فردای سینما و جامعه ایرانی

دکتر تقی آزاد ارمکی
دکتر تقی آزاد ارمکی

نزاع یکی از اصلی‌ترین اشکال زندگی اجتماعی بشر روی زمین است. گفتم یکی از اشکال اساسی و عمده زندگی اجتماعی بشر است نه اینکه تنها شکل ممکن و جاری زندگی است. در کنار این نوع از شکل زندگی اجتماعی، دیگر اشکال زندگی از قبیل دوستی، رقابت، همکاری و مشارکت و… نیز وجود دارد. در نتیجه زندگی بشر بر اساس ترکیبی از مجموعه‌ای از این اشکال، زندگی بشر امروزین را سامان می‌دهد. البته در بعضی از شرایط و موقعیت‌ها، یکی از این اشکال بر دیگر اشکال زندگی بشر غلبه می‌یابد و جهت و سوگیری زندگی بشر را متفاوت از دیروز و فردایش می‌کند. در زمانی، جمعی و گروهی در قالب دوستی و همیاری تلاش کرده و در مقابل دیگرانی که میل به جنگ دارند، قرار می‌گیرند. این نوع تمایز که بر اساس تفاوت و تمایز در اشکال زندگی است، گروه‌ها و جوامع و فرهنگ‌ها را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد. ترکیب‌هایی از مجموعه‌ای از این اشکال بیان‌کننده تمایزات جوامع از یکدیگر از یک طرف و تفاوت و تمایز یک جامعه در مراحل گوناگون آن می‌شود. مثلا ایران کشوری است که به دلیل میل به همگرایی و وحدت و صلح و دوستی با جهان غربی که متمایل به جنگ و تعارض است، متفاوت می‌شود و از طرف دیگر ایران امروز به دلیل شرایطی که در آن قرار گرفته و در ساحت تعارض با غرب قرار گرفته است با دیروز تاریخی‌اش که با غرب پیوسته بود، متفاوت است. میل به نزاع، دوستی و صلح، همکاری و همیاری و وحدت و رقابت و تضاد در همه جوامع و گروه‌ها و افراد وجود دارد. شرایط و اقدام و نیروهای فعال اجتماعی هستند که تقدم و تاخر هر یک از اشکال را نسبت به دیگر اشکال برای گروه و جوامع رقم می‌زنند. بر اساس تفاوت مبتنی بر نزاع، دستیابی به وفاق و دوستی معنی می‌یابد. به همین دلیل است که بسیاری از ملل، جوامع و گروه‌های اجتماعی در حین اینکه در جنگ و ضدیت با رقیب و دشمن هستند، میل و اقدام برای صلح و آشتی و پایان جنگ دارند و در این زمینه نیز اقدام می‌کنند. ضمن اینکه در یک صحنه جنگ را ادامه می‌دهند و در صحنه‌ای دیگر سخن از صلح و دوستی با شرط یا بدون شرط دارند. این نوع وضعیت مانند شرایطی است که فردی که به اختیار یا اجبار در مسیر سربالایی سخت قرار گرفته است، میل به رسیدن به نقطه‌ای دارد که سرازیری شروع می‌شود. سرازیری را در ارتباط با سربالایی می‌بیند. این میل دوگانه ریشه در روحیه و فرهنگ دوگانه ندارد بلکه ریشه در ساحت زندگی بشر دارد. ساحت بشر حضور در تقابل و نزاع همراه با دوستی و صلح است. البته ناظران هم این معنی را می‌فهمند. آنها (اعم از افراد، گروه‌های اجتماعی یا جوامع و ملل) نیز میل دوگانه را می‌شناسند و مخاطب را در این موقعیت قرار می‌دهند. بر اساس بیان فوق، ایرانیان به لحاظ فردی و جمعی، مردمی هستند که میل و اراده و اقدام دوگانه دارند. از یک طرف سخن از تقابل و نزاع می‌‌زنند و از طرف دیگر دست به دوستی و صلح دراز می‌کنند. میل و اقدام به دوستی و صلح در زمانی بروز بیشتری می‌یابد که در مسیر جنگ و نزاع قرار گرفته‌اند. هر چند که این ساحت دوگانه وضعیتی تاریخی برای ایرانیان بوده، اما شرایط زمانه نیز به گونه‌ای شده که بر اهمیت آن افزوده شده است. در