برای بسیاری از ناظران، اتهام واشنگتن در مورد توطئه ایران با شرکت اعضای سپاه پاسداران، برای کشتن سفیر عربستان سعودی در آمریکا، کمی غیر واقعی، اگر نگویئم افسانه ای، به نظر می رسد.
در مقطع فعلی هرگونه اظهار نظر قاطع در مورد صحت یا سقم اتهامات وارد شده ناممکن است، ولی دلایل کافی برای اینکه فکر کنیم این اتهامات کوششی تازه برای منزوی کردن بیشتر ایران است، در دست داریم. در مقیاس بزرگ تر این اتهامات را می توان بخشی از استراتژی آمریکا برای “تغییر رژیم” در ایران به شمار آورد.
از نظر استراتژی جعرافیایی، این اتهامات راه را برای جنگ سرد میان ایران از یک سو و آمریکا و متحدانش در منطقه، از جمله عربستان سعودی از سوی دیگر، باز می کند. با خروج نیروهای آمریکا از عراق و گسترش انقلاب های مردمی در خاورمیانه، احتمالا آخرین چیزی که واشنگتن به آن نیاز دارد، قطع امید از مذاکرات هسته ای با تهران است. برعکس، واشنگتن باید از تمایل ایران به از سر گیری مذاکرات هسته ای استقبال کند. این تنها راه جلوگیری از یک تنش دیگر در منطقه است که باعث درگیر شدن آمریکا در یک جنگ دیگر خواهد شد.
مسلم است که روابط میان ایران و عربستان سعودی را به زحمت بتوان دوستانه توصیف کرد. این دو قدرت اصلی منطقه، سابقه طولانی رقابت و تنش های ژئوپولیتیک را پشت سر گذاشته اند. از سال 2003، با سقوط صدام حسین در عراق، دو کشور ایران وعربستان سعودی به عنوان دو قدرت اصلی منطقه خلیج فارس ظاهر شدند.
علی رغم تلاش های ایران برای برقراری روابط عادی با همسایگان عرب خلیج فارس، شورای همکاری کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی همواره باعث دامن زدن به سوءظن نسبت به ایران و نفوذ بیشتر این کشور درعراق شده است. در سال 2010، زمانی که یمن شاهد یک سلسله تنش های فرقه ای بود، سربازان عربستان سعودی به نفع حکومت سنی یمن دخالت کردند. این امر باعث شد ایران عربستان را به نقض تمامیت ارضی یمن متهم کند. ایران همچنین عربستان را به هدف گرفتن جامعه شیعه یمن متهم کرده است. این موضوع دور جدیدی از مخاصمات میان دو کشور را باعث شد.
ایران از سوی دیگر نه تنها غنی سازی اورانیوم را متوقف نکرده است بلکه آن را یک درجه هم ارتقا داده است. در نتیجه عربستان سعودی به یکی از اصلی ترین منتقدین برنامه بلند پروازانه هسته ای ایران تبدیل شده است. عربستان سعودی نه تنها به مسابقه تسلیحاتی وسیعی با ایران دست زده است بلکه بنا بر گزارشات، بطور تلویحی از تحریم های بیشتر برنامه هسته ای ایران و حتی اقدام نظامی علیه ایران حمایت کرده است. این رفتار بالطبع مانع عادی شدن روابط دو جانبه شده است.
از طرف دیگر و علی رغم تنش های موجود میان ایران وعربستان سعودی در زمینه های مختلف، با بالاگرفتن تحریم های علیه ایران، رهبران این کشور تمیل بیشتری به دیپلماسی پیدا کرده و مایل به برقراری رابطه با قدرت های بزرگ هستند. این امر را می توان در آزاد کردن دو زندانی آمریکایی در ایران مشاهده کرد. در سطح داخلی هم رهبری ایران با چالش تثبیت قدرت خود روبروست.
