اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های سراسر کشورـ دفتر تحکیم وحدت ـ به مناسب آغاز سال تحصیلی جدید با صدور بیانیه ای ضمن مرور حوادث ماه های پس از کودتا،تاکید کرد که “اگر قرار بود سرکوب و داغ و درفش کارگر بیفتد باید تاکنون این اتفاق می افتاد. 4 سال زمان کمی برای زمینگیر کردن نهاد دانشگاه نبود.”
متن این بیانیه به شرح زیرست:
دانشگاه امسال تلخ تر از هر سال گشایش می یابد، که هنوز داغ های بسیار بر دل آن است. اکنون ما مانده ایم و زندان هایی آباد و دانشگاه هایی ویران؛ قبرستان هایی پررونق و جامعه ای رنجور. امروز بهترین روزنامه آن است که بسته باشد، بهترین زبان آن است که بریده باشد، بهترین قلم آن است که شکسته باشد، و بهترین متفکر آن است که اصلا نباشد. دانشجو، سیاست پیشه و روشنفکر و روزنامه نگار همه تاوان استقلال خود را می پردازند و هر کس سر بر آستان ندارد آستین را به خون جگر بشوید که ستاد کودتا جز مرید مطیع نمی پسندد. امروز جانی تاوان انتقادی است. هیچ جای دنیا با دانشگاهیان خود چنان نمی کنند که درین دیار می کنند.دانشگاه هنوز بر زخم ها و جراحات خود مرهم نگذارده که سال تحصیلی جدید آغاز می شود. حمله ددمنشانه مشتی بدسگال و بداندیش به دانشجویان حق خواه کوی دانشگاه تهران، دانشگاه اصفهان، شیراز و… به فاصله کمی از “نمایش انتخابات” موجب شد دمل خاطرات کهنه 18 تیر 78 بار دیگر سر باز کند، اشک مظلومیت بر رخسار دانشگاه بنشیند و عفونت نفرت فوران کند. کینه انباشته دولتیان طی 4 سال گذشته نسبت به دانشگاه چنان بود که کار را به همین جا ختم نکردند و حمله به دانشگاه را با بازداشت گسترده دانشجویان در جای جای کشور ادامه دادند. حمله مغول وار مشتی اراذل و اوباش با پشتیبانی نیروی انتظامی به دانشجویان معترضٍ مسالمت جو، به خاک و خون کشیدن خوابگاه های دانشجویی و سپس بازداشت گسترده دانشجویان و شکنجه و بدرفتاری با آن ها حین بازداشت و محاکمه ایشان و صدور احکام سنگین، رنگین و ننگین برای ایشان و در مقابل، کوهی از گفتگوهای بی حاصل و اظهار تاسف ها و محکوم نمودن حمله به دانشجویان از سوی دولت، مسئولین دانشگاه ها و نمایندگان مجلس و تشکیل هیات های به اصطلاح حقیقت یاب، که هیچ گاه هم موفق به کشف هیچ حقیقتی نشده و نمی شوند، و در نهایت ختم کردن همه پیگیری ها و حقیقت جویی ها به برخورد “قاطع” با سربازی مفلوک برای دزدیدن ریش تراش الحق شرح قصه پرغصه ای است که به نام عدالت گستری در طول سالیان گذشته بارها بر دانشجویان رفته است.
باری، کودتاچیان از دانشگاه ضربه ها خورده بودند و قصد داشتند حساب دانشگاه را کف دستش بگذارند. در کنار بازداشت های گسترده دانشجویان در روزهای پس از انتخابات، معترضینٍ روز هجدهم تیرماه، سالروز فاجعه تلخ حمله به کوی دانشگاه تهران، را در کمپ کهریزک به بند کشیدند و شدت عمل را بر جان انسان های بیگناه از مرز حیوانیت گذراندند تا بار دیگر خاطره روز هجدهم تیرماه، روزی که با نام دانشگاه گره خورده، را با قساوت و شناعت همراه کنند و در اذهان همگان حکاکی کنند که اگر دوگانه “دانشگاه” و “اعتراض” در کنار هم بنشیند “قساوت” و “جنایت” در حق دانشگاه نیز از اجزای جداناپذیر آن خواهد بود. این حوادث که روی داد نشان داد که هنوز هم دانشگاه مظلوم ترین نقطه جغرافیایی ایران است.
