قضیه زری و پری

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

این انتخابات را باید ببریم. اصلاح طلبان و نیروهای میانه رو باید این انتخابات را ببرند تا بتوانند امکان تغییرات را در کشور فراهم کنند. پیروزی در این انتخابات به معنی شکست اسلام گرایی افراطی است. و این همان چیزی است که امروز به آن نیاز داریم. دارم شعار می دهم؟ طبیعی است، انتظار داشتید وسط انتخابات بلند بشوم و قر بدهم؟ از کلیه برادران چپ سابق، رادیکال های داخل و خارج، کسانی که دست شان به هر میکروفونی بند است، نویسندگانی که در کشور در حال نوشتن هستند و می دانند که این انتخابات مهم است و حدس می زنند که یک اپسیلون( یا بیشتر) ممکن است در افکار عمومی نقش داشته باشند، می خواهم که از جای شان بلند شوند، کاغذ و قلم بردارند، اگر کامپیوتری هستند پشت کی برد قرار بگیرند، و از مردم بخواهند که برای رای دادن به پای صندوق بروند. اگر قرار است از این نکبت موجود کمی رها شویم، باید از خانه بیرون برویم. حالا من هیچی، آن یکی نبوی، یعنی نوع بهزادمان هم گفته است که: « اگر حدود 70 درصد از واجدان شرایط در انتخابات شرکت کنند اصلاح طلبان پیروز می شوند.» حالا بهزاد نبوی هم هیچی، آرمین را که باید در نظر بگیرید، لااقل محض گل روی( لامروت ها یکی شان هم خوشگل نیست!) آرمین، به حرفش گوش کنید که گفته است: « باید جامعه را برای مشارکت حداکثری در انتخابات قانع کرد.» البته من می دانم که برای قانع کردن جامعه چهار روز وقت زیادی نیست. ضمن اینکه مردم ایران اگر این بلای خوش تیپی که برسرشان نازل شده را در این یک سال و نیم ندیده باشند، در این چهار روز هم نمی بینند، اما نکته این است که مردم ایران خیلی اوقات به این دلیل خیلی چیزها را از دست می دهند که حال اش را ندارند. لطفا این پیام را برای همدیگر بفرستید: هرکسی موظف است که تا روز انتخابات دست ده نفر از دوروبری هایش را بگیرد و آنها را برای رای دادن به لیست اصلاح طلبان ببرد پای صندوق. لیست افرادی را که باید همراه ببرید از حالا تهیه کنید و تا آخرین ساعت برگزاری انتخابات مطمئن شوید که آنها رای شان را داده باشند.

آب افتاد دست یزید

تبلیغات انتخاباتی شورای شهر شروع شد. و در عرض ایکی ثانیه شهر زیر پوشش پوسترهای تبلیغاتی نامزدهای شورای شهر فرورفت. فعلا راست ها با شانصد لیست که جمعا شامل سی چهل نفر از خدمتگزاران ملت هستند که از همه شان هم رایحه احمدی نژاد به مشام می رسد، و هیچ کدام هم برای ائتلاف کنار نمی روند، یک طرف ماجرا هستند و اصلاح طلبان با یک لیست مشخص طرف دیگر ماجرا هستند، این وسط اصغرزاده در نقش اولیورتویست و چمران در نقش فاگین دارند برای خودشان دکان دیگری باز می کنند. ظاهرا دعوای راست ها جدی است، چون حسین شریعتمداری هم از آنها خواست که روی 12 نفر توافق کنند تا حداقل 12 نفرشان رای بالایی داشته باشند. از طرف دیگر صدا و سیما هم که طبیعتا به عنوان رسانه ملت، میکروفونش را داده دست دولت، در حال تبلیغات برای حامیان دکتر اینقدی نژاد است. از طرف دیگر آب افتاد دست یزید و نماینده اقلیت در مجلس اعلام کرد که: « حفاظت صندوق های رای برعهده بسیج قرار دارد.» آگاهان از شنیدن این موضوع از خوشحالی دق کردند و به بیمارستان منتقل شدند. البته تنها قدرت موجود در صحنه اعلام داشت که این محافظان امنیت خودشان باعث ناامنی میشوند.

