مسلمان کردن نوه هیتلر

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

این امت شهیدپرور هم تخصص عجیبی دارند در اینکه یکی را اسگل کنند و هر و هر به او بخندند. فکر کنید یکی از هموطنان ایرانی مقیم آلمان رودی، همسایه‌شان را که آلمانی است برده محمود آباد و به او گفته بیا برویم خوش می‌گذرد. بعد هم داشته از خیابان رد می‌شده، یکهو رودی چشمش خورده به یک روحانی و از آقای محمودآبادی پرسیده: “امام خمینی که می‌گن همینه؟” او هم گفته: نه بابا! اون مرد، ولی مثل همین‌ها بود، منتهی این سایزش مدیومه، اون ایکس ایکس ایکس لارج بود. و رودی گیر داده که من را ببر پهلوی این.

آقای محمودآبادی هم بعد از دو ساعت که گفته نه و بی خیال و از این حرف‌ها، رودی را برده پیش حاج آقا. حاج آقا هم خارجی دیده و تصمیم گرفته برای نجات بشریت طرف را مسلمان کند. بعد پرسیده: این برادر کجایی هستند؟ محمودآبادی گفته: حاج آقا! آلمانی هستند ایشون. حاج آقا هم رو کرده به رودی و پرسیده: شما که توی آلمان هستی، هیتلر رو می‌شناسی؟ همون که دائم در مانوور بسیج بود.

رودی هم خوشش آمده از این ماجرا و گفته: بله، ما که اون موقع بچه بودیم، ولی مادربزرگم زمان هیتلر بود، هیتلر مادر بزرگ ما را… حاج آقا پرسیده: ایشان چی فرمودند؟ محمودآبادی خیلی مودبانه گفته: ایشان می‌گن هیتلر با مادربزرگم وصلت کرده بود. حاج آقا هم بلند شده روی رودی را بوسیده و گفته: بنازم به غیرتش، پس شما نوه آدولف هستی؟ رودی هم چند ثانیه‌ای گیج بوده، اما محمودآبادی گفته: بله حاج آقا، ایشان نوه مرحوم هیتلر بودند و اصلا ایشون با صهیونیسم مخالفه و ما هم اومدیم اینجا مسلمانش کنیم. حاج آقا هم کلی حال کرده و طرف را تا مرفق به اسلام مشرف کرده.

امام جمعه محمودآباد واقعا گفته: “من نوه هیتلر را مسلمان کردم، وقتی از او عامل تشرف به دین مبین اسلام را پرسیدم، گفت که حس نوعدوستی ایرانیان و اصالت خانوادگی نزد آنان باعث جذب من شد.” یعنی فکر کنید، این حاج آقا چه توانایی تخیل عمیق و والایی دارد.

البته به نظر من اصلا چیز عجیبی نیست که یک آلمانی، بخصوص نوه هیتلر به اسلام مشرف شود، بخصوص بخاطر ایرانی‌ها. خود روح آدولف هیتلر هم وقتی می‌بیند که تنها مردمی که صادقانه در استادیوم صد هزار نفری با دیدن تیم ملی آلمان “هایل هیتلر” گفتند، گروهی از ایرانی‌ها بودند و اصولا بعضی ایرانی‌ها هیتلر را دوست دارند، بیاید مسلمان بشود.

من هم با این که نوه هیتلر مسلمان شود اصلا مخالف نیستم، بخصوص اگر مسلمان مشابه ایرانی‌ها بشود، هر چه باشد از داعشی شدن که خیلی بهتر است و اصولا در آلمان تعداد زیادی اسلام شناس داشتیم و داریم و مرکز اسلامی هامبورگ قوی بوده. و از همه اینها گذشته این همه ایرانی آلمانی داریم که هی ملکه زیبایی می‌شوند، هی نماینده مجلس می‌شوند و هی رئیس حزب سبز می‌شوند.