در ادامه این بیانیه آمده است: پروژه مضحک اعتراف گیری از سابقون فعالین دانشجویی، صدور احکام سنگین قضایی برای دانشجویان زنجان و بابل، ستاره دار کردن مجدد دانشجویان، صدور احکام محرومیت از تحصیل و تبعید برای دانشجویان و… به معنای آن بود که آزادی ستیزان تقریبا تمام راه های ممکن برای سرکوب و مقابله با دانشگاهیان را در طول کمتر از سه ماه آزموده اند. تنها برگماردن مجری فرمان تقلب در انتخابات اخیر به صدارت وزارت علوم مانده بود که چرخه سرکوب دانشگاه و دانشگاهیان در چند ماه گذشته تکمیل شود. فردی که کوس رسوایی عملکردش در انتخابات گذشته حتی صدای نمایندگان منقاد و مطیع مجلس هشتم را هم درآورد. اجرای تقلب در انتخابات کم نبود که جعلی بودن مدرک تحصیلی هم بر آن افزوده شد. تشکیک در مدرک تحصیلی حل نشده بود که دزدی علمی از دستاوردهای دیگران بر ملا شد تا دهن کجی آشکار در همین ابتدای کار به خرمن علم و دانش جلوه ای تام و تمام بیابد.اما با این همه سرکوب و جنایت باز هم اقتدارگرایان از بازگشایی دانشگاه ها هراسی عظیم در دل دارند. آن ها خود می دانند که اگر قرار بود سرکوب و داغ و درفش کارگر بیفتد باید تاکنون این اتفاق می افتاد. 4 سال زمان کمی برای زمینگیر کردن نهاد دانشگاه نبود. اما دانشگاه و دانشگاهیان بر حق خود و بر حق ملت ایستادند و پایمردی کردند. از همین روست که در روزهای منتهی به بازگشایی دانشگاه ها بر گزمه های خود که روزی در لباس دانشجو آن ها را روانه دانشگاه ها کرده اند علنا عناوین افسر و فرمانده می نهند و آن ها را به جان دانشگاه می اندازند و در سوی دیگر سراسیمه دانشجویان را کرور کرور به استنطاق خانه های مراکز امنیتی فراخواندند و به تذکر و یا تنبیه دانگ می گیرند و بانگ برمی آورند که نکند به فریادی یا سخن گفتنی و یا حتی نجوایی خواب بامداد رحیل اقتدارگرایان و دزدان رای ملت را آشفته سازند.دانشگاه مهد آرمان گرایانی است که پاک، صادق و شجاع زیست کرده اند. هنوز هم مهر و آذر را با دانشگاه می شناسند، دانشگاهی که سرشار از حرکت آفرینی است. نهاد دانشگاه از ابتدای تاسیس در ایران زمین نهادی به غایت مظلوم بوده است. نهادی که هم می خواستند باشد و هم می خواستند که نباشد. باشد تا نیروی متخصص تربیت کند، باشد که گره های عظیم عقب افتادگی و توسعه نیافتگی این سرزمین را به سر پنچه تدبیر بگشاید، اما نباشد که جوانان آزادیخواه ایرانی انتقاد و اعتراض را نیاموزند، نباشد که جوانان ایرانی با حقایق و دقایق امور جهان آشنا نشوند تا چشم و گوششان باز نشود، نباشد تا گریبان حاکمان را به طعنه نستانند و حق ملت را مطالبه نکنند. اما غافل از این که علم آموزی و حق خواهی و آموختن تخصص در کنار انتقاد و اعتراض اجزائی جدایی ناپذیر از یکدیگر بوده و هستند. لذا اقتدارگرایان در هر دوره به فکر چاره افتاده اند و به جای حل پارادوکس نظری و عملی خود در قبال دانشگاه دست به جراحی های بی حاصل این بدن رنجور زده اند، خاطر خرم دانشگاهیان را خصمانه خسته اند تا به خیال خام خود دانشگاه را آن گونه که می خواهند بسازند. آن ها به تصفیه دانشگاه از اساتید و دانشجویان منتقد و دگراندیش نیز بسنده نکرده اند و دست به تصفیه علوم نیز برده اند. در این میان علوم انسانی بی تاب از جراحی های بی حاصل دهه 60 بار دیگر زیر تیغ مدعیان قرار گرفته است تا دانشجویان فرا نگیرند آن چه می بایست فرا گیرند. در این میان حتی تعطیلی دوباره دانشگاه ها به بهانه های واهی و پاک کردن صورت مسئله نیز در دستور کارشان قرار گرفته است. این راه نیز اگر چه تن زخمی علم را کاردآجین و مجروح می کند اما عرض خود می برند و زحمت ما می دارند چرا که همانند نوبت های پیشین این راه نیز بی سرانجام خواهد بود. دانشجو به صفت جویندگی اش بار دیگر می جوید و دانش را، حتی به سین، می یابد.زندگی برای دانشجو تماما سیاست نیست اما سیاست بخش انکار ناپذیر آن است. دانشگاه نهایتا راهی برای بهتر زیستن، صادقانه عمل کردن به دور از دغدغه های روزمرگی است. آن چه که در درجه اهمیت برخوردار است نحوه رفتارهاست و نهایت عمل نیز هدف مندی و انجام رسالت خطیری است که بر عهده دانشجویان است. بعد از انتخابات ریاست جمهوری و نتایج غیرقابل قبول آن طبقه متوسط شهری به نتایج اعتراض و دیگر اقشار جامعه نسبت به آن شک کرد. اعتراض مدنی و مسالمت آمیز مردم با خشونتی خارج از حد تصور از سوی حاکمیت رو به رو شد و از روز پس از انتخابات، حاکمیت ارتکاب اشتباهات فاحش در برخورد با معترضین را بر طبق تحلیل های آشفته و غلط آغاز کرد و ادامه داد.