شهردار آینده تهران کیست؟

البته طبیعی است که در این انتخابات اهمیتی ندارد که شهردار آینده تهران کیست. من فکر می کنم سه یا چهار کاندیدای اصلی برای شهرداری تهران وجود دارد؛

یکی قالیباف است که چنانکه حسین مرعشی، سخنگوی کارگزاران گفته است: « ما از عملکرد قالیباف راضی هستیم.» و به نظر می رسد به عنوان یکی از گزینه های مناسب برای کارگزاران و برخی نیروهای راست هم مطرح است. راستش را بخواهید من هم فکر می کنم با وجود همه مارمولک بازی های قالیباف او مدیر خوبی است، فقط طبیعتا باید یک شورای درست و حسابی بالای سرش باشد تا کنترلش کند.

یکی دیگر از کاندیداها هم فکر می کنم تقی زاده، کاندیدای اصلاح طلبان باشد، که مدیر خوب و موفقی در امور شهری بود و فکر می کنم هست. او را می شناسم و در حیات نو با وی کار می کردم.

سومین شهردار که هم شعرش را خودش می سراید و هم آهنگش را خودش می سازد و هم خودش به صدای خودش گوش می دهد، ابراهیم اصغرزاده است که ترکیبی است از سوسولیسم و سوسیالیسم و دموکراسی و لیبرالیسم و انقلاب و سرمایه داری و کت و شلوار هاکوپیان. ابراهیم اصغرزاده تقریبا یکی از بدترین مدیرانی است که در طول تاریخ می توان تصورش کرد و البته یکی از مهربان ترین آدمهای ممکن. اصغرزاده دیروز گفت: « مدیریت از نوع کرباسچی به بن بست رسیده است.» آگاهان توضیح دادند که طبیعی است که وقتی یک گیجمنقلی مثل احمدی نژاد شاخص مدیریت کشور می شود، مدیریت از نوع کرباسچی قطعا به سر رسیده است.

و اما چهارمین شهردار که نشانه اعجاز در سیاست ایران است، صادق محصولی است که مرد 20 میلیارد تومانی و شهردار مورد نظر احمدی نژاد است. اولا من معتقدم این آقای محصولی حتما ادم باعرضه ای است، چون هر کسی که بتواند میلیاردر شود، حتی با رانت براداران هم کار کرده باشد باز آدم باعرضه ای است. از طرفی آدم روراستی هم به نظر می رسد، چون اگر روراست نبود از میلیاردر بودن خودش در مجلس دفاع نمی کرد. اما موجود خطرناکی است. اصولا من فکر می کنم یکی از مهم ترین حامیان احمدی نژاد گروه مدیران نظامی اقتصادی هستند که زمانی سردار سپاه بودند و حالا میلیاردر هستند، این ها تعداد کمی هم نیستند، رئیس جمهور بودن احمدی نژاد هم برای هر کدام از آنها به معنی میلیاردها کار در هر سال است. و فکر می کنم مدیریت رای سازی حزب پادگانی هم دست این گروه است.

اما نکته طنز قضیه در این است که شهردار مورد نظر کارگزاران یکی از راست هاست، شهردار مورد نظر اصلاح طلبان یکی از آدمهای نزدیک به کارگزاران است، شهردار مورد نظر پابرهنگان و دشمنان قله های ثروت هم یکی از میلیاردرهاست.

حاظر یا حاضر؟

این دفتر تحکیم وحدت هم حوصله آدم را سر می برد. موقعی که اکبر گنجی در زندان بود و لازم بود هزار نفر بروند و برای زنده ماندنش نظاهرات کنند، همه شان مرده بودند. موقعی که داشتند جسد توی دانشگاه دفن می کردند، این نیروهای دانشجویی خودشان هم تبدیل به جسد شده بودند و صدایشان در نمی آمد. حالا که به حضور نیروهای دانشجویی و تشکل پذیر برای پیروزی در انتخابات نیاز هست، یادشان افتاده که باید مبارزات صنفی کنند. مبارزه صنفی بخورد توی سرتان. حالا چه وقت مبارزه صنفی است؟ من که معتقدم پشت همه این رفتارها یک عافیت طلبی و انفعال وحشتناک است که ظاهر انقلابی دارد ولی در باطن دارد در یک هیچ دست و پا می زند. دو سه روزی است که در دانشگاه امیرکبیر تظاهرات صنفی برپاست. مبارک است! سعید رضوی فقیه در مورد انفعال در جنبش دانشجویی یک نوشته بسیار مهم دارد که حتما بخوانیدش. اما این جمله حنیف یزدانی را هم بخوانید: « چگونه نیروهای سیاسی و اجتماعی حاظر( اشتباه از نویسنده است نه من) می شوند، چهره و سرمایه اجتماعی و سیاسی خویش را در بازی های قدرت طلبانه سیاسیون اقتدارطلب به حراج بگذارند؟» آگاهان توضیح دادند که نیروهای سیاسی و اجتماعی وقتی نوشتن بدون غلط یاد گرفتند، حاضر می شوند در بازی شرکت کنند وگرنه حاظر نمی شوند در هیچ بازی ای شرکت کنند. از اینها گذشته تریبون آزاد در پلی تکنیک تشکیل شد و چهار کلمه حرف حسابی در آن زده شد. نکته این که در عرض یک سال و نیم شعار« دشمن تبعیض و فساد، محمود احمدی نژاد» دیروز در پلی تکنیک به شعر« محمود احمدی نژاد، عامل تبعیض و فساد» تبدیل شد. کمی صبر کنید! تاریخ قاضی سخت گیری است و زمان خیلی تندتر از آنچه فکر می کنیم می گذرد.


از خبرگان غافل نشوید

جان مادرتان! محض رضای خدا! از انتخابات خبرگان غافل نشوید. این یکی هم به اندازه آن دیگری مهم است. برای رای دادن در هر دو انتخابات شرکت کنید، فقط در آن یکی به هر چند تا که مناسب می دانید رای بدهید، نکند که رای تان را به باد بدهید.

نصرالله می جنگد، می میرد، سازش نمی پذیرد

امروز حزب الله لبنان به خیابان آمد و نافرمانی مدنی را برای سقوط دولت سینیوره ادامه داد. نصرالله گفت: « حزب الله تا زمان سقوط دولت نیروهایش را در خیابان نگه می دارد.» در این نافرمانی مدنی نیروهای حزب الله به خیابان آمدند، پرچم های شان را تکان دادند، فریاد کشیدند، جیغ زدند، بحران ساختند و خواستار استعفای دولت سینیوره شدند. در تمام این مدت دولت لبنان با استفاده از نیروهای ارتش این کشور جمعیت را محاصره کرده بود. اما هیچ اتفاقی نیفتاد. از طرف دیگر حسن نصرالله هم گفت که ما می خواهیم دولت را ساقط کنیم، اما قصد جنگ داخلی نداریم. سینیوره هم گفت: مساله اصلی ما اسرائیل است و نباید وحدت ملی لبنان به خطر بیفتد. توضیحات زیر به نظر رسید:

اول: فرض کنید به جای حزب الله لبنان دانشجویان ایرانی همین کار را در تهران کرده بودند و خواستار سقوط دولت هم نبودند، بلکه خواستار انتخابات آزاد بودند، فکر می کنید تا حالا چند نفرشان کشته شده بودند و چند نفرشان زندان رفته بودند؟

دوم: فرض کنید به جای حزب الله لبنان، دانشجویان و مردم ایران در خیابان بودند و یک دفعه احساس می کردند چهارصد هزار نفر هستند، فکر می کنید می توانستند جلوی خودشان را بگیرند و درگیری را شروع نکنند و به ارتش حمله نکنند و خین و خین ریزی راه نیندازند؟

نتیجه گیری: دموکراسی اصولا چیز خوبی است، بخصوص برای اینکه از آن سوء استفاده کنیم و نابودش کنیم و یک انقلاب حسابی راه بیندازیم که خودمان اولین قربانیانش باشیم.

سیاست خارجی و نفت

اصولا در دنیای سیاست خیلی اوقات شما وقتی طرفدار دارید که پول داشته باشید. مثلا دولت حماس پول ندارد، و دولت ایران پول دارد. در نتیجه دولت حماس از دولت ایران پول می گیرد و فلسطین می شود طرفدار ایران. البته می شود اسمش را گذاشت مزدور، ولی اسم خوبی نیست، بهتر است اسمش را بگذاریم کشور دوست و برادر، چون آدم برادر داشته باشد خیلی بهتر است تا مزدور باشد. ضمن اینکه من فکر می کنم ما که فعلا پول داریم و نیاز هم نداریم که قیمت نان را ثابت نگه داریم و فلسطین بیچاره هم که هزار تا مشکل دارد که ما باید آنها را حل کنیم. در همین راستا رهبر انقلاب در دیدار با اسماعیل هنیه رئیس دولت حماس گفت: « یقین دارم روزی سرزمین فلسطین به دست فلسطینیان اداره خواهد شد.» آگاهان فکر کردند آدم وقتی پول بدهد یقین هم پیدا می کند، چون خیلی اوقات آدم وقتی پول نمی دهد شک می کند.

منوچهر دعوا کرد

درست برخلاف دولت فلسطین، دولت عراق با ایران رابطه مالی خوبی ندارد، مثلا میزان صادرات ترکیه به عراق شش برابر صادرات ایران به عراق است. پس نتیجه می گیریم که ما نمی توانیم یقین داشته باشیم که سرانجام عراق بوسیله عراقی ها اداره خواهد شد. در همین راستا پریروز اظهارات منوچهر، مردی که فکر می کند وزیر خارجه ایران است، در حالی که مدتهاست از لاریجانی و بیکر خبری نیست، با اعتراض شدید سفیر عراق مواجه شد. منوچهر فوق الذکر که در مورد دخالت آمریکا در عراق سخن می گفت و احساس می کرد هم وزیر خارجه ایران و هم وزیر خارجه عراق است، یک دفعه با واقعیت تلخی مواجه شد و آن اینکه عراقی ها هم حق دارند در مورد کشور خودشان نظر بدهند. « بانا» سفیر عراق در حالی که از اظهارات متکی بسیار ناراحت شده بود، گفت: « ایران از جنگ در عراق سود می برد.» وی به متکی گفت: « اگر از بدبینی و دورویی خودداری کنید، به نفع شما خواهد بود.» بانا گفت: « تحلیل متکی اشتباه است. و بدون حضور نیروهای آمریکایی، جنگ داخلی واقعی شروع می شود.» متکی نیز اظهارات سفیر عراق را دخالت در مسائل داخلی ایران( که شامل مسائل داخلی عراق هم می شود) دانست. از طرف دیگر سیدعبدالعزیز حکیم، روحانی مسلمانی که قبلا می خواست واسطه رابطه ایران و عراق شود و حالا به دیدار بوش رفته گفت: « صدامی ها و تکفیری ها می خواهند عراق به نقطه صفر بازگردد.» در همین راستا و در ادامه بحران شیعه و سنی در عراق در حمله به دو خانواده شیعه 9 نفر کشته شدند و دو روز قبل تروریست ها گنبد سلمان فارسی را تخریب کردند. در این درگیری 17 تروریست کشته شدند و 4 تن از آنان دستگیر شدند. آگاهان توضیح دادند که عملیات تروریستی در عراق دیگر شباهتی به تروریسم ندارد، چون وقتی 17 نفر در یک عملیات تروریستی کشته می شوند، لابد دویست نفر در عملیات بوده اند که 17 تا کشته شدند، این دیگر اسمش تروریسم نیست، اسمش جنگ جهانی است.

دنیا مسیر اشتباهی می رود

گاهی به نظر می رسد که سیاست خارجی ایران شبیه رانندگی در خط مقابل اتوبان است. از یک طرف می شود گفت که همه ماشین ها دارند خلاف می کنند و از طرف دیگر به نظر می رسد که احتمال دارد ما خلاف کرده باشیم. حسینی، سخنگوی وزارت خارجه ایران گفت: « اروپا مسیر بدی را انتخاب کرده است.» قبلا هم معلوم شده بود که آمریکا مسیر غلطی را انتخاب کرده است. دنیای اسلام هم که دنباله روی آمریکاست، در منطقه خاورمیانه هم که همه کشورها ما را محاصره کرده اند، کانادا هم که روابطش را با ما به حداقل رسانده است، به نظر شما چه کسی این وسط اشتباه می کند؟ گفتم اشتباه، موضوع رضازاده به یادم آمد، چهار روز قبل در مراسم اهدای جایزه رضازاده در دوحه، زن مجری برنامه نام کشور ایران را « الجمهوریه الاعربیه الاسلامیه الایران» خواند. من مدتی است که در ایران نبودم، یکی به ما خبر بدهد که در این مدتی که ما در ایران نبودیم، مملکت به نظر می رسد از بیخ عرب شده است؟

مصاحبه اختصاصی با پروین خانم

بالاخره ستاره پروین ظهور کرد و خواهر محترم رئیس جمهور از پشت کوه درآمد و صدا و سیمای او از راه دور رویت شد. پروین احمدی نژاد که مثل خیلی از خواهران زینب در این سالها مدیر مدرسه دخترانه بوده و احتمالا در پاک کردن ماتیک و لاک از روی دست دخترها سابقه استراتژیک دارد و علاوه بر آن مثل بسیاری از افراد لیست 3000 نفره کاندیداهای مجلس در هر دوره کاندیدای مجلس شده و اگر ششصدهزار رای بیشتر از آن 1256 رای داشت، نماینده مجلس می شد و اگر چنین می شد تازه تبدیل می شد به عشرت خانم شایق که مدتی است در غیبت صغری به سر می برد، در اولین( و احتمالا آخرین) مصاحبه مطبوعاتی اش شرکت کرد و گفت: « سابقه فعالیت سیاسی من به پیش از ریاست جمهوری برادرم بازمی گردد.» آگاهان توضیح دادند که منظور ایشان از سابقه فعالیت سیاسی همان سه بار کاندیداتوری مجلس بود که الحمدالله والمنه هر سه با شکست روبرو شد. پروین احمدی نژاد، در یک اظهار نظر افشاگرانه و فلسفی بالاخره حقیقتی را که سالها مردم نمی دانستند به شکلی بسیار جالب توضیح داده و گفت: « اگر یک پرنده یک بال داشته باشد و یک بال نداشته باشد، آن پرنده نمی تواند پرواز کند.» وی برای اینکه درک عمیق خود را از سیاست نشان دهد، در شرایطی که 18 لیست متفاوت از سوی اصولگرایان برای انتخابات ارائه شده و برادران اصولگرا دارند خشتک همدیگر را روی سر هم می کشند( و این کار را فقط برای رضای خدا می کنند و مال و قدرت برای آنها از عطسه اخوی هم بی ارزش تر است) اظهار داشت: « هیچ شکافی در جریان اصولگرا نیست.» همزمان با این اظهار نظر، شکاف مزبور جر خورده و تعدادی چمران و زریبافان از آن به بیرون پرتاب شده و تا ده دقیقه بعد از پرتاب با شگفتی به آبجی رئیس جمهور نگاه می کردند. پروین احمدی نژاد برای اینکه اثبات کند در مدیریت کشور نیز به همان اندازه مدیریت مدرسه توانایی دارد، اعلام کرد: «نهادهای کشور وقتی هماهنگ تر باشد، عقلائی است، مثل یک مدرسه…» در همین راستا خبرنگار اختصاصی ما با پروین خانم مذکور اقدام به یک مصاحبه نسبتا اختصاصی کرد که متن آنرا در همین جا می خوانید:

ما: علت شرکت شما در انتخابات چیست؟

پروین جان: ببین خانوم ام، شرکت در انتخابات مثل حضور در کلاس درس است که من فکر می کنم برای هر دانش آموز عزیزی که می خواهد جلوی پدر و مادرش سرافکنده نشود، لازم است. چون غیبت بیش از چند جلسه باعث اخراج از مدرسه می شود که در آن صورت باید ولی دانش آموز برای معلوم شدن تکلیف او در مدرسه حضور یابد.

ما: برنامه شما برای اداره شهر تهران چیست؟

پروین جان: ببین خانومی! دست گلت درد نکنه با این سوال بجا و خوبی که کردی. اداره شهر تهران خیلی کار ساده ای هست که خانداداشم انجامش فرمودن، اولا باید شهروندان عزیز ناخن های خودشون رو کوتاه کنند، و ما باید تلاش کنیم آرایش چهره تهران را عوض کنیم، چهره شهر نباید رژلب زده باشه، سایه چشم نباید داشته باشه، نباید زیرابرو برداره و باید شهر پوشش مناسبی داشته باشه، نه اینکه جلوی مقنعه باز باشه. من به همه شهروندان اخطار می کنم که اگر آرایش شهر رو پاک نکنند اول به ولی اونها خبر می دم و دفعه بعد از نمره انضباط شون کم می شه.

ما: نظر شما در مورد ائتلاف اصولگرایان چیست؟

پروین جان: ببین خانوم دسته گلم! ائتلاف خاصی لازم نیست، چون حتی اگر شکافی هم وجود داشته باشه، مثل شکافی که گاهی روی دیوار حیاط مدرسه بوجود می آد، باید اولیاء عزیز همت کنند و شکاف رو پرکنیم که از ناموس مردم که در حیاط مدرسه هستند، در مقابل مدارس پسرانه حفاظت کنیم.

ما: شورای شهر باید چه خدماتی برای شهروندان انجام دهد.

پروین جان: من معتقدم اولیاء شهروندان باید کمک کنند، نباید در کیف شهروندان چیزهایی باشد که در شان یک شهروند نیست، مثلا لوازم آرایش یا عکس دوست پسر یا رژ لب یا عطر یا چیزهای دیگری که جلوی درس خواندن شهروندان و تبدیل آنان را به مادران آینده می گیرد.

ما: پیام انتخاباتی شما چیست؟

پروین جان: ببین خانومی، البته من کوچکتر از برادرم هستم که پیام بدهم، من وقتی انشاء الله شهروندان و اولیای آنها به من رای دادند، مثل خانداداشم می خواهم هر روز یک نامه برای استانداران سراسر کشور و همینطور برای مردم شهر تهران و سایر شهرهای کشور بنویسم.

ما: پیام دیگری ندارید؟

پروین جان: نه، خانومم، شما هم قبل از بیرون رفتن مقنعه تو درست کن، بیرون هم که رفتی چادرتو برنداری شلوارتو بزنی بالا چون اگر اون جوری ببینمت نمره تو نمی دم.

قضیه زری و پری

این قضیه زری و پری بدجوری روی نرو آدم می رود. فکر کن این آقای زریبافان یک سال و نیم خودش را جر داد که از شورای شهر استعفا نمی دهد و می خواهد دبیر هیات دولت هم باشد، بعد که دبیر هیات دولت شد، در زمان انتخابات خودش را جر داد که حالا که می خواهد برود توی شورای شهر، حاضر نیست از دولت استعفا بدهد. خب! مرد حسابی! اگر می خواستی عضو شورای شهر باشی، چرا رفتی توی هیات دولت؟ و حالا هم اگر می خواهی توی هیات دولت باشی، چرا استعفا می دهی بروی توی شورای شهر؟ اگر شورا خوب بود چرا رفتی؟ و اگر بد بود چرا می خواهی برگردی؟ براساس اخبار واصله، زریبافان سرانجام برای شرکت در انتخابات شوراهای شهر و روستا در تهران از سمت دبیری هیات دولت استعفا داد. اما برای این که قدرت فوق قانونی باجناقش را نشان دهد، نه در مهلت قانونی بلکه چهار روز مانده به انتخابات. این را می گویند رییس جمهور و باجناق باعرضه.

لطفا فقط تجاوز کنید، نکشید

باز خدا را شکر که اگر در عراق و لبنان و افغانستان جنگ برقرار است، در ایران همه چیز رو به راه است. جهت توجه به برخی اخبار مهم این موارد عرض می شود: بر اساس اخبار منتشره در وب سایت انتخاب، یک پسر 16 ساله ای به اتهام تجاوز به خواهرش محاکمه می شود. خواهر این پسر شوهر دارد و یک پسر چهار ساله هم دارد. نکته این که این پسر نوجوان بعد از اینکه به خواهرش تجاوز کرد، قصد داشت برای اینکه کسی متوجه موضوع نشود، او را به قتل برساند که موفق به این کار نشد. همچنین یک دختر 28 ساله در شهرستان ایوان توسط دو برادر جوانش به نام های مهدی و محمد 20 و 22 ساله بخاطر اختلافات خانوادگی کشته شد. در این ماجرا نیز دو جوان چون نمی توانستند اختلاف شان را حل کنند، اقدام به قتل کردند. همچنین در شهر قم، خانمی به نام فرزانه چون نمی خواست به مهمانی خانواده شوهرش برود، توسط وی مضروب و کشته شد. در این ماجرا قتل فقط به این دلیل رخ داد که شوهر دوست داشت به مهمانی خانوادگی بروند. باز هم خدا را شکر که در کشور ما فقط فحشاء و مواد مخدر و مصرف الکل و قتل و دزدی وجود دارد و چیزهای بدتری وجود ندارد.


رئیس جمهور توضیح می دهد

شما فکر می کنید این نابغه عزیز که رئیس جمهور ما شده است، متوجه می شود که معنی حرف هایش چیست؟ محمود احمدی نژاد که فکر می کند معلم انشای مدرسه است، در مورد گرانی های اخیر اعلام کرد که رئیس جمهور در هفته های آینده به مناسبت دهه فجر برای مردم توضیح می دهد که علت گرانی چیست. ایشان فکر می کند که مردم ناراحتند چون نمی دانند علت گرانی کالاها چیست. هنوز متوجه نیست که وظیفه رئیس جمهور توضیح دادن علت گرانی نیست، بلکه از بین بردن گرانی است. واقعا خودت عجب گیر رئیس جمهوری افتادی!