سی وپنج سال ازپیروزی “انقلاب شکوهمند اسلامی”، غلبه “اسلام بر کفر” و “نابودی ابرقدرت های شرق وغرب” می گذرد ورهبردوم انقلاب همچنان درهراس از “تغییر نظام ایران” توسط “مقامات آمریکا”، درس ادب و دشمن شناسی را با هم می دهد: “ملت، اظهارنظرهای بیادبانه مسئولین آمریکایی، دورویی و نیات پلید آنان را ببیند ودشمن را بشناسد.”
محمد تقی مصباح یزدی ٬نظریه پرداز بسیار نزدیک به آیت اله خامنه ای که رئیس جمهور تازه او را “دروغگو” و “قسی القلب” می خواند، و علما و بزرگان را وارث انبیاء می داند، سخنگوی خانوادههای شهدا هم می شود: “فریب آمریکا را نخورید، دنبال راحتی خیالی نروید؛ این رفاهی که به شما وعده میدهند دروغ است و به آن نخواهید رسید؛ اگر هم برسید به چه قیمتی؟ عزت مردم را میفروشید، خونهای هزاران شهید را که در طول این سه دهه ریخته شده به باد میدهید تا اینکه چند روزی چند دلاری که از پول های خودتان است را به شما بازگردانند؛ زهی خیال باطل. “
منظورحامی دیروزمحمود احمدی نژاد، قسط اول از ثروت مردم ایران است که براثرسیاست های هسته ای نظام توسط “دشمن” بلوکه وبعدازتوافق ژنو ازتحریم رها شده است. ودرست درروزهائی که حسن روحانی برای بررسی توافق اتمی ژنو، از حقوقدانان دعوت و سخنگوی وزارت خارجه اش، سخنان یک نماینده مجلس مبنی بر تعیین “زمانبندی ۲۰ ساله” برای لغوهمه تحریمها را تکذیب می کند.
پدرخوانده معنوی جبهه پایداری، درواکنش به حرفهای رئیس جمهور “نظام” به سخنی ازآخرین پادشاه ایران استناد می کند: “شاه هم میگفت این آخوندها یک دمکنی روی سرشان گذاشتهاند و نمیفهمند سیاست یعنی چه و ما چه دنیایی داریم. “
ومقایسه حکومت شاه و جمهوری اسلامی به میان کشیده می شود. سعید حجاریان، از بنیانگذاران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، “فساد گسترده” و “غیر قابل اصلاح بودن شاه “را رد می کند وبرمهمترین دلایل آیتالله روحالله خمینی و دیگر یارانش در ضرورت انقلاب ۱۳۵۷، خط بطلان می کشد.
حسن رحیم ازغدی، یک مامورعالیرتبه پرورده همین سیستم امنیتی که حالاعضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است، خبرمی دهد که امریکائی ها می خواهند پسرشاه را بر گردانند.
تازهترین گزارش سالیانه سازمان گزارشگران بدون مرز ، منتشر می شود: “ایران با یک رتبه پیشرفت در سال ۲۰۱۳ میلادی در مقایسه با سال ۲۰۱۲ همچنان در میان ده کشور پایین رتبهبندی این سازمان قرار دارد. “
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که در آغاز کارش “ممیزی” را لفظ محترمانه “سانسور” دانسته بود، یکی از “فرمایشات ملوکانه” را تکرار می کند: ما درایران سانسور نداریم. وتوضیحی می دهد که جا دارد درفرهنگ جهانی آزادی ثبت شود: “سانسور نداریم، اما آنچه داریم قانونی است که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی در حوزه کتاب ونشر به تصویب رسیده است ومواردی درآن ذکر شده که باید درصورت وجود داشتن در کتابها اصلاح شود. این موارد مسائلی است که با امنیت ملی، اخلاق عمومی و عفت عمومی در تعارض باشد. “
سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیراز کانون نویسندگان ایران می خواهد که با نوعی پوستاندازی امکان فعالیت دوباره خود را محتمل سازد. کانون نویسندگان در بیانیه خود می پرسد: “به راستی کدام یک باید «پوستاندازی» کند: کانون نویسندگان ایران که پیرو منشورش ازهمان آغاز تأسیس در سال ۱۳۴۷ به دفاع پیگیر از آزادی بیان و مخالفت با سانسور برخاسته است یا سرکوبگرانی که سد راه این تشکل نویسندگان آزادیخواه و مستقل شده و با تمام وجود کمر به نابودی آن بستهاند؟”
وهنوز پاسخ خود را نگرفته، خبر “پوست اندازی” ازمعاونت سینمائی می رسد. در جریان جشنواره فیلم فجر، رضا داد هم همان سیاست دولت قبلی رااعمال می کند. سعید رادکه ازمحمد علی فردین و بهروز وثوقی نام می برد، مجبورمی شود بد جور پوست بیاندازد. برندگان سیمرغ بخاطر فیلم “عصبانی نیستم” بطور “کاملا داوطلبانه” جوایز خود را پس می دهند وجوایزتقدیم فیلم های “ارزشی” می شود.
