کتاب “غازها گاز میگیرند” نوشته فریبا مکارمی، به تازگی از سوی نشر تخت جمشید منتشر شده است. این کتاب که شامل بخشی از خاطرات ۳۰ ساله این دامپزشک شیرازی میباشد، دربرگیرنده ۱۳ خاطره از دوران کاری اوست. فریبا مکارمی، نویسنده و دامپزشک، متولد سال ۱۳۳۵ و ساکن شیراز است. وی در سال ۶۲ پس از دریافت مدرک دکترای دامپزشکی از دانشگاه شیراز با مسئولیت¬هایی همچون سرپرست آزمایشگاه میکروبیولوژی مواد غذایی، کارشناس مبارزه با سل و بروسلوز، همکاری با صدا سیمای فارس در ضبط برنامه¬های آموزشی برای دامدارن و مرغداران، مسئول فنی داروخانه دامپزشکی و عضو هیأت علمی دانشگاه مشغول به کار شد.
ایدهی اولیهی نوشتن داستان ها از کجا آمد؟
از آن جایی که به مدت ۳۰ سال در محیطهای کاری متفاوت کار کردهام و با افراد زیادی در تماس بوده ام حوادث تلخ و شیرین زیادی برایم اتفاق میافتاد که هر کدام به نوبهی خود تجربهای خاص را به همراه داشت.
این خاطرات را بارها در سر کلاسهای تدریسم برای دانشجویان تعریف میکردم از طرفی گاهی اوقات در مهمانیها نیز این خاطرات را به در خواست آشنایان بازگو میکردم که مورد استقبال قرار میگرفت. بعد از بازنشستگی تصمیم گرفتم که این خاطرات را به صورت داستانهای کوتاه بنویسم تا جذابیت بیشتری برای مخاطبان داشته باشد. پس از نگارش و ویرایش داستان هایم به تشویق اطرافیانم آنها را به صورت کتاب منتشر کردم.
اسم کتاب “غازها گاز می گیرند” است چرا این اسم را برای کتابتان انتخاب کردید؟
این اسم را از عنوان آخرین داستانم برگزیدهام که فکر میکنم بهترین داستان در بین خاطراتم باشد. هنگام ورود به گاوداری گلهای غاز به طرف ما آمدند و یکی از آنها پای مرا گاز گرفت. زمانی که این خاطره را برای مخاطبانم تعریف میکردم، برایشان عجیب بود که غازها هم گاز میگیرند. بنابراین فکر کردم وقتی خریدار کتابم این عنوان را در پشت جلد کتاب مشاهده کند، شاید برایش جذاب باشد. مخصوصاً که طراحی جلد کتاب هم به شکلی عنوان کتاب را برای بینده مجسم میکند.
تفاوت داستان های شما با زندگی نامه نویسی و گزارش چیست؟ داستانها را در چه ژانری از ادبیات میتوان جای داد و چرا؟
ژانر کتاب من خاطره نویسی است. خاطره نویسی در فرهنگ لغت یکی از انواع ادبی و شکلی از نوشتار است که نویسنده در آن خاطرات خود و وقایع یا صحنههایی را که در زندگیاش روی داده را شرح میدهد. من سعی کردهام داستانهایم را به صورت مختصر بنویسم و از دروغ پردازی اجتناب کنم و به آن چه مینویسم معتقد باشم. واقعگرایی و عدم خیال پردازی دو رکن اساسی ساختار خاطره نویسی است من هم سعی کردم این دو وجه را رعایت کنم. از طرفی تا آنجا که امکان داشته، خاطرات را بصورت خودمانی و در حیطهی ادب بیان کردهام. یکی از عمدهترین اختلافهای خاطره نویسی با نوشتن گزارش، بیان احساسات راوی در ثبت واقعی دیدهها و شنیدههاست. در صورتی که در گزارش نویسی راوی بدون دخالت دادن احساسات خود آن چه را که اتفاق افتاده است را بیان میکند.
