“آیا دردناک نیست؟ بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمانهای انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراقآمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سئوال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تآ آنجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد….”
سه سال پیش در سالگرد “انقلاب شکوهمند اسلامی” میر حسین موسوی ومهدی کروبی، در بیانیه مشترکی چنین نوشتند. اکنون این دو “خائن” که از طریق “فتنه ۸۸” به “دشمن” و “غرب” وصل بوده اند، همراه زهرا رهنورد در حصر خانگی هستند. میرحسین حتی به گفته اسداله بادامچیان یکی از پدر خوانده های حزب سراسری تجار- با نام مستعار موتلفه-: “یک خائن به تمام معنا است که استکبار از ابتدای انقلاب وی را برای چنین روزهایی در آب نمک خوابانده بود.”
تنها “نخست وزیرامام” و رئیس مجلسش که فرزندانشان هم در روز “جشن دشمن شکن انقلاب” توسط نیروهای امنیتی “وحشیانه و وقیحانه” دستگیر و بازجویی شده اند. “خائن” نیستند. انگار که فقط خائنین می توانند به مقامات بالای “نظام” برسند، دریک “روز ۲۲ بهمن متفاوت” که بنوشته سایت آلمانی هاندس بلات “برادران همدیگر را می درند” و جنگ قدرت به اوج رسیده است، کار به “متهم شدن سران سه قوه به خیانت” می رسد.
همزمان با احمدینژاد در تهران، علی لاریجانی در قم سخنرانی دارد. “برادران اخلالگر” که پیشتر “مردم ” و نیروهای “خود جوش” خوانده می شدند “خودسرانه جوش” می آورند. پیامک می دهند: “یکشنبه انتقام، پاسخی به یکشنبه سیاه! دست خدا از آستین مردم بیرون آمد”. برخی شان هم کفن می پوشند. به مراسم سخنرانی علی لاریجانی می روند و علیه یکی از دو “غلام آقا” شعار می دهند. کفش، مهر و نعلین هم چاشنی شعار ها می شود که هم رسم عربی بجا بیاید و هم تقدس محفوظ بماند.ولرزه دیگری بر جان “انقلاب ونظام” می افتد که هنوزهم ادامه دارد.
روزنامه کیهان که هیچ ربط و رابطه ای با مسایل امنیتی ندارد، بسرعت موفق به کشف “برادران اخلالگر ” می شود. قاعدتا برادر حسین هم مراسم بازجویی را بعمل می آورد و برای “برادران” روشن می کند: “با آبروی نظام بازی کرده و در پی آن بوده اند که جشن بزرگ و دشمن شکن انقلاب را در انظار جهانیان که همه ساله در این روز به ایران اسلامی دوخته می شود، مخدوش جلوه دهند. اخلال ترفند مشترک حلقه انحرافی و اصحاب فتنه است.”
برادر حسین که بازجویی را در چنین ایامی از احسان طبری شروع کرد، حتما بعداز سی سال بچنان درجه ای از تخصص رسیده که غیابی بتواند از “بسیاری از برادران حاضر در ماجرای اخلاگری” هم اعتراف بگیردو هم توبه. آنهاهم که برایشان روش شده که باید تااطلاع ثانوی بطور خودجوش علیه “حلقه انحرافی” و “اصحاب فتنه” جوش بیاورند، به “کیهان می گویند” که “فریبخورده”اند و با “ابراز پشیمانی” روانه حرم مقدس می شوند تا بدرگاه خداوند” توبه” کنند.
در کشوری که هنوز “شایعه پرس” پرمخاطب ترین و موثق ترین رسانه است، حرف هایی به نقل از رئیس جمهور نقل مجالس می شود که در صورت صحت “رهبر معظم” راهم به سیاهه افراد “خائن” اضافه می کند: “احمدی نژاد، اخیرا در برخی محافل به افراد نزدیک به خود گفته است که من مدارکی از آقا دارم که اگر منتشر کنم ایشان باید عبایش را سرش بکشد و از این مملکت برود.”
