رها احمدی
همراه با انقلاب، روزنامه نگاری هم مثل هرچیز دیگری در ایران دچار تحول شد. در این خصوص با چند روزنامه نگار ایرانی در مورد دوره های مختلف روزنامه نگاری گفت و گو کرده ایم: با نوشابه امیری، مسعود بهنود و مینو بدیعی در خصوص روزنامه نگاری در سال های پایانی سلطنت پهلوی تا سال های اواخر جنگ، و با سید ابراهیم نبوی، احمد زیدآبادی و علیرضا رجایی درباره روزنامه نگاری از سال 65 تا دوم خرداد 76.
بهار آزادی
نوشابه امیری که روزنامه نگاری را از سال 51 و از روزنامه کیهان شروع کرده، می گوید: “2 سال اول انقلاب، مثل هرجای دیگری که در آن انقلاب شده، سال هایی بود که هرکسی نشریه خود را داشت. درواقع به اندازه ایدئولوژی ها و گروه های سیاسی، روزنامه وجود داشت. خب، اسمش هم رویش بود: بهار آزادی. این وضع اما که طبعا با خود هرج و مرج هایی هم به همراه داشت، به تدریج و با وقوع جنگ دچار توقف شد. در واقع رویدادهای آن زمان، روزنامه نگاری ایران را برای چندین سال به سکوت فرو برد. حتی دو سه روزنامه اصلی مانند کیهان و اطلاعات، وظیفه شان تنها دادن خبرهای رسمی جنگ و اخبار روزمره مانند اعلام کوپن بود. به عبارت دیگر در آن دوران این روابط عمومی ها بودند که روزنامه هارا تغذیه می کردند. تنها چیزی که در آن زمان نمودی از حرفه ای گری دارد وجود تک چراغ هایی است که توسط افراد مستقل روشن شدند: پیام امروز، آدینه، مجله فیلم و دیگر مجلات تخصصی؛ تا اینکه به روزنامه سلام رسیدیم. یعنی دوره ای که یک جناح حاکمیت، که به گونه ای از قدرت دولتی دور افتاده بود، شروع به طرح نظریات خود به صورت عمومی تر کرد. در کنارش البته “عصر ما”، ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم بودکه در موضع انتقاد و اتحاد با حاکمیت قرار داشت. به هر حال تفکر روزنامه سلام به تدریج به دوم خرداد گره خورد. بعد از دوم خرداد است که ما با تولد نوع جدیدی از روزنامه نگاری در ایران روبرو هستیم که در واقع آمیخته ای از بینش احزاب متعلق به جناح های مختلف فکری درون حاکمیت است. اینها اما هم براساس شعارهایی که در انتخابات دادند و به دلیل آن در انتخابات پیروز شدندو هم احتمالا به دلایل عقیدتی، راهی نداشتند چزاینکه دایره را تقریبا بازتر کنند. به همین دلیل است که در نشریات دوم خردادی به تدریج سروکله آدم هایی پیدا می شود که به جناح های سیاسی تعلق ندارند. نمونه اش خود من که هیچ تعلق خاطر جناحی نداشتم. این را هم باید افزود که باوجودی که دایره بزرگ تر شد، ولی چون اداره روزنامه ها در اختیار وابستگان جناح اصلاحات بود، این نشریات در کلیت خود، ترکیبی از تفکرات و بینش های گروه های سیاسی درون حاکمیت بودند. به همین دلیل در یک جاهایی کارکرد حزبی یافتند و گاهی اوقات، از مردم و واقعیات جامعه جلو و گاهی هم عقب افتادند. اما در مجموع به نظر من این نشریات در زمینه سیاسی، درجهت جنبش عمومی اصلاح طلبی درجامعه عمل کردند ودیوارها را عقب تر راندند، اما در موارد زیادی از حرفه روزنامه نگاری دور افتادند و به هرحال سرنوشتی پیدا کردند که امروز شاهدش هستیم.”