در بخش پایانی این بیانیه می خوانیم:اعتراضات فراگیر مردم در شهرهای بزرگ زمانی که با ایستادگی دو کاندیدای معترض اصلاح طلب همراه شد جنبش اعتراضی سبز را به وجود آورد. ماهیت شکل گیری این جریان سیاسی ـ اجتماعی تنها در مطالبه کلان انتخابات خلاصه نمی شود بلکه محصول تلاش طولانی و سالیان سال فعالین مدنی، سیاستمداران تحول خواه، فعالین اجتماعی، هنرمندان و… بود که آخرین مرحله آن بعد از بن بست اصلاحات انتخابات محور در سال 1384 شکل گرفته بود. از سال 1384 به این سو حرکت نهادهای مدنی اعم از اقوام، اصناف، زنان و سازمان های غیر دولتی حقوق بشری و نیز حرکات دانشجویان نگاه مطالبات گرایی را در جامعه رشد داد.این نگاه مطالبه گرا و جزء نگر و گام به گام به جای نگاه کلان نگر اصلاح طلبانه قدرت محور جای خود را در جامعه باز کرد و در نهایت میان محدودیت های درون حاکمیتی در انتخابات ریاست جمهوری دهم وارد شد و توانست بخشی از نیروهای اجتماعی را که نگاه سنتی ـ مذهبی اما صادقانه داشتند را در کنار خود ببیند. این تعامل می تواند فضای تنوع اجتماعی را به همگرایی ملی سوق دهد. جنبش سبز ملت ایران نتیجه اعتراض بیشتر اقشار میانه شهری است و در پی آن مقاومت و ایستادگی میرحسین موسوی و شجاعت انکار ناپذیر مهدی کروبی از این حرکت خودجوش است. ریشه این حرکت در تلاش های طولانی فعالان مدنی و سیاسی و دانشجویی و احزاب تحول خواه است که سران بسیاری از آنان بدون آن که نقش رهبری در حرکات اخیر مردم داشته باشند به اتهامات نادرست در زندان هستند و بسیاری در معرض تهدید برای دستگیری و انواع فشارها قرار دارند. اعتراضات مدنی و گسترده مردم در پی انتخابات اخیر نشان داد که به راستی دانشجویان، زنان، کارگران، معلمان و… در طول سالیان گذشته بر عبث نپاییده اند و حرکات آنان نه تنها بی فایده نبوده که ثمرات نیک و پرباری نیز داشته است. حوادث اخیر نشان داد که رمز بهروزی همانا ایستادگی و مقاومت است، اصرار بر حرکت های مسالمت آمیز و مدنی است، پرهیز از تندوری، هیجان زدگی کاذب و پرهیز از خشونت ورزیدن در مقابل خشونت حاکمیت است. فعالین دانشجویی در این دوره بایستی موارد ذیل را در سرلوحه فعالیت های خود قرار دهند:
1- افزایش سطح تحلیل و آگاهی دانشجویان
با فعال شدن عرصه عمومی، فعالین دانشجویی باید توجه خود را بیش از پیش به دانشگاه ها، به عنوان گروهی مرجع، معطوف کنند و با استفاده از پیشینه تحولات در سالیان گذشته در ایران سعی کنند آگاهی عمومی دانشجویان را نسبت به فضای موجود ارتقا دهند. دید عموم دانشجویان، خصوصا دانشجویان ورودی جدید، را با توجه به ظرفیت های موجود در حاکمیت، احزاب، اشخاص و…. واقع بین کنند تا از یک سو حرکت های عصبی، کور، خشن، بی نتیجه و پرهزینه به حرکت های عقلانی، مسالمت آمیز و مدنی بدل گردد و از سوی دیگر از رخنه کردن یاس و ناامیدی در پیکره دانشگاه در مواجهه با واقعیات موجود جلوگیری شود. گسترش فضای نقد منصفانه و آسیب شناسی واقع بینانه حرکت های اخیر در دانشگاه ها می تواند به محکم و استوار برداشتن گام های بعدی کمک شایانی کند. بی شک توانمندی عمومی دانشجویان در تحلیل کلی مسایل و انتخاب مسیر درست و راهگشا از سوی آنان مانند گذشته می تواند این عقلانیت را به کلیت جامعه نیز تعمیم و تسری دهد.