شایعات دیگری هم دهان بدهان می گردد: “بازجویی های رهبری در ساواک، سفربه کره شمالی در هنگام ریاست جمهوری و اجرای باله زنان در حضور وی، برخی مسائل مالی در باره فرزندان رهبری و نظایر آن…”
رئیس جمهوری که کسی حرف هایش را درپنهان تکذیب نکرده، در مراسم سالگرد ۲۲ بهمن، شعار زنده باد بهار می دهد که بلافاصله اسم رمز “دشمن برای فتنه جدید” ترجمه می شود؛ و آشکارا از آمادگی مذاکره خودش باآمریکا سخن می گوید. انگار نه انگار که درآستانه سالگرد انقلاب “رهبر معظم” که باید حرفش “فصل الخطاب” باشد، از منظر یک “انقلابی” طرفداران گفت وگو با آمریکا را “ساده لوح”خوانده است.
ادبیات ناب “ رهبر فرزانه” که از فرهنگ “نظام” مایه می گیرد، در سخنان مامورین و منصوبین و پایورانش هم منعکس می شود که دولتیان را “بیعرضه، بیشخصیت و احمق” می خوانند.
علی شکوری راد در نامه ای می نویسد: “نسل جوان می پرسد: برای این نظام انقلاب کردید؟”
فاضل لاریجانی که بعد از “یکشنبه سیاه” در صدر فهرست ۵ برادر لاریجانی قرار گرفته است، توپ را توی زمین حلقه دیگر گرگها ـ– دولت-ـ می اندازد ومشتی نمونه خروار رو می کند: “به عناوین «پرونده بیمه» و «فساد کلان بانکی» که در دست رسیدگی است اشاره می کنم و متذکرمی شوم آقای «ب.– ز» نیز که در نوار ضبط شده نامش آمده و با حدود ۴۰ سال سن مالک ۶۰ شرکت و یکی از چند ثروتمند تراز اول کشور است، دوست برخی مسئولان عالی اجرایی و دارای تعاملات گستردهای با آنها است.”
از دو پرونده یاد شده اطلاعات زیادی در دست نداریم، هنوزهم معلوم نیست “برخی مسئولان عالی اجرایی” کیستند، امابابک زنجانی راهمه به مدد اینترنت شناخته اند که مسلسل بدست می گیردو باهواپیمای شخصی به سفر می رود.
روزنامه ایران- ارگان رسمی دولت- می نویسد: “دعوا بر سر نیامدن مردمی نژادی دیگر است.” کیهان می پرسد: “آیا پیوند لیدر حلقه انحرافی با عناصری نظیر نفر اول فساد اقتصادی 3 هزار میلیارد تومانی و لابی در هتل لاله تداعی «مردمی نژادی» بودن می کند؟ یا اعطای امتیاز ویژه ۴۰۰ میلیارد تومانی در کیش به شرکتی ثبت شده با یک میلیون تومان، غمخواری مردم است؟ حمایت از برخی هنرپیشگان مبتذل و پرداخت کمک های مالی ویژه به آنان چطور؟”
محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدینژاد، که خود سر حلقه یکی از باندهای فساد است، اوضاع را از این هم خرابتر می بیند:” آنقدر مصائب زیاد است که آدم باید به تنهایی خودش گریه کند.مصالح ملی باعث میشود انسان سکوت کند و سر درون چاه بگذارد.عدهای از درون مانند موریانه عمل میکنند.”
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که مانند هر انتخابات دیگری بحث “آمدن یا نیامدنش” مطرح است، همین حرف را می زند: “شرایط مناسبی برای کشور نیست و مشکلات زیاد است.”
محمدخاتمی که مثل گنجشگی دراین جنگل وحش، جیک جیک می کند، بحث را به حوزه حقوقی می برد: “حقوق ۸۰ میلیون نفر نباید به ۳ میلیون نفر محدود شود.”
محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در روزهایی که بانک مرکزی پیش بینی می کند نرخ تورم در ایران تا پایان سال جاری-ـ یک ماه دیگرـ- به ۳۲ درصد می رسد؛ اقتصاد کشور را در یک عبارت کلیدی، توصیف می کند: “امروز اقتصاد کشور به گونه ایست که هزارتومانِ امروز به اندازه ۳۰۰ تومان سال گذشته است”.
و گروهی از استادان دانشگاه در ایران، تصویری را که متعلقان و معتقدان به “نظام” در سی و چهارمین سالگرد تولدش ارائه کرده اند، چنین جمع بندی می کنند: “علیرغم درآمدهای عظیم نفتی، تورم، رکود، بیکاری، ورشکستگی و اضمحلال تولید و در یک کلام فقر اکثریت جامعه را موجب شده است. تبعات اجتماعی ناشی از فقر اقتصادی و تعطیلی امور تولیدی و عمرانی کشور به حدی نگران کننده است که کارشناسان از نابودی طبقه متوسط و فروپاشی اجتماعی جامعه ایرانی سخن میگویند.”
