ارژنگ داودی
نمایشگاه بیستم کتاب در تهران با جنجال بر پا شد؛ در فضائی سرد اولین حضور اجباری خود در مصلای تهران را تجربه کرد وبی سرو صدا به پایان رسید.
خبرنگار روز در تهران که روز آخر به نمایشگاه رفته است، رویدادها را از زبان ناشران و بازدید کنندگان اندک در گزارشی نقل کرده است.
“با دو دستی چسبیدن به نرده های واگن مترو خود را به داخل کشاندم و مثل جا دادن کتابی در قفسه پر از کتاب، لای انبوه مردمی که از مترو به مقصدهای گوناگون و بعضی به نمایشگاه کتاب می رفتند، جا دادم. پس از رسیدن به ایستگاه نمایشگاه کتاب، نفس تقریباً راحتی کشیدم اگر چه هوای آلوده تهران نفس کشیدن را هم سخت کرده است. در ابتدای ورود به محوطه نمایشگاه یعنی همان مصلی، بروشورهای تبلیغاتی را گرفتم و از همان لحظه اول گیج شدم. تصمیم گرفتم مثل روال قبل و بطور سنتی با پرس و جو آغاز کنم. ناگهان وارد سالن بزرگی شدم [شبستان] که از بیرون چندین شماره داشت در حالیکه پا به داخل که می گذاشتی یک سالن مسقف بزرگ با سقفی کوتاه و فاقد هر گونه تهویه ای بود. و این آغاز تهیه گزارشی بود که بجز یک انتشاراتی، همه مشتاقانه با من درباره آن به گفت و گو نشستند.
حسن کیائیان بخاطر حساسیت های قبل از نمایشگاه درباره روند برگزاری حرفی نمی زند، اما همه جوره به آدم می فهماند که ناراضی است. او که مدیر فروش نشر چشمه است به اینکه به نسبت سال قبل فضای شان بیست متر تقلیل یافته با پوزخند اشاره می کند.
مهدی هاشمی، دانشجو مدتی است که دنبال انتشارات مورد نظر پرسه می زند از راه می رسد. او می گوید: “گرمای سالن ها، نظم بهم ریخته، سردرگمی، کثیفی بیش از حد سالن ها، عدم حضور افراد در مکانهای اطلاع رسانی و نحوه ناقص تهیه و توزیع بروشورها مرا عصبانی کرده است.”
در محوطه مصلی مکانهایی برای اطلاع رسانی کامپیوتری مشخص شده بود که البته بخاطر تعداد کم و شلوغی زیاد رغبتی برای بهره مندی از آن در بقیه بوجود نمی آمد. بروشورهای تهیه شده بسیار کلی بود، بطوریکه سالن بزرگ شبستان مختص ناشران عمومی و سایر سالن ها هر کدام عنوان ناشران خارجی، کودک، دانشگاهی و… داشتند.اگرچه در سالهای قبل سالن ها منفک و اسامی انتشارات مختلف بر سردرهای ورودی سالنها به چشم می آمد، اما امسال از این امر هم خبری نبود.
نصیری، مدیر انتشارات طرح نو در این باره می گوید: “مشکل اطلاع رسانی نادرست معضل بزرگی است و بیشتر از آن ناشی می شود که چندین سالن را در یک جا وزیر یک سقف گنجانده اند و نامهای متعددی برایش انتخاب کرده اند: رودکی، حسابی، کاظمی و…
او ادامه می دهد: “می شد کل سالن را به یک نام شناخت و شماره گذاری غرفه ها را از یک تا انتها ادامه داد.”
شماره گذاری غرفه ها در چندین مرحله انجام شده و هنوزهم در روز پایانی بدرستی کامل نشده بود، بطوریکه اگر شماره ها را دنبال می کردی، یکی را نمی یافتی و ناگهان در انتهای سالن همان شماره را در بین شماره های نامأنوس دیگری می دیدی که قبلاً گم کرده بودی!