2- اتحاد حداکثری بر سر مطالبات حداقلی
پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آگاهی عمومی و واقع بینی خیل عظیمی از دانشجویان، خصوصا افرادی که تا پیش از این ناآگاهانه با جبهه اقتدارگرایی برای سرکوب دانشگاه همراهی می کردند، همچنین انگیزه بالای عموم دانشجویانی که تا پیش از این توجهی به مسایل اجتماعی و سیاسی پیرامون خود نداشتند برای فعالیت و حضور در صحنه، فرصتی استثنایی را به وجود آورده تا نهادها و تشکل های با سابقه دانشجویی پیش قدم تعاملی حساب شده؛ روشن و سازنده با سایر دانشجویان شوند و سعی کنند تا حد امکان دانشجویان دغدغه مند را حول مطالبات حداقلی متحد کنند. تا از این رهگذر بتوانند پتانسیل قوی و گسترده به وجود آمده را در مسیر حصول نتایجی مشخص و ملموس سوق دهند. بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه، بازگشت اساتیدی که اجبارا بازنشسته و خانه نشین شده اند و توقف این روند، جلوگیری از دخل و تصرف های غیرکارشناسی و ناصواب در قالب انقلاب فرهنگی در علوم انسانی و… می تواند پیشنهاداتی جهت طراحی مبنایی بر اساس مطالبات حداقلی جهت ائتلاف و اتحاد حداکثری دانشجویان باشد.
3- پیگیری مجدانه حقوق بشر
دانشجویان حق طلب باید مثل گذشته فریادگر ظلم و بیدادی باشند که بر آزادیخواهان و رادمردان و شیرزنان این سرزمین می رود. نباید برادران و خواهران خود که در زندان ها تحت انواع و اقسام فشارها قرار دارند را تنها بگذاریم. نباید نمایش های نخ نما شده اقتدارگرایان را که از جسم رنجور این عزیزان برای بیان مهملات ذهنی خود استفاده می کنند را باور کنیم. نباید بر آنان که روزهای سختی را گذارنده و می گذرانند کمان ملامت بکشیم و با این کار درست در مسیری گام برداریم که مورد علاقه و مد نظر کودتاچیان است. دفاع از حقوق بشر بیش از گذشته بایستی در سرلوحه فعالیت های دانشجویان باشد و در این راه از هر امکانی جهت فریاد زدن حق کشی های موجود استفاده کرد.
4- تاکید بر فعالیت های مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت
تحمل و مدارای عمومی مردم در مقابل خشونت بی حد و حصر نظامیان در ماه های گذشته قابل ستایش و نشانه رشد یافتگی و مدنیت عمومی جامعه است. بی شک پاشنه آشیل تداوم این جنبش دست زدن به خشونت است. هر چند حاکمان قصد دارند که مردم را به خشونت وادارند تا بتوانند جنبش را به انحراف بکشند، فعالین با تجربه اجتماعی و سیاسی بایستی به ادامه روند مسالمت آمیز موجود در سطح جامعه و در دانشگاه ها تاکید بسیار کنند.
