پایان محاکمه

نویسنده

در ادامه جلسه دادگاه محاکمه عوامل ترور حجاریان، رئیس دادگاه سعید عسگر را به جایگاه فراخواند و سن و شغل وی را پرسید و گفت آیا اتهامات مطرح شده از سوی مدعی العموم را قبول دارد یا نه.سعید عسگر گفت: «20 ساله و دانشجو هستم و اتهامات مطرح شده را قبول دارم.» قاضی سپس از متهم خواست درباره نحوه ترور و شکل گیری گروه توضیح دهد.عسگر گفت: «ما پس از اتمام ورزش شبانه در باشگاه دور هم جمع می شدیم و به خاطر فسادی که در محل بود تصمیم گرفتیم برای اصلاح این فساد دور هم جمع شویم.» وی افزود: «این تصمیم پس از جریانات کوی دانشگاه تهران بود.»

وی در خصوص ترور حجاریان گفت: «مقدمی به مجیدی گفته بود که نیت شما خیر است و برای اصلاح فساد کار می کنید، عامل اصلی فساد حجاریان است و با دلایلی که آورده بود گفته بود حجاریان دین شما را زیر سؤال می برد و قصد ضربه زدن به دین اسلام را دارد.مقدمی با این سخنان مجیدی را اغفال کرده بود که بعد ما نیز فریب خوردیم و این کار انجام شد.» گفتنی است که در میان متهمان تنها مقدمی بود که با این گروه از قبل کار نکرده بود و همو بود که در جریان بازجویی های دادگاه انقلاب شکنجه شده بود. در دادگاه نیز متهمان کوشیدند تا اتهام برنامه ریزی ترور را متوجه مقدمی کنند تا دیگر نیازی به معرفی طراح اصلی نباشد.

عسگر سپس گفت: «مقدمی تأکید کرده بود که حتماً حجاریان را بکشیم ولی مجیدی گفته بود که ما قصد نداریم کسی را بکشیم بلکه وی را مورد ضرب و شتم قرار خواهیم داد ولی مقدمی گفته بود که حجاریان با ضرب وشتم اصلاح نمی شود. یکشنبه 22 اسفندماه سال گذشته ساعت 7 صبح من با اتوبوس و تاکسی به میدان حر رفتم و طبق قرار ساعت 8:02 دقیقه مجیدی نیز با یک موتور سوزوکی هزار سر قرار آمد و من به وی گفتم مگر قرار نبود که با هوندا 125 بیایی که وی گفت قرار عوض شد.» وی گفت: «با همان موتورسیکلت به نزدیکی ساختمان شورای شهر رفتیم و ساعت 8:20 دقیقه یک نفر با بارانی سرمه ای آمد که مجیدی گفت وی مقدمی است و مقدمی وارد ساختمان شورا شد و سپس بیرون آمد و با اشاره گفت که هنوز حجاریان نیامده است.» وی افزود: «بعد از این یک خانمی نیز با مقدمی صحبت کرد و به سمت شهرداری تهران رفت و سپس مقدمی با اشاره گفت که حجاریان می آید و به دنبال آن وی به سمت حجاریان رفت و با دادن نامه وی را متوقف کرد.»عسگر گفت: «من نیز به سمت آنان رفتم و وسط خیابان بهشت اسلحه را مسلح کردم ولی قصدم زخمی کردن حجاریان بود و به همین لحاظ فک وی را نشانه رفتم ولی وی صورت خود را برگرداند و گلوله به صورتش اصابت کرد.» وی فاصله خود را با حجاریان نیم متر عنوان کرد. وی اضافه کرد: «پس از ترور حجاریان به اتفاق مجیدی به سمت میدان منیریه رفتیم و من آنجا از موتور پیاده شدم و با اتوبوس به میدان ولیعصر (عج) رفتم و از آنجا نیز پیاده به فروشگاه قدس که محل قرار من با روغنی و جان نثاری بود، رفتم.جان نثاری به من گفت تیر زدید؟ که من گفتم بعداً توضیح می دهم و آنجا سلاح را به وی دادم.» قاضی پرسید: «چه ساعتی از منزل خارج شدید و آیا کسی شما را به هنگام خروج از منزل دید.» عسگر گفت: «ساعت 7 صبح خارج شدم و مادرم دید که من از منزل بیرون رفتم.»

