ولایتی و احیای قدرت صفویه

تقی رحمانی
تقی رحمانی

احمد داود اوغلو درس خواننده بوستون وعضو انجمن اسلامی ای که ابراهیم دکتر یزدی بنیان گذارآن است، معمار سیاست خارجی ترکیه است. او قصد احیای قدرت ترکیه عثمانی را با توجه با شرایط جدید جهان دارد؛ طرحی که درحال انجام شدن است.

در برابر اما داود اوغلو همتایی ایرانی دارد که درپی احیای قدرت صفوی است؛ دکترولایتی، مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی. ولایتی در این مورد کتابی 4 جلدی هم منتشرکرده که نشان می دهد ایران و زبان وفرهنگ فارسی در زمان صفوی قدرتی جهانی بوده است.این تجلیل از صفویه، یک بار رهبری را به تائید ضمنی صفویه کشاند.اما درصفحه شطرنج سیاسی، ایران و نقش آن در منطقه، با توجه به شرایط حساس خاورمیانه، و انرژی ارزان آن بسیار مهم است. در نگاه رهبری نظام شرایط داخل جای نگرانی ندارد، پس با نقش منطقه ای ایران است که می توان در جهان جایگاه پیدا کرد؛ از دید او حتی در داخل هم می توان به خاطر قدرت خارج، اقتدار نشان داد و دیگران را مرعوب کرد.

دید گاه ولایتی، تثبیت جایگاه ایران به روش محافظه کارانه است؛ موضعی که در برابردیدگاه رادیکال و افراطی برخی از وابستگان جناح نظامی قرار می گیرد. این نگاه در پی آن است که همانند هاشمی رفسنجانی در سالهای ۱۳۶۸تا ۱۳۷۶ عمل کند منتها با این نگرش که تحت سیطره رهبری باشد و نگاه کره شمالی و نقش دیپلماسی چینی را تلفیق کند. این روش با نگاه هاشمی که بوروکرات بود، هماهنگ نیست. رهبرجمهوری اسلامی قصد بازی کردن و قدرت نمایی دربرابرغرب را هویتی می داند، بوروکرات ها را باور ندارد و با دموکراسی سر سازگاری ندارد.

در همین راستا قدرت صفوی که با دید ولایتی تبیین شده است ـ اگر چه با تئوری انقلاب 57 نمی خواند ـ برای بیت رهبری وبخشی از سپاه جذابیت دارد. لذا بی گمان آمدن ولایتی به عنوان کاندیدایی جدی، هم بستگی به عوامل گونا گون و هم برخوردغرب با ایران دارد. اما نتیجه وسوسه قدرت صفوی، با توجه به برآمدن مصراخوان المسلمین و تجربه ترکیه، از سوداهای مهم ایران این خواهد بود یا خواهد شدکه قدرت منطقه ای شود.قدرت صفویه یافتن و چالش با ترکیه با قدرت عثمانی، نقش ایران را در جهان هم مهم می کند.اما سئوال واقعی آن است که چنین قدرتی برای ایران متصور است؟

 به نظر می رسد که رهبرحکومت و بخشی ازحاکمان چنین می اندیشند، اما باید دید نظر بیت رهبری در حال حاضر بر به صحنه آوردن کدام گزینه است.آیا در انتخابات از آن حمایت می کند.

 اما در هر حال دکترین اقتدار ایران صفوی در آینده ایران جای دارد؛ دکترینی که به بوروکرات ها وهمراهی با نظامیان وتعادل آنها با یک دیگر نیاز دارد؛ امری که سیاست خارجی ایران هنوز به آن نرسیده است.باید دید کاندیدای بیت رهبری ولایتی خواهد بود یا جوانی که شعار های بلند را در منطقه خرج کند. تاکنون به نظرمی رسد که نگاه امثال حاج قاسم سلیمانی که مناسبات منطقه ای را می فهمد و حتی استفاده از خاتمی را برای قدرت منطقه ای ایران مفید می داند، هنوز با دل حاکمان ایران همراه نیست.

جامعه ایران دو راه دارد: تن دادن به دموکراسی ممکن یا ادامه تنش با غرب. راه سومی هم البته وجود دارد که همان تعادل با غرب به شکل پایدار ولی بدون دموکراسی است. دکترین ولایتی دراین جهت است. وی معتقد است که با استفاده از حربه نفت و دادن برخی امتیازات، اما ازموضع قدرت منطقه ای، می توان دموکراسی را در ایران منتفی کرد. به این ترتیب در بیت رهبری دو جریان در آینده با هم رقابت یا جدال خواهند داشت: 1- جریان نظامی- کلاسیک بیت 2- جریان کلاسیک- نظامی. ولایتی نماینده تفکر دوم است. امروز اما اختلاف در بیت و نظامیان برسر اولویت کدام روش به مثابه رفتار اول است.

 اما هر تجربه ای در صد سال اخیر، بدون حمایت مردم شکست خورده است که آخرین آن تجربه دولت هاشمی بود؛ تجربه ای که تنش زدایی در منطقه، بدون دموکراسی در داخل را دنبال می کرد. اگر چه شکست او به معنی کامیابی مردم نبود. در حالیکه در شکست استبداد، آنچه مهم است کامیابی جامعه برای دموکراسی است، در غیر این صورت شکست استبداد، فقط به قیمت تخریب توان ملی جامعه می انجامد. در این مورد باید فکر کرد.