این سرا، سرای ما نیست

پژمان موسوی
پژمان موسوی

خیابان ولیعصر، بالاتر از بهشتی، ‌خ شهید اکبری، نبش ۱/۲۱ پلاک ۲۴ طبقه نخست ساختمانش شیک است، نوشیدنی‌های خوبی در آن سرو می‌شود و دکوراسیون خوبی هم دارد. قرار بوده پاتوق شود برای جمعی که “روزنامه‌نگار” می‌خوانندش و محلی برای قرار‌ها و دیدار‌ها و سخنرانی‌ها و فعالیت‌های فرهنگیشان. نامش سرای روزنامه‌نگاران ایران است و لوگویش یادآور “خانه”‌ای که دیگر نیست…

سرای روزنامه‌نگاران ایران آن‌گونه که در وب‌سایت رسمی آن آمده است، “با هدف ایجاد فضایی مناسب برای ارتباطات، تعاملات و نشست‌های خانواده بزرگ اطلاع‌رسانی کشور در تاریخ هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ با حض ور جناب آقای دکتر سید محمد حسینی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و جناب دکتر محمدجعفر محمدزاده معاون مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزیر و جمعی از پیشکسوتان و اصحاب ارجمند مطبوعات کشور افتتاح شد.” فلسفه ایجاد سرای روزنامه‌نگاران ایران هم به نقل از وب‌سایتش، ایجاد محیطی صمیمی و با نشاط برای دیدار و تبادلات فکری روزنامه‌نگاران با یکدیگر و تقویت زمینه‌های همکاری و هم‌اندیشی آن‌ها، ایجاد محلی برای انتقال تجربیات استادان و محققان علوم ارتباطات، چهره‌های شاخص رسانه‌ای و مدیران با سابقه مطبوعاتی به نسل جدید روزنامه‌نگاران، ایجاد کانون تجمع و هم‌افزایی توان مطبوعات کشور، صدور کارت عضویت برای اعضای باشگاه‌های تخصصی سرای روزنامه‌نگاران، همکاری و کمک به برپایی نمایشگاه‌های تخصصی انفرادی و گروهی در حوزه روزنامه‌نگاری و تلاش در مسیر برپایی کارگاه‌های تخصصی و آموزشی برای روزنامه‌نگاران تعریف شده است و علی‌القاعده باید که به سمت تحقق این اهداف حرکت شده باشد.

سوال اما مشخص است: سرای روزنامه‌نگاران ایران تا چه حد توانسته به پاتوقی برای دیدار و تبادلات فکری روزنامه‌نگاران با یکدیگر و تقویت زمینه‌های همکاری و هم‌اندیشی آن‌ها و مهم‌تر از آن ایجاد کانون تجمع و هم‌افزایی توان مطبوعات کشور تبدیل شود؟ تا چه حد‌ مدیران و دست اندرکاران این سرا توانسته‌اند اعتماد روزنامه‌نگاران و اهل قلم را به دست آوردند و آن‌ها را در فعالیت‌های‌شان “مشارکت” دهند؟ تا چه حد در این سرا خودی و غیرخودی محلی از اعراب نداشته و درهای آن به روی همه اهل قلم فارغ از رسانه یا نوع نگاهشان به هستی باز بوده است؟

نگاهی به عملکرد یک سال و نیم فعالیت سرای روزنامه‌نگاران ایران نشان می‌دهد در طول این زمان، بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی (بخوانید قریب به اتفاق آنها) حتی یک‌بار هم قدم به این سرا نگذاشته‌اند؛ آن‌هایی هم که یک‌بار برای سنجش اوضاع به این سرا رفته‌اند، همان دیدار، بار اول و آخرشان بوده است و دیگر هرگز تکرار نشده است.

این ادعا زمانی رنگ واقعیت به خود می‌گیرد که فهرست اعضای باشگاه روزنامه‌نگاران این سرا در کلوب‌های کتاب و ادبیات، کارتونیست‌ها، گرافیست‌ها، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، ورزشی، اقتصادی، هنر، عکاسان و… مرور شود. تقریبا هیچ‌یک از روزنامه‌نگاران پیشکسوت و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای روزنامه‌های منتقد در این کلوب‌ها عضویت ندارند و نامشان در میان اعضای این سرا نیست. بیشترشان حتی رغبت یک‌بار حضور در این سرا را هم نداشته‌اند و جالب این‌که دغدغه‌ای هم برای جذب حداکثری روزنامه‌نگاران از سوی مدیریت این سرا وجود نداشته است و همه‌چیز “باری به هر جهت” گذشته است.

علت هم البته روشن است؛ روزنامه‌نگاران حرفه‌ای و منتقد نیازی به زرق و برق ندارند، سرای مورد نظر آن‌ها جایی است که در آن علایق و سلایق مختلف امکان حضور و تاثیرگذاری دارند، فضای گفت‌وگو به معنای واقعی برقرار است، خودی و غیرخودی وجود ندارد، همه چیز شفاف و روشن است، دولت (به معنای حقوقی آن) به عنوان بزرگ‌ترین تحدید‌کننده مطبوعات، کارفرمای آن نیست، عکس‌ها و در و دیوار مجموعه بازتاب‌دهنده یک تفکر خاص نیست، دغدغه‌های واقعی مردم سرلوحه امور است و…

اگر یک چنین شرایط و امکان‌هایی وجود داشته باشد، روزنامه‌نگاران به عنوان منتقدان همیشگی وضع موجود، یک چاردیواری ساده را هم بزرگ می‌دارند و در آن حضوری همه‌جانبه به هم می‌رسانند و بر عکس اگر این شرایط و امکان‌ها وجود نداشته باشد. تامل‌برانگیز این‌که حداقل در سطح ادعا، مدیران و دست‌اندرکاران این سرا در آغاز حرکت خود ایجاد محیطی صمیمی و با نشاط برای دیدار و تبادلات فکری روزنامه‌نگاران با یکدیگر و تقویت زمینه‌های همکاری و هم‌اندیشی آن‌ها را در سرلوحه فعالیت‌های‌شان قرار داده بودند و اینک پس از یک سال و اندی، کوچک‌ترین تلاشی برای تحقق این مهم دیده نمی‌شود چراکه “تبادلات فکری روزنامه‌نگاران” هرچه باشد، عدم حضور یک طیف از روزنامه‌نگاران که اتفاقا بیش از دیگران به تحقق فضای گفت‌وگو و گفتمان به عنوان پیش‌شرطی برای دستیابی به دموکراسی باور و امید دارند، نیست.

منبع: بهار