“اگر نقد قانون اساسی، قبول نداشتن حکم حکومتی فراتر از قانون، دفاع از حقوق مظلومان 18 تیر و صراحت در بیان مطالبات ملت جرم است، پس مرا رد صلاحیت کنید.“
”دست همه کسانی را که آماده پیمودن راه اصلاحات به منظور استقرار دموکراسی هستند می فشارم.“
”جنبش اصلاح طلبی ملت با بهره گیری از تجارب هشت ساله، در مرحله اظهار تاسف آمریکا (از کودتای 28 مرداد) توقف نخواهد کرد و مطالبات ملی را تا رفع تحریم ها و برقراری مناسبات عادلانه، انسانی و برابر حقوق با آن کشور بسط خواهم داد.“
اینها گزیده هایی از بیانیه دکتر مصطفی معین درباره حضور در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری است.
البته مواضع و دیدگاه های گروه های حامی ایشان نظیر سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، نهضت آزادی، شورای فعالان ملی مذهبی و… نیز تقریبا مشابه است و حول محور هایی نظیر: ایستادگی در برابر فشار ها، ایجاد جبهه دموکراسی و حقوق بشر (که همچون جنینی ناقص به دنیا نیامده سقط شد)، نپذیرفتن حکم حکومتی، درس گرفتن و تجربه آموزی از هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی، آزادی زندانیان سیاسی(در آن زمان اکبر گنجی و ناصر زرافشان)، اصلاح ساختار قدرت، برگزار نکردن انتخابات فرمایشی، تقویت جامعه مدنی،استقلال دانشگاه و… دور می زند.
نگاهی اجمالی به تحولات نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384 و به ویژه مواضع حامیان دکتر معین که بر خود عنوان اصلاح طلبان پیشرو را نهاده بودند، در برهه کنونی می تواند آموزنده باشد.
”هر کسی که روی کار می آید، باید بداند که در جمهوری اسلامی روی کار میآید، با پذیرش نظامی که وجود دارد و آن را قبول دارد روی کار میآید، با پذیرش اینکه در این نظام رهبری جایگاه خاص و ویژه خود دارد و با پذیرش اینکه چارچوب، سیاستهای کلی است و جهت حرکت کشور مشخص است و حتی علاوه بر پاسداشت موقعیت و جایگاه رهبری حتما باید به دغدغه های ایشان نیز توجه داشته باشد.“
”من به دنبال عزت رهبری هستم.“
این ها هم گزیده هایی از سخنان اخیر آقای خاتمی است که تازه به قول دکتر احمد زیدآبادی از بعضی حامیانش پیشروانه تر است. پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
به راستی آیا اصلاح طلبان پیشروی دیروزین به ویژه مشارکت و مجاهدین انقلاب که اکنون بر طبل حمایت از میر حسین می کوبند مواضع و برنامه های چهار سال گذشته خود را فراموش کرده اند!؟ چه تناسبی میان گفتار و برنامه های انتخاباتی چهار سال پیش آقایان با حمایت از میر حسین و برنامه های مبهم و گفتار وی وجود دارد؟ البته نکته اساسی اینجاست که چرا اصلاح طلبان پیشرو دیروزی، امروز از تکرار مواضع گذشته بیم دارند و هر روز یک گام به عقب برمی دارند.مگر تئوریسین های مشارکتی و مجاهدینی حامی دکتر معین در آن زمان هزاران دلیل نمی آوردند و عنوان نمی نمودند که معین از اشتباهات خاتمی درس گرفته است و می آید تا این بار بر روی دوش خاتمی قرار گیرد وافق وسیعتری نیز در پیش رویش قرار خواهد داشت و او ایستادگی خواهد کرد؟
آن همه حرف های قشنگ چه شد؟ مگر عنوان نمی نمودند که اصلاحات گامی به پیش بر خواهد داشت؟
مگر ایستادگی بر مواضع اصلاح طلبانه را از دکتر معین نمی خواستند و استعفای وی را گواه بر وجود ایستادگی از سوی ایشان در برخورد با موانع و فشار های پس از انتخاب شدن عنوان نمی نمودند؟چه شده است که امروز پشت سر کاندیدایی قرار گرفته اند که خود را به اکراه اصلاح طلب می داند و با افتخار مواضعش را همسو با رهبری اعلام می دارد و رابطه خوبی که با جامعه مدنی ندارد هیچ؛ حتی در گذشته با دستاویز قرار دادن جنگ در ایجاد خفقان در جامعه سهیم نیز بوده است؟