ضمن اینکه خواسته یا ناخواسته یا خواسته ناخواسته در مسیر نزاع با غرب و جهان قرار گرفته‌اند، میل و اراده و اقدام به صلح و دوستی و آشتی با همه جهان دارند. از هر شرایطی برای ابراز دوستی و محبت به جهانیان بهره گرفته و تقاضای حضور در زمانه می‌کنند. این معنی دوگانه را می‌توان در بیان‌های بسیاری از رهبران، مدیران، سیاستمداران و متخصصان و مردم عادی دید. در بیانیه‌ها، درس‌نامه‌ها، اقدام‌ها، فیلمنامه‌ها، رمان‌ها و دیدگاه‌های موجود بیان دوگانه میل به دوستی و صلح در متن نزاع یا میل به نزاع و تفاوت در متن و شرایط صلح و دوستی و همکاری ایرانی و ایرانیان جاری و ساری است. بی‌دلیل نیست که سخن نهایی دریافت‌کننده جایزه اسکار نیز همین میل و نیاز را دارد. میل به صلح و دوستی برای جهان از زبان نماینده فرهنگی ایران. در این شرایط دوگانه است که یکی از فیلم‌های ایرانی «جدایی نادر از سیمین» در فرآیند تحریم و ورود به جنگی ناخواسته یا خواسته، به دریافت جایزه اسکار نایل می‌شود. جایزه‌ای که در متن دوگانه صلح و دوستی و نزاع و تقابل و جنگ در جامعه جهانی برای ایران به دست آمده است. با توجه به این وضعیت است که در مقابل مجموعه‌ای از سوالات قرار گرفته‌ایم: دریافت این جایزه چه معنایی در پی دارد؟ چه پیامی دارد؟ چه اثراتی در جامعه ایرانی دارد؟ و… آیا این جایزه می‌تواند راهی در دستیابی به صلح و دوستی باشد؟ آیا دریافت این جایزه می‌تواند پایان دوره‌ای از تلاش هنری ایرانی باشد؟ آیا دریافت این جایزه موجب خواهد شد تا سینماگران ایرانی امکان و توان بهتری در انجام وظایف حرفه‌ای‌شان بیابند یا اینکه آنها را از انجام کارهای عادی و معمولی موجود دور خواهد کرد؟ آیا دریافت جایزه اسکار راهی در اختلال سنت هنری و سینمایی ایرانی که ترکیبی از سینمای عامه‌پسند و سینمای روشنفکری و سینمای جهانی است، نخواهد بود؟ آیا فکر نمی‌کنیم دریافت جایزه اسکار برای یک ایرانی، زمینه دست‌کشی بسیاری از کارگردانان مهم ایرانی از کار و تلاش در توسعه فرهنگ عمومی و ایجاد فضای فرهنگی و هنری در ایران نخواهد شد؟ آیا این جایزه پایان یک دوره هنری در ایران نیست؟ آیا دریافت این جایزه به جای شادی و طراوت، اضطراب و ترس و ناامیدی را برای هنر و هنرمندان و ایرانیان حاضر در جامعه جهانی در پی نخواهد داشت؟ برای پاسخ دادن به مجموعه سوالات فوق، نیاز به مروری عالمانه و همه‌جانبه بر هنر و سینما و سیاست هنری و سینمایی در ایران و شناخت جایگاه و نقش مجامع جهانی که طراح جوایز بزرگ هستند، داریم. این مرور ما را متوجه مجموعه‌ای از الزام‌ها و شرایط همراه با فواید و اثرات مفید و مثبت دریافت این جایزه می‌کند. اصلی‌ترین الزام‌ها و شرایط عبارتند از: 1- اولین شرط این است که ایرانیان در جامعه جهانی حاضر باشند. حضور ایرانیان در جهان ضمن اینکه حاشیه‌ای است، کانونی هم باشد. این حضور هم در حاشیه‌ها (از قبیل حضور موفق ایرانیان مهاجرت کرده در علم و دانش) و هم حضور در متن (از طرف سیاستمداران، تجار، اقتصاددانان و هنرمندان در سیاست و اقتصاد و فرهنگ). 