مثل روز روشن است که غرب با بی خردی به سمت مواجهه نظامی با ایران هدایت می شود و این رویارویی عواقبی وحشتناک دارد. اخباری که فاش و بعد تکذیب می شوند، هیچ کس را گول نمی زند. اسرائیل منبع هر دو خبر است. به سخنان ایهود اولمرت که برنامه اسرائیل برای حمله به ایران و تخریب تاسیسات اتمی این کشور را تکذیب می کند، دقت کنیم. این تکذیبه همان نقشی را دارد که افشاگری؛ مانوس کردن افکار عمومی غرب با چیزی شبیه به جنگ. و وقتی حمله به ایران آغاز می شود با هاله ای با عنوان ناچاری آن را تقدیس خواهد کرد. و مانند عراق، چنین جمله ای گفته خواهد شد: راه حل دیگری باقی نمانده بود.
اما تا زمانی که ارابه جنگ به آهستگی و با عزم راسخ در حرکت است، بهتر است ما هم به مشکل ایران، دوباره فکر کنیم. یکی از مسائل این است که اسرائیل حق دارد از دولت ایران بیم داشته باشد. محمود احمدی نژاد دلش می خواهد اسرائیل از نقشه جهان، محو شود و قصد دارد رئیس جمهور ایرانی باشد که به سلاح اتمی دست یافته و انحصار دولت اسرائیل را در منطقه، شکسته است.
رئیس جمهور ایران، دست از ضد اسرائیلی بودن خود بر نمی دارد. اگر او در مورد اسرائیل سکوت می کرد و بجای بهبود بخشیدن به وضعیت طبقه محرومی که به او رای داده بودند، سخنان عوام پسندانه ای درباره یهودی ها نمی گفت، مورد حمایت روحانیون قرار نمی گرفت.
او دست از مسئله سلاح اتمی هم بر نمی دارد. درحالی که کشورش از شرق و غرب با سلاح های اتمی پاکستان و اسرائیل احاطه شده و نظامیان آمریکایی در مرز افغانستان و عراق حضور دارند، او با خوشحالی شانس خودش را در این میان امتحان می کند و لیبرال های ایران را به حد استاندارد های خودش پایین می آورد. “ هلال شیعه” هم، سنی های عربستان سعودی و جاهای دیگر را تهدید می کند. از نگاه بیشتر ایرانی ها، کشورشان محاصره شده و نیاز فوری به نیرویی با شکل و شمایل سلاح اتمی دارد.
حالا اسرائیل قصد دارد انتشارافشاگری درباره برنامه های اتمی ایران را مبنی براینکه نه فقط اسرائیل که بقیه جهان، اگر ایران به گروه کشورهایی که سلاح اتم دارد بپیوندد، با تهدید مشترکی مواجه است متوقف کند. به همین دلیل آقای المرت می گوید این مسئله آمریکا است که ایران را از دستیابی به بمب بازدارد، وگرنه اسرائیل خودش کار را تمام می کند.
شاید همه این حرف ها درست باشد، اما ما باید قبل از اینکه خودمان را در مسئله اسرائیل مقید کنیم، با دقت فکر کنیم. کار عاقلانه این است که قبل از اینکه آقای اولمرت برخورد ها را تشدید کند و به جای غیر قابل بازگشتی برساند ـ که به نظر می رسد دارد چنین کاری را انجام می دهد ـ جلویش را بگیریم.
حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران از لحاظ استراتژیک اصلا به آسانی حمله به رآکتور های عراق در سال 1981 نیست، زیرا این تاسیسات پراکنده و زیرزمینی هستند.
امااز مشکلات تدارکاتی که بگذریم، مسئله بازتاب این حمله در جهان اسلام مطرح است. این حمله به سادگی می تواند روابط با جهان اسلام را بر هم بزند. جهانی که از لحاظ جمعیتی هم رو به رشد است و دیگر در همسایگی ما نیست، بلکه به لطف مهاجرت، بخش رو به رشد جامعه ما است.
این روابط چندی قبل، با حمله به عراق، تا مرز گسسته شدن پیش رفت. ما باید خود را برای تنش های غیر قابل تصوری که مسلمانان می توانند در کشورهای دموکراتیک غربی بوجود بیاورند، آماده کنیم. قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل، مبارزه طلبی ایران را متوقف نکرد. اما نشان داد که غربی ها دست از گزینه های دیپلماتیک در حین مواجهه با ایران، بر نداشته اند. اسرائیل باید قبل از وارد شدن به جاده حمله نظامی، به دیپلماسی فرصت بدهد. حمله نظامی می تواند برای همه ما یک فاجعه باشد.
منبع: ایندیپندنت؛ ژانویه 2007