توافق مقدماتی اخیر که میان ایران و گروه ۱+۵ منعقد گردید، باعث شد تا انتقادات بی سابقه ای از سیاست خارجی آمریکا در نزد نزدیک ترین متحدان واشنگتن در خاورمیانه مطرح شود: اسراییل و عربستان سعودی. نخست وزیر بنیامین نتانیاهو از وزرای خود و طرفدارانش در ایالات متحده خواسته است تا ضمن اعتراض به این توافق نامه، فشارهایی را اعمال کنند. دولت سعودی نیز به نوبه خود واشنگتن را متهم به آن کرده که متحدان خود را بدون هیچ گونه ضمانت امنیتی به حال خود رها کرده است.
همسویی در منافع اسراییلی ها و سعودی ها باعث شده تا نظراتی دایر بر تعامل احتمالی این دو برای رویارویی با جمهوری اسلامی در رسانه ها مطرح گردد. برخی از گشایش فضای هوایی سعودی در صورت حمله اسراییلی ها سخن می گویند. البته چنین تعاملی بی شک محرمانه خواهد ماند و ریاض نیز در صورت مداخله نظامی اسراییل به انتقاد از آن خواهد پرداخت، ولی در عمل به سود منافع هر دو کشور تمام خواهد شد.
از مدت ها قبل مسؤولان سعودی و اسراییلی به طور مرتب به مذاکره می نشینند و بی شک تاکنون اطلاعات حساسی را نیز مبادله کرده اند. ولی نگرانی های آنها در مورد ایران با یکدیگر تفاوت فاحش دارد و دلایل آنها برای انتقاد از سیاست آمریکا نیز به شدت با یکدیگر متفاوت است. احتمالاً یک تعامل دیپلماتیک و نظامی میان اسراییل و عربستان سعودی خواب و خیالی بیش نیست.
نگرانی اسراییلی ها به جاه طلبی های هسته ای ایران مربوط می شود. برخلاف حمایت های ایران از حزب الله لبنان و دیگر سازمان های تروریستی، موضوع هسته ای یک تهدید بالقوه محسوب می شود. اگر دیپلماسی می توانست به برنامه تسلیحات هسته ای ایران پایان دهد، این کشور دیگر زیر ذره بین سیاست خارجی اسراییل باقی نمی ماند.
نگرانی های سعودی درخصوص ایران بسیار اساسی تر و پیچیده تر هستند و بیشتر به مداخله های ایران در امور داخلی کشورهای عربی، به ویژه عراق، سوریه، لبنان، یمن و بحرین مربوط می شود. اگر خصومت میان ایران و عربستان سعودی از دهه ها قبل وجود داشته، ولی از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، زمانی که آیت الله خمینی شروع به صدور انقلاب اسلامی شیعه خود در منطقه کرد، تشدید یافته است.
البته تأثیرات آن بلافاصله قابل مشاهده نبود. جنگ میان ایران و عراق در سال های ۱۹۸۰ و قیمت پایین نفت در سال های ۱۹۹۰ باعث شد تا جمهوری اسلامی ضعیف باقی بماند. وضعیت در دهه بعد با افزایش قدرت حزب الله در لبنان و به قدرت رسیدن اکثریت شیعه در عراق تغییر کرد.
در سال ۲۰۰۶ ایران همچنین توانست جنبش فلسطینی حماس را از سیطره و نفوذ عربستان سعودی خارج سازد و آن را به متحد خود تسلیم کند. مقاومت پیروزمندانه حزب الله در زمان رویارویی یک ماهه با اسراییل در همان سال باعث احیای “محور مقاومت” ایران شد. در همان زمان، افزایش قیمت نفت خام به ایران این امکان را داد تا متحدان جدید محلی خود را تأمین مالی کند. این موازنه جدید قدرت در منطقه به ویژه به نگرانی شیخ نشینان خلیج فارس دامن زد.
اسراییل و عربستان سعودی جدا از نگرانی های متفاوت شان درخصوص ایران، روابط کاملاً متفاوتی نیز با ایالات متحده دارند که بیانگر اهداف و انگیزه های کوتاه و بلند مدت شان است. روابط سیاسی، فرهنگی و مذهبی اسراییل با ایالات متحده منسجم است و آمریکا نیز تنها متحد ثابت و قابل اطمینان دولت یهود محسوب می شود. با این حال، اسراییل از مدت ها قبل آماده است تا به طور مستقل تصمیماتی را در رابطه با امنیت، بدون اینکه روابط دوجانبه را به خطر بیندازد، اتخاذ کند. درحقیقت، کاملاً محتمل است که این روابط، حتی اگر اسراییل برخلاف خواسته آمریکا به ایران حمله کند، حفظ شود.
رابطه عربستان سعودی با آمریکا سطحی تر است. پادشاهی وهابی روی نیروهای مسلح آمریکایی برای حمایت از خود حساب می کند، چرا که بدون آنها امکان دفاع از خود را در برابر حملات ایران نخواهد داشت. در عوض، سعودی ها از حوزه های وسیع نفتی و توان ذخایر خود استفاده می کنند تا تأمین نفت جهانی و ثبات قیمت آن را تضمین کنند.
عربستان برخلاف اسراییل نفوذ چندانی در سیاست داخلی آمریکا ندارد. خانواده سلطنتی آل سعود حتی دیگر نمی تواند به رابطه شخصی نزدیک خود با بوش [پدر و پسر] و بیل کیلنتون مباهات کند.
اکنون می توان اذعان داشت که همکاری و تعامل میان سعودی ها و اسراییلی ها همان قدر نامحتمل است که تمایل آنها برای تغییر رویه در روابط شان با ایالات متحده. البته این بدین معنی نیست که ایالات متحده نارضایتی عمیق آنها را نادیده بگیرد. اختلاف آنها – نه تنها در مورد ایران، بلکه همچنین در مورد سوریه و موضوع فلسطین – می تواند به شکلی جدی بر نفوذ ایالات متحده در منطقه تأثیر بگذارد.
منبع: لوریان لوژور، ۹ ژانویه