سفارتخانه کانادا درایران بسته شد و سفارت ایران در کانادا بسته شد. حالا تکلیف این 300 هزار ایرانی که در کانادا هستند چه شود خدا می داند. البته یکی این بغل نشسته می گوید از این هم بیشتر هستند. اصلا سیصد هزار نفر هم نه پنجاه هزار نفر. نه، ده هزار نفر، گیریم مثل ونزوئلا که پرواز مستقیم داشت، تعداد ایرانیان در کانادا دویست نفر باشند، دلیل نمی شود که رابطه قطع شود. مگر ایران و عراق هشت سال با هم نمی جنگیدند؟ در تمام مدت سفارت ایران در بغداد دائر بود و سفارت عراق در ایران، نزدیک میدان ولی عصر. اصلا خود سفارت کانادا که وقتی دانشجویان پیرو خط امام سفارت آمریکا را اشغال کردند در ایران شش آمریکایی که از سفارت بیرون رفته بودند، پنهان کرد و آنها بعدا فرار کردند. بالاخره سفارتخانه هزار تا فایده دارد.
البته منظورم این نیست که کانادا عامل اصلی این بحران است. راستش را بخواهید با این کارهایی که رهبران و روسای مملکت دارند می کنند، همین که سفارت ایران در افغانستان هم دایر است، موجب امتنان است. نمی شود که از یک طرف خبرنگار کانادایی ایرانی را بزنی بکشی مثل زهرا کاظمی، وبلاگ نویس ایرانی کانادایی را بگیری بیست سال بیاندازی زندان مثل حسین درخشان، بروی توی مالزی زور بگوئی به ایرانی های آنجا، بروی امارات قاچاق مواد مخدر کنی، مثل سردار سلامی تهدید کنی که مخالفان مان را در همه جای دنیا می کشیم، یا بروی استخر انگشت کنی به دختران برزیلی و بگوئی تفاوت فرهنگی بود، و کلی تهدید کنی این طرف و آن طرف دنیا و از تهران بخواهی جنبش وال استریت اداره کنی یا مثل آقای خامنه ای بگوئی اگر معترضان اروپایی اسلحه داشتند، اروپا هم مثل سوریه می شد و بعد هی سفیر تو بیاید کشور ما و استوارنامه تقدیم کند، سفیر ما بیاید کشور شما استوارنامه تقدیم کند. بالاخره این کشورها هم یک جایی قاط می زنند. حالا آنها اینقدر هوای کشورشان سرد است که هی جوش نمی آورند، پلیس شان بشود دانشجو و بطور خودجوش سفارت بگیرند، خیلی محترمانه تعطیل می کنند و پنج روز هم فرصت می دهند که برویم. بالاخره فقط ما که در دنیا زبان و زور و رو و قدرت که نداریم، آنها هم دارند.
البته ایران هم در حال کشف مشکلات کاناداست. یکی از نمایندگان مجلس گفته که “ اقدام کانادا انتحار دیپلماتیک بود”، یعنی به زبان سلیس فارسی می شود که اقدام کانادا خودکشی سیاسی بود. بعد هم همین آقای محترم تهدید کرده که “ مقابله سخت تری خواهیم کرد.” یعنی برای چی؟ یکی خودکشی کرده که نمی شود کتکش زد. مال خودش است، از زندگی خسته شده، خودکشی کرده. شما که نمی توانی طرف را به جرم خودکشی ده سال زندان کنی یا اعدامش کنی. اصلا دلش نمی خواهد رابطه داشته باشد. طرف دیده شوهرش بداخلاق است، زده زهرا خانم را کشته، هی انگشت می کند به دختر مردم، زده حسین را انداخته زندان، هی می گوید آقاجان! اخلاق ات را درست کن. مردک هم لج می کند و بدتر می کند. این خانم هم گفته مهرم حلال جانم آزاد، تو برو سی خودت من هم سی خودم. بقول طرف دینامیت که کار نگذاشته، رابطه اش را قطع کرده.
