دروغگویی، صحنهسازی و تهمت زنی، در دولت جمهوری اسلامی به شیوهای متداول تبدیل شده است. در ایران اگر قرار باشد شخصی مورد حمله دولت قرار گیرد، ناگهان یکی از برچسبهای “ضد انقلاب”، “ضد دین”، “مفسد” یا “محارب” بر روی او چسبانده میشود تا اعتبار خود را از دست بدهد و رسانههای مخالف دولت نتوانند به حمایت از او بپردازند. پس از این مرحله، اتهامات مختلفی علیه او مطرح میشود، بدون اینکه فرصت دفاع داشته باشد. این شیوه بیشتر در مورد کسانی به کار میرود که کشور را ترک کردهاند و مصاحبههای آنها با رسانه ها میتواند بازتابهای گسترده داشته باشد. در مواردی، عکس این روش از تخریب شخصیتها نیز رخ میدهد.
زمانی که حمید معصومینژاد، خبرنگار واحد مرکزی خبر در ایتالیا به اتهام مشارکت در قاچاق اسلحه دستگیر شد، در یک صحنهسازی گسترده، مدیران خبرگزاریهای ایران طوماری امضا کردند و خواستار آزادی این “خبرنگار” شدند. این در حالی است که پافشاری جمهوری اسلامی برای خبرنگار معرفی کردن معصومینژاد به این علت بود که ایتالیا اعلام کرده بود این فرد مامور وزارت اطلاعات ایران است.
اتهامزنی بدون مدرک
اتهام زدن به کشورهای مختلف، یکی از روشهای مورد علاقه مدیران دولت ایران است. با وجود آنکه هنوز انگیزه اصلی سارقان تندیسهای پایتخت جمهوری اسلامی مشخص نیست، حسن محمدی، کارشناس ارشد میراث فرهنگی در گفتوگو با خبرگزاری فارس گفته است: “با توجه به سوابق کشور انگلستان در سرقت آثار تاریخی و اشیای نفیس ملتها از جمله سابقه دیرینه این کشور در غارت آثار ملی و مذهبی کشورمان در طول 200 سال اخیر، این گمانه قوی به وجود آمده است که کارشناسان و دلالان انگلیسی که به طور معمول در زمینه جمعآوری و سرقت آثار نفیس تاریخی نقش دارند، در قضیه تندیسهای به سرقت رفته از میادین و پارکهای تهران هم نقش اصلی را بر عهده دارند. چپاول میراث فرهنگی ملتها به ویژه کشورهای اسلامی همواره در دستور کار دولتهای اروپایی بخصوص انگلستان بوده است. از این رو هوشیاری مضاعف دستگاههای حافظ منافع فرهنگی کشور و شهرداریها اجتناب ناپذیر است.”
ارتباط دادن سرقت تندیسهای شهر در حالی به انگلیس ربط داده میشود که انتشار این خبر، مدرکی بر عدم وجود امنیت در پایتخت جمهوری اسلامی ایران است، به طوری که سارقان میتوانند مجسمههایی با چند تن وزن را از پایه بریده و با جرثقیل به مکانی دیگر منتقل کنند؛ هر چند اظهارنظرهایی از این قبیل، تلاشی برای سرپوش گذاشتن روی نظریه دست داشتن جریانی سیاسی در پشت پرده سرقتها محسوب میشود. رسانههای ایران گزارش دادهاند طی یک ماه گذشته تعداد چندین مجسمه از پایتخت ایران ربوده شده که این آمار در حال افزایش است. مجسمه “ستارخان”، “باقرخان”، “صنیع خاتم”، “استاد شهریار”، “استاد معین”، دو مجسمه “دکتر شریعتی”، “مادر و فرزند”، “ابن سینا”، “شهید دادمان” در نقاط مختلف شهر و دو مجسمه دیگر نیز در خانه هنرمندان ایران تاکنون ناپدید شدهاند.
علیرضا جعفری، شهردار منطقه 9 تهران به دنبال ربوده شدن تندیس استاد معین به رسانهها گفته است: “با توجه به اینکه تندیس ربوده شده با چسب سنگ به پایه متصل شده بود، جدا کردن آن به راحتی انجام نمیشود و در نتیجه برای سارقان مهم نبوده که این تندیس را سالم جدا کنند. زیرا آثار بر جا مانده نشان میدهد که دزدان با زدن ضربه آن را جدا کرده و با خود بردهاند.”
هر روز خبر تازهای از سرقتهای سریالی منتشر میشود که انعکاس آن در رسانههای خارجی میتواند از ایران تصویری همچون کشورهای فقیر آفریقایی نشان دهد که اموال عمومی توسط سارقان ربوده میشود.
خاطرات جعلی احمدینژاد
در چهار سال گذشته شاهد بودهایم که محمود احمدینژاد برای فرار از بیان حقایق، از ترفندی جدید استفاده میکند. او در مصاحبههایش پرسش خبرنگاران را با پرسش پاسخ دهد، و این شیوه در دولت جمهوری اسلامی در حال گسترش است. مدتی قبل در جریان نشست هفتگی خبرنگاران داخلی و خارجی با سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، رامین مهمانپرست در پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاری فرانسه درباره نقض حقوق بشر در ایران، از او پرسید: “آیا شما میتوانید بگویید دولت فرانسه در مقابل جنایات اسرائیل در فلسطین چه اقدامی کرده؟” و آن خبرنگار با بیان اینکه او نماینده دولت فرانسه نیست تا پاسخ دهد، از تکرار پرسش خود منصرف شد.
