قدمی همگانی برای آزادی زندانیان سیاسی

نویسنده
آرمان محمد پور

1- برای رهایی زندانیان سیاسی چه میتوان کرد؟ سهم ما برای کمک به رهایی زندانیان از بند چه میتواند باشد؟

شاید آزادی تعداد زیادی از زندانیان سرشناس پیش از نوروز باعث شده تا اسیران مانده در زندان را فراموش کرده و یا دربند بودن آنها را سرسری بگیریم، درحالیکه تعداد آنها کمتر از آزاد شدگان نیست و بعضی از آنها مانند احمد زیدآبادی و مسعود باستانی طولانی ترین دوران زندان پس از انتخابات را داشته اند و همچنین زندانیان دیگری چون منصور اصانلو سالهاست که رنج حبس را تحمل میکنند.

برای تحقق خواسته آزادی تمامی زندانیان سیاسی باید جنبش سبز تکانی به خود دهد و خودی نشان دهد. سکوت و بی تحرکی ما در برابر اسیری آزادیخواهان دربندمان، فرزندان ماکیاولی را مغرور میکند که اراده مقاومت و خواست تغییر در مردم را نیز به اسارت درآورده اند.

2- اگر چه اعتراضات در لایه بیرونی و شکل خیابانی آن کمرنگ شده است اما اعتراض در زیر پوست شهر و در رگ مردمانش جریان دارد. این حقیقت حتی بر حاکمیتی که ماهها به سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردم پرداخته نیز پوشیده نیست. کسانی که به وضع موجود معترضند و خواهان بدست آوردن حقوق مدنی خویش هستند، باید یکبار دیگر حضور خود را و زنده بودنشان را نشان دهند. اعتراضات خیابانی نباید تنها شیوه حضور اعتراضی در خیابان باشد بلکه میتوان در خیابان در شکلی غیر از تظاهرات خیابانی حضور داشت و نمود اعتراض را به تصویر کشید. دوباره باید به طریقی در کنار هم بودن را تجربه کنیم درحالیکه امکان سرکوب نیز برای خشونت ورزان مهیا نشود.

بدین منظور پیشنهاد میکنم که هر کدام از ما چند قدمی برداریم. قدم هایی واقعی با پاهای خود. چند قدم برای آزادی زندانیان سیاسی، چند قدم برای زنده نگه داشتن اراده تغییر و چند قدم برای اثبات نارضایتی و معترض بودن به وضع موجود. آری بیایید با هم یک روز در هفته را قرار بگذاریم تا همگی بخشی از مسیرهای رفت و آمد روزانه مان را پیاده طی کنیم. حضور در خیابان و قدم برداشتن در مسیرهایی که همراهان و هم رنگان و همنظرانمان در آن هستند. برای چند ده دقیقه ای نگذاریم که ماشینها ما را در واحدهای پنج تایی یا چندتایی جدا سازند و جریان انسانی ما را در قفس خودروها محبوس کنند. ما یک روز در هفته، (که پیشنهاد من روز چهارشنبه است)، بخشی از (یا تمامی) مسیر خانه تا مدرسه، خانه تا شرکت، خانه تا اداره، خانه تا مغازه، خانه تا دانشگاه و (یا) برعکس را پیاده میرویم تا در رگهای شهرمان حضور داشته باشیم. تا یکدیگر را ببینیم. تا به یکدیگر علامت دهیم که ما و مبارزه ما و احساس حق خواهی و آزادیخواهی ما زنده است و جریان دارد.

3- پیاده پیمایی ما براستی حرکتی سبز است. به مفهوم واقعی کلمه. چرا که هم حرکتی مدنی است و هم حرکتی دوستدار طبیعت و محیط زیست. هم جنبش مان را زنده نگه میدارد و هم هوای شهرمان را پاکیزه میسازد. هم با تکثیر امید به سلامت روحی ما کمک میکند و هم با پیاده روی به سلامت جسمی ما یاری میرساند. این حرکت تظاهرات خیابانی نیست که حکومت بخواهد افراد را از آن منع کند و یا بخاطرش تهدید کند. این حرکت نیاز به تعداد مشخصی از افراد و مسیرهایی خاص برای آغاز ندارد که هر فردی در هر نقطه ای و هر مسیری خود به حرکت شکل میدهد و در کنار خود همواره افرادی را مییابد که با او هم قدم هستند. این حرکت نمودی از بروز فیزیکی یک شبکه اجتماعی است که در آن هر فرد نقش برابری با دیگران دارد. اگر حتی تنها یک نفر به پیاده پیمایی اقدام کند، هیچ ضرری نخواهد داشت بلکه فایده دوگانه سلامت روحی و جسمی نصیب او میشود. هر کس در پیش وجدان خود میداند که برای آرمانهای انسان دوستانه و آزادیخواهانه قدمهایی برداشته است و حضور خود را به رخ خیابان کشیده است و وجودش را دوباره برای تغییر به حرکت درآورده است. در ضمن فصل بهار و طراوت آن، مشوق پیاده پیمایی جمعی ماست و بهانه سختی و سستی را از ما میگیرد.