حاکمیت اقتدارگرا و خشن و نهادهای امنیتی مرتبط با آن بایستی به کارنامه عملکرد خود در طول حداقل 4 سال گذشته و نتیجه اعمالشان نظری بیفکند. بر بی نتیجه بودن بگیر و ببندها و برخوردهای قهری خود با دانشگاه در طول این سالیان بنگرند و رویه خویش را اصلاح کنند. دانشگاه به خاطر تمام جراحاتی که حداقل در طول 3 ماه گذشته از سوی حاکمیت بر پیکرش نشسته بیش از گذشته معترض و حتی عصبانی است. محیط عمومی دانشگاه ها به علت برخوردهای غیرعقلانی متعدد اخیر ملتهب است. دانشگاه نمی تواند خالی از انتقاد و اعتراض باشد. برخورد غیرعقلانی با دانشگاه و عدم پذیرش واقعیات موجود نتیجه معکوس دارد و به سرعت نتیجه این حرکات در محیط دانشگاه ها ظهور و بروز پیدا می کند. گروه های تروریستی فرصت طلبی هستند که دل در گروی این آب و خاک ندارند و مترصدند از فرصت به وجود آمده غیرمسئولانه در جهت اهداف خود سوء استفاده کنند. در صورت نادیده گرفتن مطالبات به حق دانشجویان و تنگ شدن عرصه برای حرکت های معقول دانشجویی، عرصه برای سوء استفاده این گروه ها برای نیرو گرفتن از دانشگاه در جهت اهداف شوم خود آغاز می شود که دود آن بیش از همه به چشم حاکمیت خواهد رفت و متضرر اصلی ملت و کشور ایران خواهند بود. در همین راستا در ابتدای سال تحصیلی جدید به اندک نیروهای عقلانی موجود در حاکمیت باید توصیه کرد که از راه پراشتباه گذشته از هر کجا که بازگردند دیر نیست. خواباندن التهاب دانشگاه ها با زدن و بستن و گرفتن امکان پذیر نیست که این خود نفتی است بر آتش التهابات موجود. برای فرونشاندن التهابات بایستی حق دانشجویان مظلوم از ظالمان بی هیچ معطلی ستانده شود، دانشجویان در بند آزاد شوند، روند محاکمه ناعادلانه، اخذ اعترافات زیر فشار و صدور احکام سنگین متوقف شود، از دانشجویان اعاده حیثیت شود، قاتلین دانشجویانی چون محسن روح الامینی، کیانوش آسا، پرنداخ، امیر بروایه، امیر جوادی فر و… به سرعت شناسایی و مجازات شوند، حمله کنندگان به کوی دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه شیراز شناسایی و خط و ربط آن ها به مردم معرفی شود. حق فعالیت مسالمت آمیز و در چارچوب قانون در دانشگاه ها برای کلیه فعالین دانشجویی به رسمیت شناخته شود. تنها در این صورت است که می توان بر جراحات موجود بر پیکر دانشگاه مرهم نهاد و آن را آرام کرد. دانشگاه باور به حرکت اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز دارد و نه حرکتی انقلابی، چراکه باور اصلاح طلبانه به دموکراسی می رسد و دموکراسی از راه مطالبه محوری و احترام به جامعه مدنی محقق می شود. میان نهادهای مدنی، احزاب سیاسی و فعالان سیاسی با دانشگاه بایستی رابطه تعاملی وجود داشته باشد و مکررا باید گفت که این رابطه با نهاد های اجتماعی رابطه ای مستقل و مرتبط است. تلاش دانشگاه در جهت ایجاد گفتمان اقناعی برای تردیدهای فراوان دانشجویان و مردم است و در عین حال ایجاد فضایی برای گفتگو و گسترش حق و فرصت پی گیری مطالبات و گفتگوی مستقیم و بدون دغدغه و سانسور با دانشجویان و نهاد های اجتماعی است.
دفتر تحکیم وحدت ضمن تبریک آغاز سال تحصیلی جدید به عموم دانشجویان عزیز و اساتید محترم خواستار آزادی هر چه سریعتر گروگان های کودتای انتخابات اخیر از زندان هاست که اکنون بیش از 100 روز است که در شرایط سخت و ناگواری را سپری می کنند. دانشگاه بی صبرانه منتظر در آغوش کشیدن فرزندان خود دکتر سعید حجاریان، دکتر امینی، دکتر احمد زیدآبادی، عبدالله مومنی، کیوان صمیمی، جهانبخش خانجانی، داود سلیمانی، علی تاجرنیا، ضیاء نبوی، مجید دری، شبنم مددزاده و دیگر آزادیخواهان و حق طلبان در بند است.
“دیر شده است، طفل انتظار پیر شده است، دل صبر ازاین شیوه سیر شده است. اگر ایران است، اگر ایمان است، اگر کرامت انسان است، اگر خرد و برهان است، اگر عشق و عرفان است همه دستخوش تاراج و طوفان است. کجاست شیر دلی کز بلا نپرهیزد؟”