دوران طلایی
مینو بدیعی نیز که همدوره نوشابه امیری محسوب می شود درخصوص فضای مطبوعاتی قبل از انقلاب می گوید: “تا جایی که خاطرم هست از شش ماهه دوم 1356 فضای نسبتا آزادی برای فعالیت های مطبوعاتی در کشور به وجود آمد که روزنامه کیهان در این باز شدن، نقش موثری داشت. در آن دوران روزنامه نگارانی در این روزنامه کار می کردند که اغلب شان دارای تفکر و ایدئولوژی مشخص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودند. به عبارتی روزنامه نگاری آن دوران، یک نوع مکتب روزنامه نگاری آرمانی بود و روزنامه نگاران، حامل اکثریت گرایشات مختلف فکری جامعه بودند. آن دوران، دوران طلایی فعالیت مطبوعاتی در ایران بود. مخصوصا از پایان اعتصاب مطبوعات تا برکناری ارتشبد ازهاری، به عنوان آخرین نخست وزیر نظامی رژیم گذشته و روی کار آمدن شاپور بختیار، یکی از آزادترین دوران تاریخ مطبوعات در ایران بود. در آن دوران علاوه بر اینکه اخبار و رویدادها و تمام فعالیت های سیاسی مردم را در روزنامه های مختلف می دیدی، در عین حال با بسیاری از دیدگاه ها و نظرهای مختلف سیاسی نیز آشنا می شدید. من یکی از درخشان ترین دوره تاریخ مطبوعات ایران را در همان اواخر سال 56 تا پیروزی انقلاب و همین طور بعد از انقلاب تا اواخر سال 58 می دانم.”
سخت ترین دوره
اما مسعود بهنود سخت ترین دوران مطبوعات درایران را بین سال های چهل و نه تا پنجاه و شش می داند و در مورد مطبوعات پس از انقلاب هم اعتقاد دارد: “سخت ترین دوره مطبوعات درایران درفاصله سال های 60تا65بود. درحقیقت طی آن سال ها حکومت برای استقرارخودلازم داشت که تمام منافذ را ببندد. به هرحال آن سال ها به دلیل جنگ، شرایط خاصی هم درمملکت حکمفرما بود. درنتیجه می توان گفت تمام نشریات مستقل، بسته شده بودند وجزنشریاتی که دراختیارحاکمیت بودند نشریات دیگری وجود نداشت وبه عبارتی ضریب اطلاع رسانی آزاد درکشوربه صفررسیده بود.”
وی می افزاید: “در سال های 60 تا 65 ما هیچ مطبوعه ای نداشتیم واین برای اهل مطبوعات سخت ترین است. دردوره شاه مطبوعات داشتیم اما با سانسورسیستماتیک وبا سانسورخیلی قوی ازپرداختن به تمام مسایل سیاسی واساسی مملکت پرهیزمی شد. مطبوعاتی ها درسال های قبل از60حداقل می توانستند به سمت کارهای غیرسیاسی بروند مثل من که به عرصه سیاست خارجی وارد شدم یا به مسایل هنری واجتماعی پرداختم، یعنی به هرحال نشریات مستقل وجود داشت. اما درفاصله 60 تا 65 نشریات اصلا وجود نداشتند وتمام روزنامه نگاران قدیمی خانه نشین شدند و اطلاع رسانی کل کشورمحدود ومنحصر به اطلاع رسانی دولتی شد”.
مطبوعات غیرجدی
سید ابراهیم نبوی که روزنامه نگاری را از سال 65 به عنوان دبیر سرویس سینمایی و تلویزیونی سروش شروع کرد درباره فضای آن دوران می گوید: “اصلا فضای مطلوب وخوبی نبود. در حقیقت کارهایی که می کردیم کارهای جدی وحساب شده ای محسوب نمی شد و در حقیقت فقط حوزه های خاصی را در بر می گرفت مثل حوزه سینما. کلا کنترل شدیدی وجود داشت و ما هم در همان شرایط کارمان را می کردیم. من هم شاید ورودم به روزنامه نگاری برای بیان حقیقت و بحث های سیاسی نبود. در واقع من اول وارد روزنامه نگاری شدم تا به عنوان کسی که به نوشتن علاقمند بود جایی برای نوشتن پیدا کنم. به همین دلیل سال ها روی نقد ونظر در حوزه سینما و هنر مشغول بودم.”
مطبوعات جنگ
احمد زید آبادی هم از همین سال ها می گوید: “از اواخر سال 64 به بعد روزنامه نگاری ایران دوسال بد ویکنواختی را گذراند اما بعد به دلیل تعارضی که بین حکومت ودولتمردان پیش آمد، نوعی فضای سیاسی ایجاد شد که برخی ازمطبوعات مانند کیهان واطلاعات نقدهای ظریفی را طرح می کردند. البته در آن دوره برای اطلاع رسانی محدودیت زیادی وجود داشت اما نقدهایی هم که صورت می گرفت درمجموع تأثیرمثبتی روی مخاطبان می گذاشت.”
وی سپس به دوره انقلاب تا سال 60 اشاره می کند و می گوید: “آن سال ها هنوزقدرت بلامنازع مستقرنشده بود. در نظام برآمده ازانقلاب، همه نیروهای سیاسی بودند وهنوزهیچ نیرویی حذف نشده بود وهرنیرویی به اندازه خود قدرت تأثیرگذاری داشت. بنابراین می توانست نشریه اش را هم دربیاورد. درواقع اززمانی که فضا به سمت انحصاروبه اصطلاح تک بعدی شدن پیش رفت، آن فضای تکثرهم به تبع آن ازبین رفت. یعنی همه نیروهای سیاسی که نشریه داشتند، یا عملا حذف شدند یا خودشان شرایط را آنچنان سنگین وسخت دیدند که مجبورشدند یک جوری کناربکشند.”
زید آبادی درمورد تاثیر جنگ بر فضای مطبوعات می گوید: “آن موقع یک ذهنیتی وجود داشت به معنا که خبر دادن معادل دادن اطلاعات به دشمن تلقی می شد. این فرضیه جنگ ها است وبه همین دلیل قدرت را به سوی تمرکز، و فضای سیاسی را به سوی بسته بودن پیش می برد. بعضی ها هم خوششان می آید، مخصوصا آن هایی که قصد بستن مطبوعات را دارند. این دسته افراد معمولا ازجنگ ها استقبال می کنند بنابراین شاید بتوان گفت جنگ درخدمت یک نیرویی قرارگرفت تا قدرتش را درحاکمیت مستقرکند.”
به امید استقلال
علیرضا رجایی که دبیر سرویس سیاسی روزنامه های جامعه و طوس بوده درخصوص آینده روزنامه نگاری در ایران می گوید: “روزنامه نگاری بعد ازدوم خرداد نیروی حرفه ای روزنامه نگارتربیت کرد. یعنی کوران کاری به گونه ای بود که خیلی ازنیروها درآنجا ساخته شدند، ولی چون فعلا آن التهابات سیاسی وجود ندارد فضای روزنامه نگاری به طرف بیان حرفه ای تروکمترهیجان زده رفته است. سیاست را هم عمیق ترمی فهمند. سقف اظهارنظرها هم بالا رفته. یادم است درروزنامه خرداد که بودیم، در دانشگاه علامه سمینارحقوق گذاشته بودند و آقایی درآنجا سخنرانی می کرد که ما ازترس اینکه ما را تعطیل نکنند می گفتیم حرف او را منتشر کنیم یا نکنیم. ولی الان انتشاراین سخنرانی ها درروزنامه ها عادی شده است. درمجموع مطبوعات حرفه ای ترشدند وفکرمی کنم با این نیروهای جوان، فاصله زیادی که مطبوعات ایران با مطبوعات بین المللی دارند تا حدودی کاهش خواهد یافت، هرچند امکانات روزنامه های ما کم است.”
اما وی در عین حال معتقد است در ساختار فعلی روزنامه های مستقل شکل نخواهند گرفت: “هرچند نمی توانم پیش بینی کنم چه اتفاقی دراین مملکت می افتد، اما دراین ساختارسقف روزنامه نگاری مستقل همین است وبیشترازاین نمی شود؛همه اینهاالبته بستگیبه این دارد که درسطوح بالای سیاسی کشور چه اتفاقاتی رخ دهد، اما فکرمی کنم فضا بسته تر می شود.”