“نظام” در چنین وضعیتی بیشتر از پیشتر خود را در “دایره شوم مساله هسته ای و سوریه” محصور می کند، راه را بر “انتخابات آزاد” می بندد و در رابرای تحریم ها ی بیشتر می گشاید.
در آخرین روز هفته برای “نگاه” ـ چهارشنبه- دور هشتم مذاکرات ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تهران آغازمی می شود. فقط چند روز پیشتر آمادگی “نظام” برای بازدید بازرسان آژانس از سایت پارچین توسط علی آهنی سفیر جمهوری اسلامی در فرانسه اعلام شده است.
نتایج این مذاکرات تاثیر جدی بر نشست با گروه ۱+۵ دارد که پس از یک وقفه تقریبا هشت ماهه روز هشتم اسفند (۲۶ فوریه) در قزاقستان از سر گرفته می شود. جان کری، وزیر خارجه جدید آمریکا که پیشنهاد صریح مذاکره اش به ایت اله خامنه ای با جواب تند رد روبرو شده، هنوز در مذاکره را باز نگه داشته است.
رئیس دیپلماسی خارجی آمریکا که این هفته معلوم شده دامادش یک دانشمند جوان ایرانی است، می گوید: “گزینه دیپلماسی برای ایران هنوز باز است. ایران یک انتخاب دارد. آنها میتوانند به جهان ثابت کنند که فعالیتهایشان صلحآمیز است و ما آمادهایم که در مورد نحوه ادامه این فعالیتها گفتوگو کنیم یا آنکه میتوانند انزوای بیشتر را انتخاب کنند.”
باراک اوباما که دارد آماده سفر به اسرائیل می شود، حرف وزیر خارجه اش را تکرار می کند: “رهبران ایران باید درک کنند که اکنون زمان راه حل دیپلماتیک است، چرا که ائتلاف جامعه بین المللی به طور یکپارچه خواستار آن است که ایران تعهداتش را اجرا کند.”
پاسخ “نظام” درست همان است که تند روهای امریکائی و اسرائیلی آرزویش را دارند.رییس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، بازدید از پرچین رامتنفی اعلام می کندو از نصب سانتریفیوژهای جدید در سایت هستهای نطنز خبر می دهد. فریدون عباسی، می گوید: “از یک ماه پیش نصب نسل جدید ماشینها در مجمتع شهید احمدی روشن سایت نطنز آغاز شده است.”
دیپلمات ها به خبرگزاری رویترز می گویند: “به نظر می رسد بار دیگر تبدیل مقادیر کمی اورانیوم غنی شده به سوخت اتمی را از سر گرفته شده است. اگر روند ادامه یابد، جمهوری اسلامی در تابستان سال آینده ـ خرداد 92- اورانیوم غنی شده لازم برای تولید بمب هسته ای را خواهد داشت.”
اولی هاینونن، معاون سابق مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، این نظر را تائید می کند: “این برنامه از ابتدا برای یک چرخه صنعتی با تمامی ابعاد حتی نظامی طراحی شده و به همان سو هم دارد حرکت می کند. این روند شاید کند به نظر بیاید ولی سیرصعودی دارد. جمهوری اسلامی از تابستان آینده با توجه به ابعاد برنامه اتمی و غنی سازی اورانیوم و مقداری که تولید کرده، به آن حدی می رسد که بتواند سمت آن را هر موقع بخواهد تغییر دهد.”
انگشت های اشاره متوجه تاکتیک “خرید زمان در مذاکرات هسته ای” توسط جمهوری اسلامی می شود و همه بیاد “خط قرمز” تعیین شده توسط اسرائیل می افتند که بارها تهدید کرده است اجازه نخواهد داد ایران به چنین مرحله ای برسد. حمله ماه گذشته اسرائیل به یک مجتمع نظامی در سوریه، مقدمه حمله به مراکز اتمی “نظام” ارزیابی شده بود.
سوریه در مرکز مذاکرات نشست سران ۵۷ کشور عضو سازمان همکاری اسلامی قرار دارد که در قاهره گرد آمده اند. بیانیه پایانی نشست، دولت و اپوزیسیون سوریه را به گفتوگوی جدی برای انتقال مسالمتآمیز قدرت و پایان جنگ داخلی در این کشور براساس طرح گروه تماس دعوت می کند. گروه تماس منطقهای برای حل و فصل بحران سوریه را مصر، ایران، ترکیه و عربستان سعودی تشکیل میدهند. این گروه به پیشنهاد مرسی تشکیل شده است.
