌زند. از آن طرف، مؤلف نیز اگر به مانند مه‌ناز یوسفی، شاعری جوان اما خلاق و پُرکار باشد، می‌تواند از ناشر کتابش، ناشری خوش‌نام بسازد. انتخاب‌های دقیق انتشارات “آهنگ دیگر” در پذیرش و چاپ کتاب‌های شعری چون “تسلیت به زن” مه‌ناز یوسفی، نامزد سومین دوره‌ی جایزه‌ی خورشید در بخش منتشر نشده، “مشق آب‌ها را می‌نویسم” نسیم جعفری، برنده‌ی سومین دوره‌ی جایزه‌ی خورشید، “هی… تو که رفته‌ای!” آسیه امینی، برگزیده‌ی شعر جوان ایران از سوی سازمان یونسکو، “الف تا ی” علی اسداللهی، تقدیر شده‌ی جایزه‌ی شعر خبرنگاران و … حکایت از این دارد که این ناشر عزم خود را جزم کرده که به شعر خوب، اجازه‌ی نفس کشیدن بدهد، اجازه‌ی رشد، اجازه‌ی شنیده شدن، اگر گوش شنوایی باشد.  

شهاب مقربین متولد 1333 در اصفهان است و دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف، که البته تحصیلات خود را در این رشته نیمه‌تمام گذاشته است. او به عنوان شاعری پیگیر، پیش‌رو و پرکار، کتاب‌های متعددی در کارنامه‌ی ادبی خود دارد که از آن جمله است: اندوه پروازها (1358)، گام‌های تاریک و روشن (1365)، کلمات چون دقیقه‌ها (1371)، کنار جاده‌ی بنفش، کودکی‌ام را دیدم (1382)، رؤیاهای کاغذی‌ام گزیده‌ی شعرها، این دفتر را باد ورق خواهد زد (1387)، سوت زدن در تاریکی (1389) و کسی به در کوبید، که هم‌اکنون در دست چاپ است. 

مه‌ناز یوسفی، متولد رشت است و مدرک کارشناسی‌اش را در رشته‌ی حقوق اخذ کرده. سردبیری نشریه‌ی الکترونیکی “تاسیان” (نشریه‌ی تخصصی و چندزبانه‌ی شعر زنان) را بر عهده دارد و با سایت خانه‌ی شاعران جهان همکاری می‌کند. نخستین مجموعه‌ی شعر او با عنوان “تسلیت به زن” در همین ماه توسط انتشارات آهنگ دیگر منتشر می‌شود و آثاری را نیز برای انتشار در دست گردآوری دارد که از آن جمله است: یک مجموعه‌ی شعر دیگر، ترجمه‌ای از اشعار آن سکستون و منتخبی از اشعار مندرج در سایت تاسیان.

شش شعر کوتاه  از شهاب مقربین

دستم را دراز می‌کنم

چه بنویسم

بر کاغذی که باد برده‌است

به دوردست

سال‌ها بود در را می‌کوفتم

سرانجام  باز شد

به خیابانی دیگر

همیشه راهی باز پیدا می‌شود

همین‌که خیال می‌کنی

رسیده‌ای به قرار

راهی بیراه

مثل سگی وفادار

پوزه‌اش را باز پیش پایت می‌گذارد

تا دوباره دور شوی

دور

از قراری که

خیال می‌کردی

نه

سراب نبود

که هرچه فاصله‌ها را طی می‌کردم

دورتر رود

به چشم من  چشمه‌ای بود

که چون می‌رسیدم

از من دست می‌شست

بیهوده‌است

جلو نمی‌رویم

دور خود می‌چرخیم

این را عقربه‌های ساعت هم تأیید می‌کنند

برفی سنگین نشسته روی سرِم

اما می‌گویند

راه‌ها همه بازند

راه‌ها هنوز بازند

اما معلوم نیست

این بازی تا کی ادامه دارد

سه شعر از مه‌ناز یوسفی

1

برای ِ « وَرگ »

دستم نبود نباشم

دستم نبود بودن به احتمال ِ من نیست

احتمال زیادی در مترو گم می شود

و جمعیت ِ همراه او را به سمت ریل…

و جمعیت ِ تنها او را به میل ِ سقوط …

متاسفم نبودم

متاسفم از خواهش ِ شما تا تصمیم ِ خودم فاصله گرفتم

 

“فاصله ” از درخت بلوط آویزان بود

و هر صبح

جنازه اش صحنه را از عابری زنده به وحشت می انداخت

متاسفم نیستم

متاسفم مترو !بلوط ! مرگ !

هنوز چند قدم در من تردید می کند

بدو بدویم

بدو بدویم

 

 

2

شکسته بود دست

شکسته بود پا

سگ های زیادی در من

و شوق استخوان هایی که به خانه می برم

 

3

 

رد دهان غریبه ای را دنبال می کنم

چه فاحشه ای در من بود و خبر نداشتم