و روز “راه پیمائی میلیونی و باشکوه” هر ساله می رسد. نشریات جهانی از جشن سالگرد انقلاب تفوق محافظه کاران خبر می دهند. اعضای مجمع روحانیون مبارزکه با “آرمان های امام راحل” تجدید میثاق کرده اند، توسط محمد خاتمی خودرا به راه پیمائی دعوت می کنند. دارندباظرافت تمام مهدی کروبی رئیس مجلس امام ومیرحسین موسوی نخست وزیرش رادور می زنند؛ کاری که گردانندگان حزب اعتماد ملی هم می کنند. حتما بی خبر نیستند که رهبران جنبش سبز توبه نمی کنند. سرنوشت آیت اله منتظری راهم از یادنبرده اند. “نظام” تلاش اصلاح طلبان را خنثی می سازدو راه را بررئیس جمهوراسبق می بندد. گزارش مهدی خزعلی از راه پیمائی ۲۲ بهمن در فیس بوکش عبرت آموزاست. علیه توافق ژنو شعار داده می شود وحلقه دار بر گردن موسوی و کروبی می افتد.
سالی دیگر بر” انقلاب اسلامی” می گذرد. دن کیشوت ها در حرف با آمریکا می جنگند. بازشمشیر چوبی دست حسن فیروزآبادی، رئیس کل ستاد نیروهای مسلح است: “جمهوری اسلامی «برای جنگ تعیین کننده» با آمریکا و اسرائیل آماده است. جمهوری اسلامی سال هاست که برای این نبرد برنامه ریزی کرده و رزمایش های مختلفی انجام داده و نیروها آماده هستند”. و درعمل فرش قرمز برای شرکت های نفتی پهن می کنند.
باراک اوباما و فرانسوا اولاند در واشنگتن، حرف آ خر هفته را می زنند: “تحریم های باقی مانده به دقت همچنان اجرا می شود و اگر مذاکرات به نتیجه نرسد تحریم ها سخت تر نیز خواهد شد. باشرکت های خارجی ناقض تحریم ها نیز بشدت برخورد می شود و این تحریم ها تا زمانیکه اطمینان حاصل شود که برنامه هسته ای ایران صلح آمیز است ادامه خواهد داشت.”
فرانسوالا اولاند می گوید که درباره سفراخیر نمایندگانی از شرکت های فرانسوی به ایران، به این شرکت ها یادآوری کرده است که تحریم ها همچنان با برجاست و این شرکت ها از قوانین مربوط به تحریم ها آگاهند.
خانم ها!آقایان!
بهمنی دیگربرمیهن می گذرد. دربرهمان پاشنه سی وچند ساله می گردد. آیتالله علیمحمد دستغیب، از مراجع تقلید شیعه، حاصل انقلاب را در سبدتاریخ می گذارد: “با در دست داشتن اجازه از قاضی مقهور، جان و مال و ناموس و آبروی افراد متهم مورد تعرض واقع شد و دادگاه ویژه به همراهی وزارت اطلاعات، حوزههای علمیه را تحت نظارت خویش درآورد و اگر مرجعی انتقاد میکرد مورد هجوم سپاه و بسیج قرار میگرفت”.
انقلاب چه بر سر ما آورد؛ پنج روش داوری انقلاب ۵۷، موضوع مقاله مجید محمدی- تحلیلگر سیاسی – است.
سعید حجاریان انگار به در می گوید که دیوار بشنود: “فساد گسترده در دوران شاه محدود بود به یکسری طبقات خاص، بخصوص ارتش. مشکل اصلی محمدرضا شاه پهلوی این بودکه از جنبش مشروطه به خوبی محافظت نشده بود و از زمان رضاشاه، مشروطه تعطیل شد. محمدرضا پهلوی هم زمانی که توانست قدرت خود را دیکته کند، با اقدامات امنیتی خود، باقیمانده جنبش و نیروهای مشروطه را از بین برد. اینطور بود که روشنفکران از اطراف شاه، کناره گرفتند. “
و احمد شاملو که پرتو تازه ای بر فعالیت مطبوعاتی او در ایام پیش ازانقلاب انداخته می شود، از نخستین روشنفکرانی بودکه از “انقلاب اسلامی” و “نظام” کناره گرفت و در این بن بست رابه تصویر کشید:
دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم.
دلت را میبویند
روزگار غریبی ست، نازنین
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه میزنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بنبست کج و پیچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان میدارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساتوری خونآلود
روزگار غریبی ست، نازنین
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی ست، نازنین
ابلیس پیروزمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.