قاضی رازقندی پرسید: «آیا ادعای پدرتان را که گفته است شما آن روز از منزل خارج نشده اید قبول دارید؟» متهم گفت: «نخیر […]» قاضی در ادامه پرسید: «آیا قبلاً از این اسلحه استفاده کرده بودید؟» عسگر: «بله؛ در زدن شفیعی» در بخش دیگری از این جلسه زندی، نماینده مدعی العموم پرسید: «آیا مجوز شرعی برای این کار را می گرفتید؟» متهم: «نخیر؛ خودمان انجام می دادیم.» در پایان جلسه قاضی از سعید عسگر خواست که درباره ترور شفیعی نیز توضیح دهد. او گفت: «صبح وقتی وی از منزل خود خارج شد من با مجیدی او را تعقیب کردیم و وقتی به میدان نماز در شهرری رسید به سمت کتف وی شلیک کردم و برای بار اول بود که با آن اسلحه تیراندازی می کردم که بعداً گفتند به قلب وی اصابت کرده است.» وی ادامه داد: «بعد از شلیک گلوله، شفیعی ما را تعقیب کرد و اگر تند نمی رفتیم ما را زیر می گرفت که به این لحاظ چند گلوله نیز به سمت ماشین وی شلیک کردم.» قاضی: «دقیقاً در این ترور چند نفر بودید.»عسگر: «من و مجیدی بودیم که مجیدی راننده موتور و من ضارب بودم.»

سعید عسگر به هنگام حضور در دادگاه چند برگ و دستنوشته به همراه داشت و به هنگام قرار گرفتن در پشت تریبون از آنها استفاده می کرد. همچنین در آخرین لحظه و زمانی که دادگاه به پایان رسید در ردیف های چهارم و پنجم افرادی نشسته بودند که برخی از متهمان را با نام کوچک آنها صدا می زدند، در این میان علی پورچالویی بیش از دیگران برایش دست تکان داده و عرض ارادت شد. دومین جلسه دادگاه روز چهاردهم اردیبهشت ماه و به ریاست محمدحسن رازقندی تشکیل شد. در این جلسه نیز به اتهامات سعید عسگر رسیدگی شد و او همان حرف های پیشین را تکرار کرد و سپس دادگاه به اتهامات محسن مجیدی در خصوص معاونت در ترور حجاریان، شفیعی و کاوه رسیدگی کرد. مجیدی با معرفی خود گفت: «29 سال سن دارم و 24 ساعت به نگهبانی و 48ساعت بقیه را به فعالیت در زمینه خرید و فروش موتور اشتغال دارم.» وی اتهامات خود در خصوص حجاریان و شفیعی را قبول کرد اما گفت: «اتهام شرکت در ترور کاوه را قبول ندارم» متهم گفت: «مقدمی به منزلمان می آمد و مطالبی در مورد حجاریان می گفت از جمله اینکه وی، دانشجویان را به بیراهه می کشاند، عامل فساد است و قصد سرنگونی نظام را دارد»وی افزود: «بر اساس صحبت های مقدمی به او گفتم آدرس حجاریان را بده تا او را کتک بزنیم و او را تنبیه کنیم.»مجیدی گفت: «یک هفته قبل از ترور حجاریان، مقدمی نزد من آمد و با گوشزد کردن خطرات حجاریان گفت که او را باید با اسلحه بزنید. قرار بر این بود که راننده موتور من باشم و زحمت تیراندازی و شلیک را آقا سعید بکشد.»! او همچنین گفت: «خدا را شکر، سعید عسگر این کار را کرد و اگر من بودم تیرم خطا نمی رفت.» وی درباره چگونگی آشنایی با سعید عسگر هم گفت: «من خودم بسیج نوجوان را اداره می کردم و از همین طریق با آقای سعیدعسگر آشنا شدم.»

آخرین جلسه دادگاه روز سه شنبه بیستم اردیبهشت 1379 تشکیل شد. در این جلسه متهمان ردیف دوم تا هشتم گزارش خود را ارائه کردند. در ابتدا قاضی از محمدعلی مقدمی خواست در جایگاه متهمان قرار گیرد و از خود دفاع کند. قاضی گفت: «نامه ای را که به حجاریان دادید، قرائت کنید.» متهم گفت: «در نامه ای که با سربرگ شورای شهر است، آمده است آقای مقدمی که از برادران فعال است و سابقه شش سال حفاظت از مجلس را دارد، به خدمت می رسند.» وی افزود: «پس از ترور حجاریان به اتفاق حکیمی پور وی را به بیمارستان بردیم.» متهم گفت: «در بیمارستان کارهای مربوط به پذیرش و آزمایش خون حجاریان را انجام دادم.» وی افزود: «حکیمی پور از من خواست بعدازظهر به شورای شهر بروم که من نیز رفتم و هیأت رئیسه شورای شهر سؤالاتی از من کردند.» مقدمی گفت: «پس از انجام کار حجاریان در بیمارستان به دلیل اینکه حالم مناسب نبود از محل خارج شدم.» قاضی با اعلام کفایت مطالب مطرح شده از سوی مقدمی گفت: «اگر به عنوان آخرین دفاع حرفی دارید، مطرح کنید» که متهم پاسخ داد: «پشیمانم» مقدمی تنها کسی بود که اعلام پشیمانی کرد.

