هنوزم بچه های دهه پنجاه محله شمال غرب تهران یعنی محله های سلسبیل و مرتضوی و جیحون نام نبی چاخان را بیاد دارند. گذشته از زندگی خصوصی اقا نبی که چندان هم بزرگوارانه نبود ولی فعالیت ورزشی او در زمین های خاکی مثال زدنی است، اهل فوتبال بود و فوتبال دوست و خودش هم گاهی پا به توب می شد و همیشه هم یک تیم محلی در استین داشت که خودش رهبری می کرد، از نظر شکل و شمایل هم لاغر بود و صورتی کشیده و تا حدی ابله رو.
این اقا نبی ما عجیب در رویا های خود غرق بود و از بس دروغ هایش را تکرار می کرد امر به خودش هم مشتبه شده بود؛ مثلا یک روز بچه های محل را دور خودش جمع می کرد و از ماجرای دعوت شدنش توسط پله تعریف می کرد و می گفت از بس پله اصرار کرد او مجبور شد نصفه شبی به فرودگاه مهر اباد برود تا با هواپیمای اختصاصی که پله برای او فرستاده بود به ریویا سائوپولو برود.از چاخان های دیگر اقا نبی این بود که می گفت یک روز در زمین خاکی از سر ناراحتی چنان به زیر توپ می زند که هر چه منتظر می ماند تا توپ به زمین برگردد فایده نمی کند لاجرم به خانه اش می رود؛اما فردا صبح که از کنار زمین خاکی فوتبال محله می گذشته ناگهان متوجه توپی می شود که گرومبی از اسمان به زمین می رسد آن هم در حالیکه نامه ای، یاداشت مانند روی توپ بوده؛ اقا نبی خم می شود نامه را از روی توپ بر می دارد و می بیند این متن نوشته شده: “آقا نبی این دفعه اگر آنقدر محکم بزنی زیر توپ که بساط مارا بهم بریزد دیگر توپ برگشت داده نمی شود، امضا خدا…”
حالا حکایت امروز زمامداران جمهوری اسلامی است که هر کدامشان در لاف زدن و دروغگویی دست اقا نبی ما را از پشت بسته اند.
این روز ها بازار تهدید و شاخ و شانه کشیدن فرماند هان سپاه و ایضا دولتمردان نظام ولایی برای جامعه جهانی داغ است خاصه که پس از تحریم نفت و بانک مرکزی چنان آشفتگی در سیاست و اقتصاد کشور ایجاد گردیده که هیچ یک از متفکران ولایتمدار نظام اسلامی قادر به حل آن نیستند مگر با توسل به حربه جنگ افروزی. به همین منظور برای تحریک جهانیان برای حمله به دروغ ها و لاف زنی هایی متوسل می شوند که اگر چه از این جماعت به دور از انتظار نیست اما با این همه تعجب بر انگیز است مانند ادعای بستن تنگه هرمزکه آخرین لاف و دروغی بود که همچون تیری بی هدف از سوی ولایتمداران شلیک شد که نه تنها باعث مضحکه سران حکومت ایران در نزد جامعه جهانی گردید بلکه علیرغم انجام مانور نظامی و بستن شش ساعته تنگه هرمز، این واقعیت از توان نظامی جمهوری اسلامی از سوی تحلیلگران نظامی جهان آشکارگردید که توان نظامی رژیم اسلامی به لحاظ داشتن تسلیحات از رده خارج شده ساخت روسیه، حتی به اندازه قدرت نظامی کشور کوچکی چون قطر که به سلاح های مدرن تری مجهز است نیست؛ و این واقعیتی است که از فرماندهان عالی رتبه سپاه تا شخص رهبری بدان آگاهند خاصه که هنوز ماجرای سال 1988 و عملیات نیرو های آمریکای در خلیج فارس تحت نام “آخوندک” از یاد نرفته ؛در ان عملیات نظامی امریکا تنها ظرف 4 ساعت پس از مین گذاری جمهوری اسلامی در تنگه هرمز نه تنها این ابراه را از وجود مین ها پاک کرد بلکه، تأسیسات بندری و سکوهای نفتی ایران و ناو سهند از میان رفت و ده ها نفر از سرنشینان آن به قتل رسیدند. حال با چنین سابقه ای ادعای فرمانده نیروی دریایی در بستن تنگه هرمز که ابراهی بین المللی است و روزانه 40 درصد نفت جهان و 29 درصد گاز (مایع) صادراتی جهان ازاین مسیر به بازار های بین المللی ارسال میشود، چیزی بیشتر از لاف زنی های نبی چا خان نیست.
با شدت یافتن تحریم های جامعه جهانی و تاثیر گذاری آن بر اقتصاد کشور، زمامداران رژیم اسلامی با همه ادعا های واهی نسبت به بی اثر بودن تحریم ها سخت به تکاپو افتاده اند از جمله به رغم روئین تن دانستن خود از خشم جهانی، چنان مستاصل گشته که دیگر حتی جامعه جهانی به پیشنهاد و تقاضای دولتمردان ایران مبنی بر از سر گیری مذاکرات توجه ای نمی کند آنچنانکه اتحادیه اروپا، درخواست تعیین زمان و مکان از سرگیری مذاکرات هسته ای رژیم ولایی با کشور های غربی را رد می کند.
بی شک آنچه امروز نظام در حال سقوط جمهوری اسلامی را جان دوباره می بخشد نه انتخابات نمایشی پیش رو است و نه حتی کنترل رشد فقر و گرانی و یا حتی پائین آوردن قیمت های سر به فلک کشیده ارز و سکه طلا، بلکه جنگ تنها عامل بقای نظام حاکم است که به هر وسیله ای خواهان رسیدن به این ارزوی دست نیافتنی اند.این حقیقتی است که از راس نظام تا جیره خواران آن با همه ریا کاری ها وحق به جانب جلوه دادن ها ی خود در نزد ملت ایران، ناکام مانده اند؛ خاصه که با ریزش متحدان دیروز و دشمنان امروز خود منزوی تر می گردند. نگاه کنید به بیانیه ای که از سوی مقتدا صدر حامی دیروز رژیم ولایی منتشر گردید که در این بیانیه برای اولین بار این نمک خورده از خوان رژیم اسلامی به رغم آنکه خود متهم به پیروی از حکومت اسلامی ایران است و ماههای طولانی تحت حمایت رژیم در ایران پنهان بوده یکی دیگر از گروه های تندروی شیعه را به پیروی از حکومت ایران متهم می کند.این چنین است که جز جنگ راهی برای بقای نظامی که از روز نخست با دروغ بستن به خدا و آئینش و با تحمیل کردن فقر و تنگدستی بر ملت، سر زمین اهورایی ایران را به ظلم حکم راند غافل که:
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد