دا دا دا دامــ! سه نتْ کوتاه و یکی بلند؛ آغاز پنجمین سمفونی توفانی بتهوون که بیش از دو سده ذهن و گوش و تخیل انسانها را به بازی و تحرک واداشته است و اغراق نیست اگر بگویم همین سه نت شناسنامه بتهوون برای حتی ناآشناترین کسان با دنیا و دانش موسیقی است.
مَتیو گوئریری منتقد موسیقی و روزنامهنگار مطرح بوستونگلوب، اخیراً کتابی نوشته بهنام “چهار نتِ نخست: سمفونی پنجم بتهوون و تخیل انسان” که نوامبر امسال انتشارات رندومهاوس آن رامنتشر کرد. در این کتاب او با نگاهی پیشین و پسین به منبع الهام بتهوون در ساخت این سمفونی و سپس تاثیرات آن در نویسندگان و متفکران بیشمار پس از خود، سعی دارد در زمینهای بینامتنی به مطالعه تاثیر و تاثر موسیقی در زندگی و تفکر انسان بپردازد. گوئیریری در این پژوهش نشانمان میدهد چطور بتهوون برای خلق چهار نت آغازین سمفونیاش از اشعار یونان باستان و ترانهها و سمفونیهای زمان انقلاب فرانسه الهام گرفته و بعد چگونه همین قطعه منبع الهام نیچه، سارتر، استعلاییهای آمریکایی چون امرسون و ثارو و حتی مائوگرایان چینی شد و بسا فراتر از آنچه نقشی در پسزمینه فعالیتهای حزب نازی و هم متفقین درطول جنگ جهانی دوم بر عهده داشته است. مثلاً در اسناد تاریخی جنگ جهانی دوم آمده، چهار نت نخستِ سمفونی پنجم که دعوت به عمل و پیروزی میکند، همانی بود که متفقین در زمان جنگ به آن نیاز داشتند و بنابراین در طول دوره جنگ به نوای موسیقیایی پیروزی درمیان متفقین تبدیل شده بود. جالبتر آنکه در الفبای مورس، حرف V که نماد پیروزی است از سه نقطه و یک خط تیره تشکیل شده است و بنابراین در هنگام ارسال، نوایی شبیه چهار نت آغازین سمفونی پنجم تولید میکرد. در عوض ارتش آلمان هم از بتهوون بیبهره نماند؛ مخصوصا که بتهوون آلمانی بود و ملت آلمان روی او تعصب داشت. بتهوون برای آلمان، نماد آزادی فردی هم هست (در سمفونی نهم) و حتی نماد ایستادگی مقابل ناپلئون و هر نوع زورگویی (سمفونی سوم). هیتلر برای بتهوون ارزش بسیاری قایل بود و خود را همتراز او میدانست. از این رو در سال ۱۹۴۱ و به مناسبت تولد هیتلر، سمفونی نهم بتهوون در رادیوی سراسری کشور به دفعات نواخته و به نماد موسیقیایی پیشوا تبدیل شد.
در اینجا به معرفی پنج رمان ادبی مشهور و از یادرفته در گذر زمان به انتخاب گوئریری میپردازیم که هر کدام به شیوهای سمفونی پنجم بتهوون را دستمایه خلق بخشی یا تمامی اثر خود کردهاند.
پرتقال کوکی (۱۹۶۲)
در کابوسآباد کلاسیک “آنتونی برجس”، شخصیت اصلی داستان، “آلکس” را باید معروفترین شیفته بتهوون در تاریخ ادبیات دانست. او جوانی است پرشروشور، بزهکار و رهبر دسته اراذل خشنِ شبرو که از قضا در موسیقی صاحب سلیقه است و آنچنان شیفته بتهوون که او را گلودویگ ونِ نازنین” صدا میکند. در کتاب (برخلاف نسخه سینمایی کوبریک) سمفونی پنجم بتهوون به ابراز شکنجه و شستوشوی مغزی آلکس تبدیل میشود و سرانجام اخلاقیات درونِ آلکس را بیدار میکند. برجس (که خود دستی در آهنگسازی دارد و رمان دیگرش گسمفونی ناپلئون” را هم با الهام از سمفونی سوم بتهوون نوشته) در مصاحبهای گفته که در تخیلاتش تصور میکند که آلکس در آینده داستان به آهنگسازی برجسته تبدیل میشود.
شایعه (۱۸۵۸)
”شایعه” رمانی است از الیزابت سارا شپارد، زنی ادیب، موسیقیشناس و نویسنده در بریتانیای قرن نوزدهم. نوای موسیقی بتهوون از جایجای رمانسهای ویکتوریایی بهگوش میرسد؛ اما حضور بتهوون در رمان “شایعه” از جنس دیگری است. در واقع شپارد، زندگی و شرح حال بتهوون را دستمایه خلق رمانی درباره شخصیت نیمهخیالی آهنگسازی به نام گرودامانتگ کرده است. شخصیتی که همانند بتهوون درگیر تضاد بین عشق و وظیفه است؛ فردی آتشیمزاج و خلافاندیش که در پایان رمان ناشنوا میشود.