چه شده است که امروز رادیکال ترین شعار اصلاح طلبان دیروزین به جای حاکمیت قانون، اجرای فرمایشات آیت الله خامنه ای و در بهترین شرایط حرکت در راه آیت الله خمینی و بازگشت به ارزش های اول انقلاب عنوان می شود!؟
دموکراسی و حقوق بشر کجا رفت؟ تعامل جهانی چه شد؟ چه بلایی بر سر رفع تحریم ها آمد؟
مگر قرار نبود که بعد از ریاست جمهوری هشت ساله آقای خاتمی اصلاحات گامی به پیش بردارد؟ که در واقع اکنون با انصراف وی و حمایت عجولانه و دستپاچه از میر حسین، اصلاح طلبان پیشروی دیروزین نه تنها یک گام به پیش برنداشته اند که گامی هم به عقب برداشته اند. به زعم نگارنده اندازه و غلظت اصلاح طلبی در میر حسین آن قدر بالا نیست که بتوان وی را جزء مجموعه اصلاح طلبان نامید.
یا باید در مواضع دیروز اصلاح طلبان پیشرو دیروزین، به ویژه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت شک کرد و گفت که با مردم صادق نبوده اند و به آن آرمان ها و برنامه هایی که عنوان می کردند پایبند نبودند و یا باید به حرف ها و شعار های امروزیشان اعتماد نکرد.آیا آن برنامه هایی را که در حمایت از دکتر معین عنوان می نمودند قصد انجام و اجرایش را داشتند؟ عرضه و جسارت عملی کردن آن برنامه ها را چطور؟ اگر در آن زمان صادق بوده اند و این جرات و توان را در خود می دیدند امروز چرا از آن مواضع اینگونه عقب نشینی کرده اند!؟ که در هر دو صورت صداقت ایشان محل سوال و مورد تردید است.
من واقعا مانده ام بر چه مبنایی از مردم و به ویژه آن عده خاموش از مردم می خواهند که مجددا به ایشان اعتماد کرده و به میر حسینی رای دهند که احمدی نژاد را خطری برای کشور نمی داند (در حالیکه در آن سوی مرز ها او را خطری برای کل جهان می دانند.) و هنوز در حال و هوای انقلاب مستضعفین و اسلام پا برهنگان است. که ای کاش در حال و هوای بیست سال گذشته بود نه در حال و هوای سی سال گذشته.
اگر در کابینه اول اصلاحات حداقل نام هایی از قبیل عبدالله نوری، عطا الله مهاجرانی، مصطفی معین و… دیده می شد که کمترین دستاوردشان جلوگیری از قلب و استحاله اصلاحات بود؛ با اصلاحات از نوع میرحسینی اش به پیش که نخواهیم رفت هیچ، استحاله اصلاحات نیز چندان بعید نخواهد بود.
جالبتر آنکه هم اینان از مردم مشارکت بالا و رای حداکثری طلب می کنند در حالی که باز هیچ برنامه ای برای حفاظت و صیانت از آرای مردم ندارند و حتی توان و جسارت اعتراض و افشاگری در صورت بروز تقلب در انتخابات را نیز ندارند. البته چه جای گلایه که خود ایشان انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری دوره نهم را برگزار کردند و تقلب آشکار در انتخابات را که منجر به جابه جایی نفرات راه یافته به دور دوم در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم شد را بداخلاقی انتخاباتی نامیدند.
حال اگر هم عده ای می خواهند از میرحسین موسوی حمایت کنند به حکم اخلاق لااقل بر بخش کوچکی از حرف های دیروز خود پایبند باشند و ایستادگی و اصلاح طلبی و برنامه دقیق و مدون از ایشان طلب کنند.
گر چه زمان جلو رفته است ولی اصلاح طلبان پیشرو دیروز نتوانسته اند خود را با زمان تطبیق دهند و از آن عقب افتاده اند. اصلاح طلبان پیشرو دیروز هم خودشان و هم کاندیدایشان پس افتاده اند.