4- پیاده پیمایی حرکتی نمادین است اما واقعی و مستمر. مدنی و مسالمت آمیز است. نمود و پیام دارد و بتدریج همگانی میشود و هرچه فراگیر تر شود، پرطرفدار تر میشود و اثرگذارتر. از اینرو این حرکت نیاز به حمایت و همراهی رهبران نمادین جنبش سبز دارد و البته تمامی فعالان مدنی. شاید انتظار نابجایی نباشد که آقایان موسوی و کروبی نیز در روز تعیین شده خود بخشی از مسیرشان را پیاده بپیمایند و این همراهی را اعلام عمومی کنند تا هم انگیزه ای برای دوستدارانشان بیافرینند و هم بار دیگر همراهی شان را با بدنه جنبش به نمایش بگذارند. آنها یقینا بیش از دیگران وظیفه و دغدغه اخلاقی حمایت از اقدامی برای آزادی زندانیان سیاسی و همچنین تحرک دوباره بخشیدن به جنبش را دارند.

5- حرکت پیاده پیمایی ما قدمهاییست که میخواهیم با هم برای آزادی زندانیان سیاسی برداریم. از اینرو این حرکت مطالبه محور است و خواسته و هدف مشخصی را دنبال میکند. مخاطب این حرکت حاکمیتی است که ماهها شریف ترین افراد این آب و خاک را بیگناه به بند کشیده و آنها را به اتهامهای واهی محکوم کرده و حتی حقوق زندانیان را نیز از آنها دریغ میدارد. ما با این حرکت آهسته و پیوسته میخواهیم تا که بخشی از خواسته های جنبش را طلب کنیم. از اینرو تناوب قدمهای ما متناسب با واکنش حاکمیت خواهد بود. ما تا زمان آزادی زندانیان سیاسی و یا اعطای مرخصی به آنها، به تناوب هر هفته قدم برمیداریم و پیاده پیمایی میکنیم اما اگر ساختار قضایی حکومت قدمی بردارد و زندانیان را آزاد کند و یا به آنها اجازه مرخصی دهد، ما از تناوب حرکتمان میکاهیم و ماهی یکبار به پیاده پیمایی جمعی سبزمان ادامه میدهیم.

6- برای آزادسازی زندانیان سیاسی نیاز به اقدامی هماهنگ در داخل و خارج کشور وجود دارد. حرکت هفتگی پیاده پیمایی در داخل کشور میتواند با حرکتی نمادین و مشابه توسط ایرانیان خارج از کشور نیز همراه شود. شاید در کشورهایی که امکانش هست، ایرانیان بتوانند در اقدامی جمعی به دویدن و یا دوچرخه سواری در آن روز اقدام کنند و یا که آنها نیز در این روز ساعتی را دور هم جمع شوند و برای کمک به آزادسازی زندانیان و خانواده آنها به گفتگو و یافتن راهکاری بیندیشند. نفس با هم بودن و گفتگو و پشتیبانی از زندانیان خود باعث رشد جنبش مدنی ما خواهد گردید و به گسترش و تحکیم شبکه های اجتماعی مان کمک خواهد کرد.

7- اقدام به پیاده پیمایی (یا راهپیمایی) بمنظور کسب حقوق مدنی و آزادی زندانیان در دیگر جنبشهای مدنی در جهان نیز تجربه شده است. راهپیمایی گاندی در هند، پیاده پیمایی و بایکوت اتوبوسها در مونتگمری در جنبش ضد تبعیض نژادی آمریکا به رهبری مارتین لوترکینگ نمونه های معروفی از این حرکت هستند. بیایید از هفته آینده، یک روز در هفته (پیشنهاد روز چهارشنبه) را تا آزادی زندانیان سیاسی نامدار و گمنام تا حد امکان پیاده به سر کسب و کار خود برویم تا هم قدمی کوچک برای آزادی آنها برداشته باشیم و هم اینکه جنبش مدنی و سبز خود را جانی دوباره ببخشیم و سلامت جسمی و محیطی خودمان را بهبود دهیم و در کنار هم قدم برداشتن را تجربه کنیم و از حضور یکدیگر نیرو بگیریم و پیام حضور مستمرمان را به حاکمان برسانیم. من بعنوان یک فرد کوچک از جنبش مدنی این پیشنهاد را مطرح کردم و یقینا با نظر دیگران میتواند تکمیل شود اما آنچه مهم است، آغاز قدم برداشتن ما در خیابانهای میهنمان و حضور جمعی مان در تمامی نقاط جهان است تا سرزمینمان گرمی و شور را از نزدیک و دور احساس کند.

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی قفل در زندان را بگشاید

بهترینها همه در زندانها می مانند

من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، مطمئن باش که زندانبان هم برخیزد

قفل در بگشاید، پیش از آنکه من و تو بگشاییم