همه اینها دلایل خوبی است، ولی آخر هیتلر که نوه نداشت. یک زن داشت که فقط برای خودکشی از او استفاده کرد. بچه‌اش کجا بود؟ رودی! بی خیال. این کارها چیه می‌کنی؟

 

اکبر، صادق و فرخ لقا

من نمی‌دانم برای چی این همه به افرادی که به رهبری توهین می‌کنند گیر می‌دهند، مگر آنها چه می‌گویند؟ طرف را انداختند زندان که چرا گفتی خامنه‌ای دیکتاتور است. آن یکی روزگارش سیاه شده، چون گفته کسی اجازه نقد کردن خامنه‌ای را ندارد. و اساسا نصف وقت بیت رهبری به این می‌گذرد که ثابت کند که آیت الله خامنه‌ای یک آدم فرهیخته، اهل ادبیات، خوشگل، خوش سخن، یک رهبر خردمند و دارای صبر و تحمل است و اگر خدای ناکرده کسی به او بگوید دیکتاتور، باید برود همانجایی که مدتها احمد زیدآبادی در مسابقات پرتاب نی شرکت می‌کرد، یا عیسی سحرخیز در آنجا مشغول خوردن آب خنک است.

آن وقت آقای صادق آملی لاریجانی خیلی صاف و سیخ و تمیز با همان دو تا چشم کودکانه‌اش خیره شده به دوربین و گفته: “در قانون اساسی چیزی به نام نظارت بر رهبری نداریم.” البته من کاری ندارم که الآن نظارت بر رهبری وجود دارد یا ندارد، و طبیعی است که معتقدم ندارد، چون اگر داشت که آقا شنبه راست نمی‌رفت، یک شنبه چپ، ولی من نمی‌فهمم این مجلس خبرگان که آیت الله جنتی نمیرالمومنین این همه نگرانش است، یعنی چی؟

هاشمی رفسنجانی که فعلا دو سالی است بزرگراه شهید احمدی نژاد را افتتاح کرده و مثل فرخ لقای دائی جان ناپلئون سق‌اش سیاه است، مدتی است که درباره تشکیل یک گروه رهبریاب حرف زده است. هاشمی گفته: “گروهی برای انتخاب رهبری در صورت پیشامد حادثه تعیین شده است.” فعلا همه شهر دارند داداردودور می‌کنند که هاشمی اصلا بیخود فکر کرده رهبری ممکن است با حادثه مواجه شود. زهره طبیب زاده عضو ثابت و دائم انجمن بدهکاران بانکی هم گفته که “هاشمی رفسنجانی بر خانواده‌اش نظارت کند، نظارت رهبری پیشکش” این هاشمی اگر می‌خواست بر خانواده‌اش نظارت کند که دو تاشان زندانی نمی‌شدند. حالا آن یکی را بلد نیست، شاید این یکی را درست عمل کند.

عبداله حاج صادقی جانشین ولی فقیه سپاه هم گفته: “ادبیات هاشمی نشانه بی ظرفیتی است.” و چقدر حرف خوبی هم زده، واقعا اگر این هاشمی ظرفیت داشت، الآن دو تا بچه‌اش را زندانی کرده بودند، هشت سال به عنوان دزد خطابش کرده بودند، به او گفته بودند یکی از سران فتنه، بی بصیرت و چیزهای دیگر و او هم تا حالا صدبار خودش را کشته بود و اینقدر پررو پررو وای نمی ایستاد که اینهمه فحش بخورد. ولی اصلا کسی به او نازک تر از گل نگفت، فوقش کلفت تر از تنه درخت گفتند.