2- دومین شرط فراهم شدن امکان تامل در مورد خود و دیگران است. ایرانیان اگر توان و امکان بازشناسی خودیت و هویت‌شان را داشته باشند، هر نوع دستاوری منشأ تحول و تغییر خواهد بود. اگر ایرانیان در کل دچار خودبینی شده‌اند که نتیجه آن نادیده گرفتن دیگران است، جایزه دریافتی به جای منفعت برای افراد و جامعه مضراتی در پی خواهد داشت. 3- سومین شرط، نگاه همه‌جانبه به این نوع اتفاقات است. اگر در کل جامعه از طریق نیروها و سازمان‌های مرتبط دریافت جایزه اعلام، توضیح داده شود و ابعاد ملی و جهانی آن مورد بازشناسی قرار گیرد، اثرات آن مفید خواهد بود. در این زمینه مطبوعات، رادیو، تلویزیون، روشنفکران، اصحاب مطبوعات و سیاسیون بسیار مهم هستند. اگر داوری در مورد این جایزه دوگانه صورت گیرد، ساحت دوگانه را متزاحمی‌تر خواهد کرد. به طور خاص اگر رسانه‌های منتقد به دفاع از جایزه و نقش‌آفرینی آن اقدام کند و رادیو و تلویزیون این اتفاق را بسیار ساده و عادی معرفی کند، ساحت دوگانه ایرانی عمیق‌تر از وضعیت فعلی خواهد شد. گروه‌هایی به دفاع و تجلیل و عده‌ای و گروه‌هایی به نفی و نقد آن اقدام خواهند کرد. 

عده‌ای در دفاع از سنت و دیانت به نقد و نفی نقش و اثر جایزه اسکار برای فیلم فرهادی خواهند پرداخت و عده‌ای هم در دفاع از این اثر هنری به نفی سنت و تاریخ و فرهنگ و دین ایرانی اقدام خواهند کرد. این نوع دوگانه‌گرایی به دوگانه‌گرایی رفتاری و اندیشه‌ای و بینشی به جای وحدت و دستیابی به صلح در مسیری که بوی جنگ می‌دهد، خواهد انجامید. این دو نوع رسانه با دو جهت‌گیری متفاوت، جامعه ایرانی را دوپاره‌تر خواهند کرد و اثر دریافت جایزه اسکار را برای یک گروه جدی‌تر و برای گروه دیگر بی‌ارزش‌تر خواهند کرد. رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه‌های رسمی با بی‌اعتنایی دریافت این جایزه و طرح آن در حد یک خبر در مقابل مطبوعات منتقد داخلی و مطبوعات و رسانه‌های خارجی به تجلیل از دست‌اندرکاران و جایزه دریافتی اقدام خواهند کرد. دفاع و اعتراض توامان به واسطه دو گروه متفاوت و متمایز بر دوگانگی ایرانی که در طول سالیان اخیر ماهیتی اجتماعی و فرهنگی پیدا کرده است، خواهد افزود. در حالی که در شرایط جنگ، اتفاقی چون دریافت جایزه اسکار می‌تواند راهی در کاهش تعارضات و دوگانگی‌های فرهنگی و اجتماعی گردد. این اتفاق در صورت مدیریت کلان و ملی می‌تواند از دایره فرهادی و فیلم و اسکار گذر کرده و بر کلیت حیات ایرانی اثرگذار شود. مشروط به اینکه ضمن پذیریش جایزه و موفقیت در سطح جهانی، به صلح و دوستی تا تعارض توجه شود. امکان حضور در صحنه رقابت بین کارگردانان و آثار آنها در سطح جهانی برای نماینده‌ای از ایران که در معرض ورود به جنگ است را فقط می‌توان براساس ساحت دوگانه جنگ توام با صلح یا صلح‌خواهی در متن جنگ‌طلبی توضیح داد. با دقت در مورد نشانه‌ها و رمزهای جاری و ساری در متن زندگی ایرانی و فضایی که این فیلم کاندیدای دریافت جایزه‌هایی پشت سر هم شد، معنای مورد نظر به دست می‌آید. آقای فرهادی کارگردان این فیلم در پاسخ به این سوال که «چه حسی و چه پیامی با دریافت جایزه دارید؟» می‌گوید: خیلی خوشحال هستم و برای ملت خودم و جهان آرزوی صلح و دوستی دارم. آرزوی فرهادی که سازنده فیلمی است که در آن تعارض و تزاحم بین اعضای خانواده و دیگران برای مهاجرت و پشت سر گذاشتن سنت (پدر بیمار، فرهنگ و سنت‌های اجتماعی و…) و رفتن به جامعه‌ای بهتر قرار دارد. محتوای فیلم