یکی از وب سایت های امت حزب الله نوشته که “ کانادا به دلیل ناتوانی در به شکست کشاندن اجلاس غیرمتعهدها سفارتش را تعطیل کرد.” حرف هایی می زنند که مرغ قبل از کمیاب شدنش که می توانست بپزد، در همان حال می خندید. اصلا چه ربطی دارد کانادا به اجلاس نم؟ سرش غیر متعهد است؟ تهش غیرمتعهد است؟ اصلا مگر دولت کانادا جز اینکه با ایران همیشه روابط درخشان داشته چکار کرده؟ الآن هم که همه امت حزب الله و مسوولان مملکت، اعم از اسبق و مسبوق و سابق و فعلی و احتمالا بعدی نصف شان کاناداست، نصفه دوم شان ایران. البته فعلا فارس نیوز در حال کشف جرایم کاناداست، همین امروز یک بازیگر بیچاره کانادایی را معلوم نیست از کجای بازار سید اسماعیل در حال خریدن گبه پیدا کرده و با او که آقای “ بری گرین” باشد مصاحبه کرده و همین آقای بری گرین گفته که “ برای فرار از دروغ های دولت کانادا تلویزیون نمی بینم.” اصلا من نمی دانم کانادا تلویزیون دولتی هم دارد؟ اصلا این فکر که در همه جای دنیا تلویزیون دست دولت است، قطعا از مغز یک کیهانی یا رجانیوزی یا فالس نیوزی باید تراوش کرده باشد. البته ممکن است در آمریکا و کانادا و ایتالیا دولت دست تلویزیون باشد، ولی قطعا تلویزیون دست دولت نیست. همین امروز یک روز از اقدام کانادا نگذشته فالس نیوز تیتر زده که “ کانادا سرزمین آمال اختلاس گران” از طرفی هم سفر آقای لاریجانی که قرار بود برای اجلاس بین المجالس برود به کانادا لغو شده و ایشان بطور یکطرفه سفرش را انجام نداده.
فکر کنم تیترهای روزنامه کیهان از فردا درباره کانادا شامل موارد زیر باشد:
تیتر یک کیهان یکشنبه، “ امام خمینی: کانادا را از روی نقشه جهان محو می کنیم.”
تیتر یک کیهان دوشنبه، “ ردپای وهابیت و القاعده در مساجد مونترال فاش شد.”
تیتر گزارش ویژه کیهان سه شنبه، “ وقتی کانادا میلیونها سرخپوست را قتل عام کرد.”
تیتر یک کیهان چهارشنبه، “جنبش معترضان 99 درصدی تورنتو: سرمایه داری کانادا باید برود.”
تیتر یک کیهان پنجشنبه، “جدایی خواهان کبک از دولت صهیونیست کانادااعلام استقلال کردند.“
باربی ها در لرستان
به این عروسک های بیچاره چکار دارید؟ آدم برای آزار دادن کم است؟ یک روز گیر می دهند به آن الاغ بدبخت وطن پرست که تنها جرمش این است که دلش نمی خواهد خر باشد و دائم فریاد می زند من خر نیستم جیگرم. حالا هم که مدیر کل ارشاد لرستان گیر داده که در این استان “ عروسک های باربی باید جمع آوری شود.” عزیز من! الآن مردم معمولی حرف نمی زنند و هر چه می گوئی ساکت می مانند، چی کار به این عروسک های بیچاره دارید؟ حالا فرض کنیم آن الاغ عقلش نمی رسد و به جای اینکه هاله نور ببیند و ادعای معجزه بکند، فقط سرش را تکان می دهد و عصبانی می شود و می گوید من جیگرم، البته می شود به اتهام اشاعه اکاذیب همان الاغ را انداخت زندان. چون حداقل کاری که کرده این است که تبرج کرده و دچار خودجیگربینی شده، این همه مسوولان بلندپایه کشور که هی احساس فرزانگی می کنند، این یکی هم هالوسیناسیون زده و می گوید من جیگرم. این درست، ولی باربی که خودش مادرزاد جیگر است. اصلا از روز اول هم جیگر خلق شده. به او چکار دارید؟ فقط مانده هفته آینده حکم دستگیری عروسکهای دارا و سارا را به دلیل اینکه در دوره اصلاحات فعال بودند بدهند.