 

تررررررامپ

حرف‌های دانلد ترامپ درباره مسلمانان، باعث شده که دعواهای جدی میان جمهوریخواهان رخ بدهد. در چند گفتگو میان جب بوش، تد کروز و دانلد ترامپ آنها درباره چگونگی مبارزه با داعش حرف زدند. ما از طریق خبرنگار خودمان که در آنجا حضور داشت، در جریان خبرها قرار گرفتیم. ترامپ گفت: “من می‌دانم که داعش از طریق اینترنت سربازگیری می‌کند. ما می‌توانیم اینترنت را ببندیم، تا آنها در محاصره قرار بگیرند.” با گفتن این جمله تماشاگرانی که در سالن بودند او را هو کردند. ترامپ گفت: “البته می‌فهمم که اگر اینترنت را قطع کنیم، ممکن است کنسرت‌های موسیقی هم مشکل پیدا کنند و من اصلا با موسیقی مخالف نیستم. ولی حداقل می‌توانیم برق خاورمیانه را قطع کنیم. منظورم همه برق خاورمیانه نیست، چون من نمی‌خواهم کسانی که سرطان دارند امیدشان را از دست بدهند، می‌توانیم برق اینترنت را قطع کنیم. باطری‌ها هم حداکثر هشت ساعت شارژ دارند، بعد از نه ساعت می‌توانیم به آنها حمله کنیم و یک دفعه آنها را از بین ببریم. خلاص.”

ترامپ گفت: “من درباره مذهب حرف نمی‌زنم، درباره امنیت حرف می‌زنم.” او ادامه داد: “من نمی‌خواهم عرب‌ها دیگر عرب نباشند، آنها می‌توانند دین خود را داشته باشند، ولی کمترش کنند.” ترامپ گفت: “من برای مبارزه با داعش برنامه مشخصی دارم. اول اینکه داعش با لباس‌های سیاه در فیلم هایشان ظاهر می‌شوند، خیلی‌ها به همین دلیل از آنها می‌ترسند. آنها می‌توانند دیگر لباس سیاه نپوشند، هیچ اتفاقی نمی‌افتد اگر لباس سیاه نپوشند. مگر برای ما اتفاقی می‌افتد؟ از طرف دیگر ما می‌توانیم برای سر رهبران داعش جایزه بگذاریم. منظورم فقط سر نیست، چه فرقی می‌کند، سر یا دست یا پا. مطمئنم آنها اینقدر پول دوست دارند که خودشان رهبران‌شان را دستگیر می‌کنند و می‌فروشند. یکی از راههای مطمئن دیگر هم پیشدستی است. ما اگر زودتر از آنها عمل کنیم، مشکل حل می‌شود، علت اصلی لجبازی داعشی‌ها، بشار اسد است، فرض کنید ما بشار اسد را بیاوریم آمریکا. داعش می‌تواند چکار کند؟ وقتی آنها ببینند بشار اسد به آمریکا آمده، چه کسی را می‌خواهند شکست بدهند؟ هیچ کس. آن وقت ممکن است فکر کنند بیایند آمریکا برای از بین بردنش. می‌دانید چه هزینه‌ای را باید بپردازند؟ اصلا امکانش را هم ندارند”.

بعد از گفتن این حرفها دانلد ترامپ گفت: “ممکن است فکر کنید من دارم تندروی می‌کنم، اما من که گفتم، من درباره مذهب حرف نمی‌زنم، درباره امنیت حرف می‌زنم. مسلمان‌ها هم مثل بقیه هستند، و ما باید مثل بقیه جلوی آنها را بگیریم. این نظر من است. و این را دخترم هم می‌داند. البته من هیچ وقت جلوی دخترم را نمی‌گیرم، چون عاشقش هستم.” این کاری است که من خواهم کرد.

 

دانلد ترامپ و دخترش

دانلد ترامپ درباره دخترش گفته: دخترم خوب چیزی است، بدنش حرف ندارد. اگر ازدواجم موفق نبود، حتما با او رابطه برقرار می‌کردم. او گفت: مطمئنم بچه‌مان شبیه خودم می‌شد، چون لاوانکا بدجور جذاب است و مطمئنم بچه‌اش از هر پدری باشد شبیه من می‌شود. خودم هم همینطور بودم.