ناگفته نماند که رمان ۱۰ جلدی “ژان کریستف” رومن رولان هم ساختار مشابهی دارد. اتفاقاً رولان این رمان را پس از انتشار حسب حال بتهوون در سال ۱۹۰۳ دست گرفت. “ژان کریستفگ داستان زندگی تولد تا مرگِ آهنگساز آلمانی نابغهای است که برای هنر و عقایدش مرارتهای بسیار میکشد و به سوئیس و فرانسه پناه میبرد. رولان در نامهای به تاریخ ۱۳ سپتامبر ۱۹۰۳ آورده است که قهرمان ژان کریستف گبتهوونی است در دنیای مدرن”.
سرنوشت بر در میکوبد (۱۸۹۵)
سمفونی پنجم بتهوون با یکی از مشهورترین موتیفهای ریتمیک آثار موسیقی آغاز میشود؛ موتیفی با الگوی کوتاه-کوتاه- کوتاه- کشیده. گفتهاند بتهوون در توصیف این موتیف چهار نتی نوشته “سرنوشت است که بر در میکوبد”، این شرح اگرچه کوتاه است، روایتی در خود نهفته دارد و البته برخی هم معتقدند بتهوون هرگز چنین چیزی نگفته و این تفسیر را آنتون شیندلرِ شرح حال نویس به او نسبت داده است. به هر حال، رابطه سمفونی پنجم و دستِ سرنوشت تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۸۹۵ جسی ونزیل بلدن نه فقط عنوان رمان خود را از بتهوون گرفت که حتی اجرایی از سمفونی پنجم را در صحنهای کلیدی در داستانش بر صحنه آورد. “سرنوشت بر در میکوبد” داستان زندگی جان استراتمورِ ثروتمند، اما مرموز است که میکوشد پلکان پیشرفت خود را در جامعه نیویورک عهد طلا یکی یکی طی کند؛ اما در این مسیر عاشق زنی دلربا و ثروتمند به نام بئاتریس کورتلاند میشود و…
هواردزاند (۱۹۱۰)
“هواردزاند” که رتبه سیوهشتم در ۱۰۰ رمان برتر قرن بیستم به انتخاب “مدرن لایبرری” قرار دارد، به اعتقاد بسیاری بهترین رمان ا. م. فورستر درباره زوال اخلاقی و روحی در انگلستانی است که دگرگونیهای صنعتی و اقتصادی اوایل قرن را تجربه میکند. نزاع و خیانت اعضای دو خانواده بر سر میراث بانوی درگذشته موضوع اصلی این داستان را میسازد. فورستر که خود به صورت آماتور به موسیقی میپرداخت، تجربههایش را در هواردزاند به نمایش گذاشته و در صحنهای از رمان، باز این سمفونی پنجم بتهوون است که در کنسرت کویینهال نواخته میشود و «هلن» را پریشان میکند. «هواردزاند» از جهات دیگری هم به سمفونی پنجم متوسل است: درونمایه اختلاف طبقاتی، ثروت، وظیفه و سرنوشت در واریاسیونهای مختلف در این اثر جریان دارد و گویی چهار موومان متضاد، اما منسجم سمفونی را در شکلی دیگر تکرار میکند: حرکت از تضاد و ستیز موومان اول در دو مینور به سوی وجد و شادمانی پیروزمندانه موومان فینال در دو ماژور.
مرد نامرئی (۱۹۵۲)
“مرد نامرئیگ رمان محبوب رالف الیسون جلوه دیگری از سمفونی پنجم را به نمایش میگذارد. دستگاه الکتروشوکی که قهرمان بینام داستان را به آن بستهاند با ریتمی شبیه سمفونی بتهوون شروع به کار میکند: “سه ویز کوتاه و یک ویز بلند” که رفتهرفته با قدرت صدای بیشتری تکرار میشود. گوئریری گمرد نامرئیگ را آهنگینترین رمان آمریکایی میداند که تا امروز نوشته شده است. رالف الیسون نویسنده این کتاب هم از آموزش موسیقی بیبهره نبوده و مدتی، ترومپت جاز مینواخته و از طرفداران جدی تصنیفهای واگنر و بتهوون بوده است. این توانایی در آثارش به خودی خود، خویش را نشان میدهد؛ نثری هارمونیک و دارای ریتمهای کلامی خوشرقص و خوشآهنگ. با گذشت قرنها، بتهوون هنوز یکی از محبوبترین موسیقیدانان کلاسیک است. استادی که نتهایش مقتدرانه در عرصههای مختلف زندگی مردم امروز در هر کجای جهان جاری است و هنوز با روح و جان انسان حرفها دارد.
منبع : سایت شهر کتاب
عنوان : هنر روز