محمود احمدینژاد همیشه خاطراتی از سفرهایش دارد. ممکن است بگوید با فرمانده نظامی آمریکایی ملاقات داشته، در ایتالیا از ترور نجات یافته و یا در عراق قصد ربودن او را داشتهاند. نکته قابل توجه این است که او از سفر اخیر خود به نیویورک، علاوه بر زیر سئوال بردن NPT، اهداف “احمدینژادی” را هم دنبال میکرده است.
رییس جمهوری اسلامی ایران اینبار در حالی به نیویورک سفر کرد که چهار گروگان آمریکایی در زندانهای ایران به سر میبرند. سه کوهنورد آمریکایی به نامهای سارا شورد، جاش فتال و شین باور، نهم مرداد (31 ژوئن) سال گذشته، به هنگام کوهنوردی در کردستان عراق، توسط مرزبانان ایرانی بازداشت شدهاند. باب لوینسون نیز مأمور بازنشسته افبیآی است که سه سال قبل در جزیره کیش از سوی عوامل سپاه پاسداران بازداشت شد و از طرف دیگر، وزارت اطلاعات از آن زمان تاکنون از حضور این فرد در ایران اظهار بیاطلاعی کرده است. احمدینژاد همچنین در زمستان گذشته مدعی شد حادثه 11 سپتامبر سناریوی سازمانهای اطلاعاتی ایالاتمتحده بوده است.
در چنین شرایطی، حضور احمدینژاد نمیتوانست مانند دوره قبل با استقبال گرم خبرنگاران همراه باشد. پس او مجبور شد خودش برای فراهم کردن مواد لازم برای ساختن خاطره از سفر نیویورک دست به کار شود.
هنگام بازبینی تصاویری که از حضور او در ساختمان سازمان ملل پخش شد، دو نکته دارای اهمیت است. احمدینژاد پیش از رسیدن به سالن، در راهرو ناگهان به طرف یک پلیس که در نزدیکیاش ایستاده بود رفت و با او دست داد. این در حالی بود که اگر افسر پلیس به دست دادن با احمدینژاد تمایلی داشت، چند قدم به عقب نمیرفت. لحظاتی بعد احمدینژاد در امتداد راهرو هنگامی که از مقابل جایگاه عکاسان و تصویربرداران عبور میکرد، با اشاره دست، پیامی را به صورت غیرمستقیم به آنها منتقل کرد با این مفهوم که: “از من سئوال دارید؟!… باشه، زود برمیگردم پیشتان!”
محمود احمدینژاد قصد دارد از این دو صحنه در خاطراتش استفاده کند. او خواهد گفت: “در سازمان ملل تا وارد راهرو شدیم، یک افسر پلیس صف محافظان را بر هم زد و در حالی که اسمم را صدا می زد، جلو آمد تا با من دست بدهد. زمانی هم که از مقابل محل استقرار خبرنگاران عبور میکردم، چند نفر از آنها با اصرار گفتند که قصد مصاحبه دارند، که من گفتم دیر میشود و بعد از سخنرانی با آنها صحبت میکنم.”
ماجرای دختربچهای که به زبان اسپانیولی توانسته بود نام “محمود” را به زبان بیاورد، ناشی از توهم احمدینژاد و اطرافیان او است. این توهمات تا جایی پیش میرود که اسفندیار رحیم مشایی در یک برنامه تلویزیونی به صراحت گفت: “آقای احمدینژاد یکی از باهوشترین و برجستهترین فرزدندان این سرزمین هستند و هوش ایشان مورد تصدیق سیاستمداران جهانی است.”
اینطور که پیداست، جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با ابداع نوع جدید از جنگ نرم تلاش میکند به برخورد با مخالفانش بپردازد. در این شیوه از جنگ نرم، دروغگویی، اتهامزنی، برچسبزنی، طرح پرسش در مقابل پرسش همچون سلاحهایی قدرتمند از سوی مسئولان ایران مورد استفاده قرار میگیرد و خبرگزاریهای ایرنا و فارس، برنا نیوز، جهان نیوز، روزنامههای ایران و کیهان نیز پایگاههای شلیک موشکهایی هستند که علیه دشمنان نظام و بیگانگان به کار گرفته میشود.
ارتش سایبری ایران که توسط سپاه پاسداران هدایت میشود و فعالیتهای آن همواره مورد توجه این رسانهها قرار داشته است، در ماههای پس از انتخابات دهم توانست با حمله به دو وبسایت بینالمللی “بایدو” و “توئیتر” و تعدادی از پایگاههای اطلاعرسانی فارسی زبان اقتدار ارتش نرم جمهوری اسلامی را به رخ جهانیان بکشد. استقبال دولت ایران از جنگ نرم ابداعی خود تا جایی پیش رفت که وقتی پیام فضلینژاد، نویسنده روزنامه کیهان و نویسنده کتاب “شوالیههای ناتوی فرهنگی” پس از خوردن زخم چاقو در خیابان فلسطین تهران به بیمارستان منتقل شد، چند روز بعد طی مراسمی لقب “نخستین جانباز نرم” به او داده شد.
در شرایطی که جمهوری اسلامی جنگ نرم مورد علاقه خود را ابداع کرده، علاوه بر جانباز نرم، دور از انتظار نیست که شهید نرم، آزاده نرم، پایگاههای نرم بسیج و دادسرای نرم نیز ظاهر شوند، چرا که اخیرا نخستین قرارگاه جنگ نرم ایران در اصفهان راهاندازی شده و قرار است پس از 3 ماه فعالیت پژوهشی، برنامههای اصلی خود را آغاز کند.