نشان از تعارض و عدم سازگاری است. در حالی که کارگردان در زمان دریافت اولین جایزه‌ها آرزوی صلح و دوستی برای همه ملل دارد، نشان از ساحت دوگانه ایرانی و جهانی است. از طرف دیگر، جهانی که همه تلاش‌هایش را برای برخورد با ایران سامان داده است و از هر موقعیت و شرایطی برای افزودن فشارها بر ایران استفاده می‌کند، یکباره فیلمی ایرانی را انتخاب می‌کند و در معرض داوری در دستیابی به بهترین و بالاترین جایزه برای فیلم تحت عنوان اسکار قرار می‌دهد. متاسفانه نابسامانی در حوزه فرهنگی و اجتماعی کشور موجب شده است تا دریافت این جایزه ضمن اینکه بر تعارضات درونی جامعه می‌افزاید، سطح انتظار کارگزاران هنری و سینمایی از خود و دیگران را بالا ببرد. این موفقیت می‌تواند به تمایز بین مردم داخل و خارج از کشور بینجامد. با توجه به فقدان بصیرت کافی در حوزه فرهنگ، جایزه دریافتی برای ایرانیان خیر زیادی در پی نخواهد داشت. بیشتر حسرت زندگی بهتر تا وارد شدن به دوره‌ای از حیات هنری بالاتر و بیشتر را در پی خواهد داشت. از فردای دریافت جایزه، بسیاری تلاش خواهند کرد که شرایطی که زمینه تهیه نوع فیلم‌هایی که احتمال دریافت جایزه‌های جهانی و ملی را خواهند داشت، از بین ببرند. در مقابل عده‌ای هم تلاش خواهند کرد صرفا برای دریافت جایزه، فیلم بسازند. رفتار و نگرش متفاوت، برای عده‌ای خوب است که قصد قهرمان شدن دارند و عده‌ای که به تخریب شرایط اقدام می‌کنند ولی برای بخشی از جامعه به جز حسرت، نفرت، اعتراض و حس نابرابری در پی نخواهد داشت. اگر رسانه ملی همراه با مطبوعات منتقد به بررسی جایگاه و اثرات این جایزه اقدام می‌کردند، شرایط فردای هنری و سینمایی ایران متعالی‌تر از امروز می‌شد. در حالی که سکوت یک نوع رسانه و تجلیل نوع دیگر رسانه، بر شکاف درونی فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی افزوده و در نهایت جایزه را به ضد خود تبدیل خواهد کرد. این وضعیت یکی از دلایل کاندیدا شدن یک اثر و نتایج مترتب بر دریافت آن برای ایران است. آخرین سخن اینکه دریافت این نوع جایزه‌ها ضمن اینکه منشاء ظهور و بروز غرور ملی و دینی در سطح جهانی است، راهی برای بعضی از گروه‌های فشار بر جامعه خواهد بود تا در دفاع ناروا و غیرراستین از سنت و هویت زمینه‌های تخریب فرهنگ و خلاقیت را فراهم سازند. همان‌طور که پیروزی تیم‌ملی فوتبال در مقابل تیم‌ملی فوتبال آمریکا شادی‌آفرین بود، موفقیت فیلم فرهادی نماینده فرهنگی ایران نیز در مقابل همه تولیدات فرهنگی و هنری دنیا و حتی آمریکا شادی‌آفرین است. این شادی باید بین همه تقسیم شود نه بین عده‌ای که از قدیم با شادی جریان موفقیت فیلم را در طول چندین ماه گذشته دنبال می‌کردند. اگر شادی همه مردم متوجه هنر و فیلم در ایران از طریق رسانه ملی به دلیل کسب این جایزه جهانی با شادی گروه نخبه و هنر دوست و روشنفکر که از طریق رسانه‌های منتقد غیررسمی همراه شود، کسب جایزه اسکار برای ایرانیان میمون خواهد بود و الا همچنان جنجال سنت و مدرنیته خیالی و توهمی بلواگرایانه برپا خواهد شد و عده‌ای فلک شده و عده‌ای هم دست مزد فلک کردن را گرفته و عده‌ای هم با تهیه بیانیه مزد دیگری خواهند گرفت و حوزه هنر و جامعه و مردم بی‌کلاه خواهد ماند.

·       منبع: شرق، نهم اسفند