نصیری در این مورد می گوید : “غرفه ما تاکنون سه بار شماره گذاری شده است. یعنی هر چند روز یکبار شماره ها را عوض کرده اند. در حال حاضر شماره غرفه طرح نو 471 است در حالیکه شماره های قبل و بعد از ما در قسمت دیگری از سالن که فاصله 60 ـ 50 متری از ما دارند، قرار گرفته اند. این اتفاق در جاهای زیادی رخ داده است.”
مدیر طرح نو در پاسخ به این سئوال که آیا وضع ترافیکی بهبود یافته است؟ می گوید: “فکر نکنم وانگهی ترافیک که تنها در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب پیش نمی آید. سالانه چندین نمایشگاه متفاوت در محل دائمی نمایشگاهها دایر می شود که همگی شان با ترافیک سنگین توأم است”.
این بار اوسن که می پرسد: “اگر اینهمه هزینه که صرف برپایی نمایشگاه در مصلی شد را به خرید کتاب اختصاص می دادند یا سالن های آنجا را ترمیم می کردند بهتر نبود؟!”
نصیری در باره جمع آوری بعضی کتاب ها از نمایشگاه می گوید : “تاکنون کسی سراغ ما نیامده یا شاید هنوز به ما نرسیده اند! “
اما او هم تائید می کند: “در نمایشگاه امسال تا آنجا که می توانستند کارهای جدید را در صف دریافت مجوز نگهداشتند و آثار صادق هدایت و فروغ فرخزاد را هم بدلایل موهوم جمع آوری کردند.”
بهنوش آبک، بازدید کننده ای که مجبور می شود بخاطر گفتگو با من SMS هایش را بی جواب بگذارد، می گوید: “جمع آوری و جلوگیری از نمایش کتاب بیشتر بر محبوبیت آن و نویسنده اش می افزاید و تجربه چنین چیزی را ثابت کرده است.”
او که دانشجوی ادبیات دانشگاه مشهد است برگزاری نمایشگاه را اتفاق خوشایندی می داند اما نه در مصلی: “مصلی اصلاً جای جالبی برای نمایشگاه نیست علاوه بر آنکه نه مکانی برای استراحت دارد نه جایی برای غذا خوردن.”
و محمد یحیوی که کراواتی سرمه ای رنگ بسته و شمرده شمرده صحبت می کند، حرف هایش را اینگونه جمع بندی می کند: “انتشارات تخفیف خوبی هم می دهند اما مکان، مناسب این امر نیست. بنطر من نمایشگاه کتاب و مصلی در یک تابلو تصویر نمی شوند.”
او که فارغ التحصیل رشته معماری است، دوری سرویس های بهداشتی و بعضی مکانهای تهیه غذا، برخوردهای سلیقه ای و اعطای مکانهای بکر و خوب به انتشاراتی های خاص را بخش دیگری از مشکلات می داند و ادامه می دهد: “بعضی از انتشارات معتبر را نمی بینیم.”
یحیوی از فائزون، سالی و… نام می برد و می گوید: “ارشاد باید با همه دوست باشد و رفتار سلیقه ای را کنار بگذارد”.
مهرداد وحید، دانشجوی فلسفه می گوید :” مواردی را که در سایت نمایشگاه گذاشته اند، مربوط به سال قبل است و هیچ تطابقی با نمایشگاه امسال ندارد.” او تنها مزیت نمایشگاه امسال را وجود عابر بانک می داند. وحید از اینکه نتوانسته است کتابهای میلان کوندرا و صادق هدایت را تهیه کند، ناراحت است. او همچنین از یکسویه نگری ارشاد انتقاد می کند و می افزاید: “جالب اینکه به انتشارات مذهبی مجوز چاپ و نمایش کتاب های بد و ناجور را هم داده اند. مثلاً - داوری اخلاقی- که عنوان بخشی از آن سکس و خشونت در تلویزیون است.”
او تقسیم غرفه ها را نیز مغرضانه توصیف می کند: “اگر به سالن هایی که تازه ساخته شده مراجعه کنید ـ رواق های شرقی و غربی ـ می بینید که بعضی انتشارات خاص چه غرفه های بزرگی و مجهزتری دارند.”
نعمتی، مسئول روابط عمومی نشر نی می گوید: “درباره مجوز و اینگونه مسایل باید مدیر انتشارات صحبت کند” اما ناخواسته لب به گلایه می گشاید و در جملاتی کوتاه سر و ته قضیه را می بندد: “بنظر می رسید وزارت ارشاد برای مشکلات و نارسایی ها تدابیری اندیشیده است که در انتقال نمایشگاه پافشاری می کرد. اما نتیجه بدست آمده مشخص کرد که این کار تنها یک لجبازی است یا داشتن اهداف پنهانی که ما هیچ اطلاعی از آن نداریم”.
ققنوس اما حرف های بیشتری دارد. حسن زادگان، مدیر این انتشارات از عدم استفاده ارشاد از تجربیات اتحادیه ناشران در برپایی نمایشگاه می گوید و اینکه اگر چنین می شد نتیجه و دستاورد بسیار بهتری بدست می آمد.
او درباره تغییر مکان نمایشگاه می گوید: “بیشتر بهانه های ارشاد بر سر وجود ترافیک در دوره برگزاری نمایشگاه در اطراف آن است. کسی به من بگوید وضع ترافیک اکنون چگونه است؟ حال آنکه ارشاد بخاطر حساسیت های قبل از نمایشگاه دست بدامان ارگان های زیادی شد که ترافیک در این منطقه خود را نشان ندهد تا آنها حرفشان را به اثبات برسانند!”
مدیر ققنوس درباره فضای تخصیص یافته به انتشاراتش می گوید: “ تقاضای 100 متر مربع داده بودیم، گفتند هر 6 کتاب یک متر. پس باید 80 متر به ما می دادند. وقتی مراجعه کردیم گفتند بیشتر از 60 متر نمی توانیم به شما بدهیم. روزی که برای تحویل گرفتن آمدیم، گفتند که اسم شما در نقشه نمایشگاه وجود ندارد! بعد از آن 48 متر را در منطقه ای پرت نشانمان دادند. نمی دانم چرا باید بابت منطقه ای که هیچگونه کاربردی برایم ندارد، متری 50 هزار تومان اجاره بدهم؟ تازه کتابهای زیادی از ما در ارشاد مانده اند اما موضوع جالب آنکه یکی از این ها پس از دوبار درخواست اصلاحی، غیرمجاز قلمداد شده است. کسی پاسخگو نیست که چرا دفعه اول و دوم این اتفاق نیافتاد!! البته ارشادیها خودشان را راحت کرده اند و با نوشتن یک کلمه همه مسئولیت را از روی دوش خود بر می دارند:غیرمجاز.”
صفری مدیر کمیته اجرایی نمایشگاه کتاب سعی می کند موضوع را تلطیف کند : “کفش نو هم مدتی پا را می زند” او در پاسخ این سئوال که حال که مکان نمایشگاه را تغییر دادید، چرا اداره اش را به اتحادیه ناشران محول نکردید تا مشکلات اینگونه آزار دهنده نباشد، می گوید: “مشکلات را مطبوعات بزرگ می کنند. مدیریت ناشران داخلی با اتحادیه است.” اما یکی از اعضای هیئت مدیره ناشران که نمی خو اهد اسمش رابنویسیم، می گوید : “این ها فقط در گفتار است”.
هزاران بار خسته تر، آویزان از نرده های مترو به خانه برگشتم. تمام راه می اندیشیدم : “براستی سرنوشت کتاب چه خواهد شد؟ هوای سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی تهران همچنان غبارآلود است!”