محمود احمدی نژاد که در گوشه عکس رهبران کشورهای اسلامی ایستاده است، بی کمترین توضیحی در این باره روانه ایران می شود. بی بدرقه رسمی رفته بودو بی استقبال بر می گردد. رئیس جمهور که آمادگی ایران برای اعطای “وام بزرگ” به مصر را در بوق می کند، توافقی بر سر آینده سوریه کرده است؟ کسی برای این توافق تره خرد خواهد کرد؟
شاید بتوان از اخبار، پاسخ این پرسش ها را یافت. در روزهایی که ارتش آزاد سوریه فرودگاه نظامی حلب را به تصرف درمی آورد، روزنامه واشنگتن پست از شکل دادن به یک شبکه از نیروهای شبه نظامی توسط حکومت ایران و گروه حزب الله لبنان در سوریه خبر می دهد تا در صورت سقوط رژیم بشار سد توسط این نیرو از منافع خود دفاع کنند.
قاهر که بسرعت دارد از ترکیه پیشی می گیرد و به محور کشورهای اسلامی تبدیل می شود، دو گروه فلسطینی فتح و حماس را بر سر تشکیل کمیتهای به منظور پیگیری تمام مسائل مربوط به آشتی میان دو طرف، به توافق می رساند.
روزنامه القدس العربی می نویسد: “این توافق در جریان دیدار هیاتهایی از دو گروه فلسطینی در مرکز سازمان اطلاعات مصر در قاهره حاصل شد.”
خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس، بعد از این توافق می گوید: “آماده گفتگوی بدون پیش شرط با آمریکا هستیم.”
“نظام” که از هراس “انتخابات آزاد” بجان آمده است، تدارک همه جانبه سرکوب “فتنه 92” را مدام گسترش می دهد. سردارشکنجه محمد رضا نقدی که در عراق زاده شد تا در ایران آزادی را خنجر بر گلو کشد، می گوید: “فتنه قبل از انتخابات آغاز می شود، این سری سراغ دانه درشت ها می رویم.”
اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی که اعتراف کرده فرمان سرکوب را مستقیما از آیت اله خامنه ای می گیرد از شکلگیری قرارگاهی به نام “قرارگاه انتخابات” در نیروی انتظامی خبر می دهد ومی گوید: “در ایام انتخابات نیروی انتظامی رصد میکند تا اقداماتی را که باعث ایجاد ناامنی شده و امکان بروز بحران و فتنه دارد شناسایی کند.آمادگیهای لازم میان مسئولان امنیتی وجود دارد و براساس رصدها هیچ اتفاقی در انتخابات رخ نخواهد داد.”
جبهه مشارکت و ابوالفضل قدیانی، راه نجات ایران را برگزاری” انتخابات آزاد” اعلام می کنند.
غلامحسین محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضائیه و دادستان کل جمهوری اسلامی از شناسائی “مهره جدید دشمن و یک شیطان جدید” خبر می دهد: “امروز دشمن در تلاش است با مهره جدیدی فتنه دیگری به پا کند و مهرههای انحرافی خودش و شیطان دیگری را به میدان آورده است. این جریان، از آرمانهای انقلاب و آیتالله خمینی منحرف شده است و در حال ستیز با رهبری است.”
هفته آخر بهمن ماه ۱۳۹۱ به تاریخ می پیوندد. “نظام” ـ نام مستعار سیدعلی حسینی خامنه-ـ ایران را به آستانه فروپاشی اجتماعی و اقتصادی کشانده و باقدم های بلندبه جانب نابودی تام و تمام سوق می دهد.
آژانس بینالمللی انرژی در تازه ترین گزارش خود اعلام می کند که درآمد ایران در سال ۲۰۱۲ از محل صادرات نفت ۴۰ میلیارد دلار کاهش یافته است و پیش بینی می کند صادرات نفت ایران باز هم کاهش یابد.
هرالد تریبون می نویسد:” دسترسی جمهوری اسلامی به سرمایه جهانی بیش از ۹ میلیارد دلار در سال گذشته کاهش یافت.”