بنابراین، قتل یک مقام سعودی درخاک آمریکا نه تنها خلاف منافع ملی ایران است بلکه مغایر محاسبات استراتژیک ایران نیز هست. ایران در برابر چالش های داخلی و بین المللی در موقعیتی نیست که عربستان سعودی و آمریکا را تحریک کند. اگر ایران می خواست به عربستان صدمه بزند این کار را به راحتی از طریق نمایندگان خود در خاورمیانه انجام می داد. انجام این عملیات در خاک آمریکا تنها به معنی دامن زدن به تنشی است که ایران دهه ها از آن حذر کرده است. علاوه بر آن با دخالت نیروهای ناتو در لیبی، ایران اساسا مایل نیست هیچ گونه دخالت نظامی قدرت های غربی را ترغیب کند. به همین دلیل است که علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران گفته است که این کشور حاضر است در مورد مساله تحقیق کند، حتی اگر این موضوع صحت نداشته باشد.
علاوه بر این مطالب، ماهیت این توطئه هم تردید برانگیز است. ایران دارای بوروکراسی اطلاعاتی و امنیتی پیچیده ای است که آنرا ظرف دهه فشار خارجی نجات داده است. “توطئه” یاد شده نه تنها با شیوه کار عناصر اطلاعاتی ایران تفاوت دارد، بلکه تا حد زیادی غیر حرفه ای و ابتدایی به نظر می رسد. رجوع ایران به یک کارتل قاچاق مواد مخدر مکزیکی بعید به نظر می رسد. این عناصر معمولا زیر نظر شدید سرویس های اطلاعاتی آمریکا هستند.
همچنین این ادعا که “افراد ایرانی” مقدار قابل توجهی پیش پرداخت را از مجاری مالی قانونی انتقال داده باشند نیز خود مورد تردید است. معمولا برای این گونه عملیات از اشخاص ثالث استقاده می شود.
و بالاخره آنکه، تنها فرد دستگیر شده در ارتباط به این موضوع، منصور ارباب سیر، ظاهرا یک “عامل” بی عرضه محسوب می شود که دارای اعتبار کمی است. او سابقا هم به دلیل قاچاق مواد محدر دستگیر شده است.
شاید بتوان این ماجرا را در چشم انداز وسیع تری تفسیر کرد. واشنگتن در مقابل رشد توانایی هسته ای ایران و افزایش نفوذ منطقه ای آن، سعی کرده است این کشور را هرچه بیشتر منزوی کند. اسرائیل همواره در حال برنامه ریزی برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران است و عربستان سعودی نیز سعی دارد توان هسته ای خود را گسترش دهد.
با توجه به مشکلات اقتصادی داخلی آمریکا و عدم محبوبیت باراک اوباما، دولت آمریکا سعی دارد اولویت های سیاست خارجی خود را بیشتر مد نظر قرار دهد. احتمالا در نظر دولت آمریکا، معرفی ایران به عنوان عامل شرارت، نه تنها وسیله ای مطمئن برای این هدف به شمار می آید بلکه این امر می تواند سکویی برای اعمال برنامه های دیگر به حساب بیاید.
آمریکا هم اکنون افرادی را به کشورهای اروپایی اعزام کرده است تا در مورد تحریم های بیشتر ایران به توافق برسند.
اگر تحریم بانک مرکزی توسط آمریکا انجام می شد، این تقریبا به مثابه اعلام جنگ، نه تنها علیه رهبری ایران بلکه علیه مردم ایران می بود. این امر مسلما با قول اوباما در مورد کمک به مردم ایران مغایرت پیدا می کرد.
به این ترتیب منزوی کردن بیشتر مردم ایران و تحریک رژیم این کشور می تواند یک اشتباه استراتژیک اوباما به شمار آید.
دولت اوباما چاره ای ندارد جز تلاش برای بازگرداندن ایران به پای میز مذاکرات هسته ای و همکاری با ایران برای تحقیق در مورد اتهام توطئه. این بهترین راه برای جلوگیری از تبدیل یک توطئه فیلم گونه به یک تراژدی بین المللی است.
منبع: آنتی وار - 6 نوامبر