حاجیان وکیل مدافع مقدمی نیز در سخنانی گفت: «عسگر و مجیدی اقدام به تشکیل گروه برای انجام ترور کرده بودند و مقدمی عضو این گروه نبوده و در اقدامات این گروه شرکت نکرده بود.» وی افزود: «مقدمی فقط مجیدی را می شناخته و بدون حضور مقدمی نیز امور انجام می شد.» حاجیان تأکید کرد: «پیشنهاد ترور از سوی مجیدی مطرح شده بود نه مقدمی.» وی خاطرنشان کرد: «موکل من پشیمان است و با دادگاه و مأموران نیز همکاری کامل داشته است.» مقدمی در دادگاه نتوانست زیاد سخن بگوید و برخلاف دیگر متهمان که در حال خنده و شوخی بودند به شدت وحشت زده بود.

در ادامه جلسه قاضی، موسی جان نثاری را به اتهام معاونت در ترور حجاریان به جایگاه فراخواند تا از خود دفاع کند. وی در پاسخ به اتهامات مطرح شده گفت: «فکر می کردم اگر خودم را در ترور دخیل بدانم، جرم بچه ها کمتر می شود.»! وی افزود: «در صحنه حادثه بودم اما نه برای ترور.عسگر کیسه ای را به من داد که داخل آن یک شلوار بود و بعداً متوجه شدم اسلحه نیز داخل آن بوده است.سعید عسگر ساعت 12 شب به در منزل آمد و نایلونی را که تحویل داده بود، پس گرفت.»

در اداده دادگاه، مهدی روغنی 24 ساله، در جایگاه قرار گرفت تا به اتهامات خود پاسخ دهد. قاضی از روغنی سؤال کرد: «شما از چه موقعی با این جمع آشنا شدید.» او گفت: «من با بچه ها از قبل در باشگاه آشنا بودم ولی برای اصلاح فساد در داخل محل از اوایل اسفندماه گذشته دور هم جمع می شدیم.»قاضی گفت «چه کسی شما را توجیه کرد که به عنوان مراقب در آنجا حضور داشته باشید؟» و او پاسخ داد: «آقای عسگر»قاضی گفت: «شما چرا پذیرفتید؟»متهم پاسخ داد: «ایشان می گفتند که سعید حجاریان برای براندازی نظام فعالیت می کند.»

در ادامه متهم بعدی، علی پورچالویی در جایگاه قرار گرفت تا از اتهامات خود دفاع کند.او ظاهرا سردسته گروه ترور بود. پورچالویی خود را چنین معرفی کرد: «دیپلمه، فرزند حسن، متولد 1354، شغلم مربی ورزش های رزمی و ساکن شهرری هستم.» قاضی گفت: «اتهام شما شرکت در ترور آقای کاوه به نحو مراقب بود. آیا اتهام را قبول دارید؟» متهم گفت: «در خصوص نحوه ترور، خیر» نماینده مدعی العموم گفت: «ایشان عضو این گروه بودند و در ترور کاوه به عنوان متهم ردیف اول و در ترور آقای شفیعی نیز به عنوان معاونت دخالت داشتند.» وی افزود: «پورچالویی اقرار صریح و اعتراف صریح دارد مبنی بر اینکه در ترور کاوه نقش اول را داشتند و در ترور آقای شفیعی به عنوان معاون عمل کرده است.»

قاضی گفت : «ترور آقای کاوه از ناحیه چه کسی عنوان شد؟» و متهم پاسخ داد: «ترور کاوه از ناحیه خودم عنوان شد.» قاضی پرسید: «تصمیم ترور کاوه در کدام جمع از گروه مطرح شد؟» و پورچالویی گفت: «تصمیم ترور گرفته نشد، بعد از باشگاه و کلاس با آقای گگونانی، روغنی، جان نثاری و عسگر درباره کاوه صحبت کردم. به در منزل کاوه رفتیم و زنگ زدیم و به کاوه گفتیم چند لحظه بیاید داخل مغازه با ایشان کار داریم.پس از شلیک، بلافاصله بیرون آمدم و سوار موتور شدم. گگونانی من را تا سر کوچه مان رساند.بعد اسلحه را تحویل مجیدی دادم.» پس از این جلسه دیگر جلسه ای تشکیل نشد و قاضی محاکمه را کافی دانست!