خون ناحق

ابراهیم یزدی
ابراهیم یزدی

“بای ذنب قتلت ـ به کدام گناه کشته شده است” (تکویر 9)

دیدی که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند.

1- در رویدادهای بعد از دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری و اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردم در خیابان‌ها و نیز در بازداشتگاه‌های رسمی و غیررسمی، ارتکاب جرم و جنایات مطرح و ادعا شده است که می‌توان آنها را در سه گروه طبقه‌بندی کرد: تجاوزهای جنسی، آزار و شکنجه در بازداشتگاه‌ها و قتل افراد در خیابان‌ها و در بازداشتگاه‌ها. از این سه، تجاوزهای جنسی در نامه‌های آقای کروبی مطرح شده و هیاتی هم آنها را بررسی و گزارشی منتشر کرده است. در مورد آزار و شکنجه زندانیان که حداقل در بازداشتگاه کهریزک، مقامات قضایی در حال رسیدگی هستند و ظاهرا 104 نفر به عنوان شاکی مراجعه کرده‌اند و هفت نفر از مسوولان نظامی و انتظامی بازداشت شده‌اند. در مورد جنایات ارتکابی در کوی دانشگاه نیز گفته می‌شود تحقیقات مفصلی در جریان است. اما این رسیدگی هم اگر خبر آن صحت داشته باشد، خوب و بجاست، اما کافی نیست. رئیس سابق قوه‌قضائیه با صراحت گفته بود که زندان، به خصوص نگهداری در سلول انفرادی که رویه رایج در بسیاری از زندان‌ها به خصوص در مورد زندانیان سیاسی است، نوعی شکنجه محسوب می‌شود. این رویه باید متوقف شود.

2- اما در جریان رویدادهای بعد از انتخابات، افرادی، چه در خیابان‌ها و چه در بازداشتگاه‌ها کشته شده‌اند. اگر چه مقامات قضایی، انتظامی و امنیتی، قتل تعدادی از هموطنانمان را تایید کرده‌اند، اما در مورد تعداد آنها و وابستگی آنها به نهادها و جناح‌ها، دعاوی متفاوتی مطرح شده است.

در حالی که فیلم‌های ضبط و پخش شده از برخی صحنه‌ها، تیراندازی به سوی مردم را نشان می‌دهد و پزشکی‌قانونی علت مرگ برخی از بازداشت‌شدگان را ضرب‌وشتم و ضربه به سر ذکر کرده است، برخی از مقامات اصرار دارند که مردم و خانواده ها بپذیرند که بازداشت‌شدگان به علت ابتلا به بیماری مننژیت در گذشته‌اند.

صرف نظر از تعداد کشته‌شدگان،‌ چه در خیابان‌ها و چه در بازداشتگاه‌ها، قتل مظلومانه جمعی از مردم بی‌گناه قطعی و غیرقابل انکار است. آنچه در این نوشته مورد بحث است، داوری در مورد راست یا دروغ بودن تجاوزات جنسی به بازداشت‌شدگان و یا در مورد شکنجه در زندان‌ها و تعداد کشته‌شدگان یا دعاوی مسوولان امر نیست- رسیدگی و داوری به این دعاوی در واقع وظیفه اصلی قوه‌قضائیه سالم، بی‌طرف و صاحب عزم است- بلکه در مورد قتل مظلومانه این بیگناهان است. این افراد در هیچ دادگاهی محاکمه و محکوم نشده بودند. جرم برخی از آنها تنها شرکت در یک راهپیمایی اعتراضی بوده است. این مشارکت با هیچ ضابطه و معیار حقوقی و قانونی، جرم و آن هم جرمی که مجازاتش قتل باشد، محسوب نمی‌شود. چه کسی اجازه تیراندازی به سوی مردم را صادر کرده است؟ قانون اساسی، راهپیمایی بدون حمل اسلحه را آزاد دانسته است. نظام جمهوری‌اسلامی با قانون اساسی‌اش تعریف شده است. زیر پاگذاشتن اصول قانون اساسی یعنی اقدام علیه نظام. قانون اساسی یک میثاق و پیمان ملی است. زیر پا گذاشتن یک جانبه اصول قانون اساسی یعنی نقض عهد. این قانون‌شکنی، خلاف آموزه‌‌های قرآنی است: یا ایها الذین آمنوا افوا بالعقود (مائده 1). برخی از نظریه‌پردازان جریان راست افراطی اعتقادی به جمهوریت ندارند و اسلامیت نظام را اصل می‌دانند. بر این اساس آنها اولی‌تر از هر کسی هستند که به آموزه‌های قرآن عمل کنند. چطور می‌توانند آموزه‌های قرآن را به بهانه حفظ نظام زیر پا بگذارند.

3- می‌گویند تظاهرکنندگان قصد آشوب داشته‌اند، یا در اعتراض‌های خیابانی دست به آشوب زده‌‌اند. به فرض صحت این ادعا، راه کار مقابله با شورش خیابانی، تیراندازی به سوی مردم به قصد کشتن آنها نیست. در نظام‌های قانونمدار در چنین مواردی، یعنی احتمال شورش و تخریب، ماموران ضدشورش، برای متفرق کردن مردم ابتدا تیراندازی هوایی می‌کنند. سپس در صورت ادامه شورش، به پاهای تظاهرکنندگان تیر می‌زنند که بتوانند آنها را دستگیر کنند. کسانی که حکم تیراندازی به سوی مردم و کشتن آنها را صادر یا آنهایی که این دستورات را اجرا کرده‌اند با هیچ معیار و ضابطه‌ای نمی‌توانند این قتل‌ها را توجیه کنند؛ در هیچ دادگاهی نمی‌توانند ثابت کنند که این افراد مجرم و مستحق مرگ بوده‌اند، اینها اگر بتوانند جواب مادر و یا پدر روح‌الامینی‌ها را بدهند و آنها را ساکت نمایند نه جوابی برای وجدان خود دارند و نه از عدالت خداوند راه گریزی.

4- خداوند کریم می‌فرماید: “ولا تقتلوا النفس اللتی حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا ـ و کسی را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده نکشید، ‌جز بحق، و هر کس که به ستم کشته شود، به وارث او تسلطی داده‌ایم ـ اسراء 33”.

آیا کشتن این مظلومان حق بوده است؟ با چه معیار و ضابطه‌ای با کدام حکم شرعی یا قانون مدنی؟ به راستی بای ذنب قتلت: به کدامین گناه کشته شده است؟ مشخص کردن تعداد کشته‌شدگان ضروری و مهم است. اما جدال بر سر تعداد آنان بازدارنده پیامدهای آن نیست. باز هم این خداوند است که می‌فرماید: من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی‌الارض فکانما قتل‌الناس جمیعا… (مائده 30).

آیا آمران و عاملان این کشتارها از آن عاقبت سوئی که از آن راه گریزی ندارند، نمی‌هراسند، ترس و نگرانی ندارند؟

ممکن است از رسیدگی در دادگاه‌های این دنیایی، راه‌های گریزی داشته باشند اما آیا راه گریزی از خشم الهی دارند، آیا آنها برگ مصونیت از پیگرد الهی را دریافت کرده‌اند؟ به راستی چه فکری کرده‌اند؟ و چه فکری می‌کنند؟

 

منبع: جرس