تحریمهای تازه آمریکا علیه ایران اعلام می شود. نفت در برابر کالا دردستور کار قرار می گیرد. “از روز چهارشنبه، ۱۸ بهمن (۶ فوریه)، دولت آمریکا مقررات جدید تحریم تجاری، فنی و مالی علیه جمهوری اسلامی ایران به اجرا می گذارد که براساس آن، روابط مالی خریداران نفت ایران با این کشور محدودتر میشود. از این پس پول حاصله از فروش نفت ایران در یکی از بانکهای مستقر در کشور خریدار واریز میشود و موجودی این حساب برای مبادله کالاهای غیرمشمول تحریم بین آن کشور و ایران به کار میرود.کشورهای خریدار نفت ایران باید در داخل همان کشور یک حساب بانکی باز کرده و پول نفت وارداتی از ایران را به این حساب واریز کنند. خارج کردن این پول از آن کشور با هرنوع ارز ممنوع است”.
خبرگزاری رویترز می نویسد: “این دور تحریمها تاثیر گستردهای بر درآمدهای نفتی ایران خواهد گذاشت.”
وال استریت ژورنال از گسترش تحریمهای مالی ایران و قطع دسترسی به سیستم بانکی بینالمللی، گزارش می دهد.شرکت مالی بلژیکی که اداره سیستم سوئیفت را بعهده دارد، اعلام می کند: “در ماه مارس ارتباط 30 بانک ایرانی از جمله بانک مرکزی این کشور را با شبکه خود قطع می کند.”
رادیو تلویزیون دولتی ایران هم در فهرست تحریمهای آمریکا قرار می گیرد. علت، اِعمال سانسور در خبررسانی، تنگ کردن عرصه برای مخالفان سیاسی و افزایش، ارسال پارازیت بر روی شبکههای ماهوارهای نظیر VOA و BBC، اعلام شده است.
“انقلاب شکوهمند اسلامی” به سی و چهارمین بهمن خود می رسد. رهبران نمادین جنبش سبز سه سال پیش، هنوز آزاد بودند که وضعیت “نظام” رادر بیانیه خود توصیف کردند. ابوالفضل قدیانی، کهنسال ترین زندانی سیاسی ایران که مانند موسوی و کروبی هستی خود را بپای انقلاب اسلامی ریخته است، از زندان شرح حال حکومت وحاکمان را د رنامه ای به ثبت تاریخ می دهد:
“انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم. چرا که آنچه علیه آن قیام کردیم حکومت فردی و سلطنت مطلقه بود که اینک همان مناسبات در قالب ولایت مطلقه فقیه بازتولید و مستقر شده است. آن روز میگفتند که شاه مافوق قانون است و امروز هم صراحتاً ولی فقیه را حاکم بر قانون اساسی معرفی میکنند و وی نیز بیشرمانه نه تنها آرمان های انقلاب ۵۷ بلکه دستاوردهای انقلاب مشروطه را نیز زیر پا گذاشته، کشور را به عهد ناصرالدین شاهی برده و با صدور آنچه حکم حکومتی مینامد شخصاً قانون صادر کرده و در سخنانش حکم «کور شو، کر شو» صادر میکند.”
روزنامه هاآرتص چاپ اسراییل، می نویسد: “دولت واشنگتن ترجیح می دهد به جای حمله به ایران منتظر تشدید «بحران سیاسی داخلی» همزمان با تشدید تحریم ها و فشارها علیه این کشور بماند.”
گروهی از استادان دانشگاه در ایران تدوین استراتژی “نجات کشور” را امری ضروری اعلام می کنند.
رضا مقصدی، درهفته ای که حتی داوران و برندگان جشنواره فیلم فجر هم به اعتراض برخاسته اند، بهمن ماه را در شعرخود چنین تصویر می کند:
بهمن ِ بیدادگر!
باز، تو باز آمدی!
ظلمت ِ آن خاک وُ خِشت!
باز، نمی خواهمت
بهمن ِ خونین سرشت!
با نفَس ِ سرد تو
شاخه ی شادم شکست.
غم، به سرا پرده ام
خیمه زد وُ ریشه بست.
بامن وُ نیلوفرم
حرف تو از برف بود.
با دل ِ گُلرنگ ِ من
گفتگو از برف بود.
کینه ی دیرینه ای!
سنگ ِ هر آیینه ای!
زندگی، از دست تو
اینهمه، فریاد گر.
باز، نمی خواهمت
بهمن ِ بیدادگر!