المپیک غیرمتعهدها
یکی نیست به این برادران محترم بگوید که حداقل موقعی که می خواهید نظر پرتاب کنید، نه اینکه دو دقیقه فکر کنید، نمی خواهیم حرفی بزنیم که طرف از عهده اش برنیاید، ولی محض رضای خدا قبل از اعلام نظری به این گندگی لطفا کلمات تان را بشمارید بعد پرتاب کنید بیرون. یعنی چی که آقای ساکت سرپرست باشگاه فولاد ماهان پیشنهاد داده به دبیرخانه جنبش غیرمتعهدها که المپیک غیرمتعهدها برگزار شود؟ آدمی که اسمش ساکت است، حالا به فرض که نخواهد ساکت هم بماند، حتی می خواهد حرف بزند هم باید اینجوری حرف بزند؟
فرض کنیم خدای ناکرده مسوولان کشور خودمان، تصمیم بگیرند که به حرف این برادر ساکت گوش کنند، و فرض کنیم که پنج نفر از کشورهای غیرمتعهد که تصادفا با ما دشمن نیستند و جلوی روی خودمان هم به ما پرت و پلا نمی گویند، مثل رابرت موگابه و بشار اسد و عمرالبشیر و کیم جونگ اون تصمیم بگیرند که در کنار ما برای المپیک پیشنهاد بدهند. خوب؟ چه اتفاقی می افتد؟ المپیک در کدام کشور برگزار شود؟ در عربستان؟ در مالزی؟ در اندونزی؟ در برزیل؟ در مصر؟ فرض کنید تعارف مان گرفت و قبول کردند و همان اول کار یکی شان گفت که موافقیم، اولی هم در ایران باشد. بعدش باید چکار کنیم؟ ورزش زنان چه می شود؟ نمی شود که به برزیلی هایی که رئیس جمهورمان را راه نمی دهند و خدای ورزش هستند بگوئیم ورزش زنان نداریم. اغلب این کشورها ورزش زنان دارند. بسیار خوب، اتفاقا پیشنهاد خوبی است. می توانیم مثل همین اجلاس غیرمتعهدها که مردم تهران را بیرون کردیم از شهر بطور کلی اعلام کنیم شهر تهران به مدت پانزده روز تعطیل است و همه مردها باید از تهران بروند. این می شود خودش چهل میلیارد دلار هزینه. حالا با ورزشکاران مردی که در تهران می مانند باید چه کنیم؟ نه آقا جان! قبول نمی کنند که ما استادیوم مردها و زنها را جدا کنیم. فرض کنیم قبول کردند، استادیوم از کجا می آوریم؟ بسیار خوب. این هم درست. برای شان ده تا استادیوم درست می کنیم. این هم می شود ده میلیارد دلار. ندارید؟ می خواهید فکر کنید؟ …. البته این هم پیشنهادی است که بگوئیم المپیک غیرمتعهدها در یک کشور دیگر برگزار شود. کجا؟ در عربستان سعودی؟ آنها که در مورد ورزش زنان از ما بدتر هستند. قطر؟ امارات؟ اینها هم که همین سه چهار روز را هم به زور جلوی خودشان را گرفتند. برزیل؟ آن هم که اختلاف فرهنگی داریم….. چرا ساکت شدید برادر؟ ساکت بودید؟ یعنی چه؟ پشیمان شدید؟ آقا جان! این برادر ساکت سکوت کرده و ظاهرا سکوتش هم علامت نارضایتی از پیشنهادی است که داده. اصلا دادگاه نشنیده بگیرد.