چگونه میتوان مردم را تشویق کرد که به نوشتن و یا خواندن این گونه داستانها روی بیاورند؟
من فکر میکنم، اگر فواید خاطره نویسی برای علاقه مندان به کتاب خوانی تشریح شود، خاطره نویسی بیش از این بین افراد مشتاق به نوشتن افزایش مییابد. همچنین خاطره نویسی یکی از عامیترین و صمیمیترین راههای انتقال حس به وسیله نوشتن است که هر کس میتواند آن را انجام دهد. به قول آقای جمال میر صادقی: “چرا ما برای نوشتن داستان دنبال سوژههای غیر باور و تخیلی میگردیم؟ زندگی روزانه هر کدام از ما پر از سوژههای زیاد و آموزنده است”. به یاد دارم زمانی که نو جوان بودم سریالی از تلویزیون پخش میشد که قبل از نمایش فیلم همیشه در ابتدا این عبارت گفته میشد: “هر انسانی جهانی است و هر جهانی پر از ماجرا، ماجرایی که از بدو آفرینش با او همراه بوده است”.
اگر امکان دارد بیشتر در مورد فواید خاطره نویسی توضیح دهید.
خاطره نویسی باعث میشود بهترین لحظههای زندگیمان که میتواند برای آیندگان نیز قابل استفاده باشد را ثبت کنیم. در خاطرات کتابم لحظههای شیرین و تلخی را که تجربه کردهام در غالب داستانهای کوتاه بیان کردهام، این تجربیات میتواند برای دامپزشکان جوان هم قابل استفاده باشد. بسیاری از نکات بهداشتی و جامعه شناسی ایران در زمان خودش را بیان میکند. نوشتن خاطرات باعث رفع استرس در انسان میشود. این فایده را در حین نوشتن خاطراتم تجربه کردم، زمانی که تصمیم به نوشتن گرفتم درگیر مسایل و مشکلات سختی بودم و خوشبختانه تمرکز بر روی نوشتن کتاب در من چنان آرامشی ایجاد کرد که به راحتی مشکلاتم را بدون کوچکترین ضربه روحی پشت سر گذاشتم. همچنین این عمل باعث افزایش قدرت دیدن و شنیدن نویسنده میشود. بعد از چاپ کتابم، احساس می کردم هر روز زندگیم پر از خاطره و تجربه است که هر کدام به نوبه خود می تواند برای دیگران قابل استفاده باشد.
به عنوان اولین دامپزشک خاطره نویس، تا چه حد در محیط کاری و در این سالها زن بودنتان مانع و یا راهگشای کارهایتان بوده است؟
در تمام مدت خدمتم هیچ وقت جنسیتم مانع در انجام فعالیتهایم نبوده و بر عکس همیشه مورد تشویق دیگران نیز قرار میگرفتم. چرا که قبل از این که دیگران من را باور کنند، خودم، خودم را باور داشتم. حرفهی دامپزشکی پر صعوبت است و شاید در شروع کار از نظر شغلی کاملاً مردانه به نظر بیاید ولی این بستگی به باورهای یک خانم دامپزشک در شروع کار دارد. در سال ۶۲ وقتی در مجتمع صنعتی گوشت فارس در سمت سرپرست آزمایشگاه میکروبیولوژی مواد غذایی استخدام شدم، اولین زنی بودم گه پا به محیط کشتارگاه میگذاشتم ولی باورها و نحوهی رفتارم با افراد در محیط کارم به شکلی بود که در نهایت ادب و احترام پذیرای من شدند. به یاد دارم گاهی اوقات وقتی در جمع همکاران که همگی مرد بودند، حضور مییافتم دستانشان را برای دست دادن به طرف من دراز میکردند و وقتی با عذر خواهی به آنها میگفتم نمیتوانم دست بدهم تازه متوجه میشدند که طرف مقابلشان زن است. این را از این جهت بیان کردم که مردها گاهی فراموش میکردند که من زن هستم.
آیا همچنان قصد دارید نوشتن را ادامه دهید؟
“کتاب غاز ها گاز می گیرند” شامل 13خاطره میباشد. که امیدوار هستم هر چه زودتر به چاپ دوم کتاب برسم. اکنون در حال نوشتن جلد دوم کتابم با نام “پرستوها دوباره لانه میسازند” هستم که 3 داستان از جلد دوم را نیز نوشتهام.
آیا به غیر از نوشتن خاطراتتان فعالیت دیگری دارید؟
دانشگاه دوباره من را به همکاری دعوت کرده است که در هفته یک روز با دانشگاه همکاری دارم و به دانشجویان رشته پرستاری انگل شناسی تدریس مینمایم. از طرفی در امور صادرات روده نیز به یک کارگاه بسته بندی روده وهزار لا مشاوره بهداشتی می دهم.
آیا مشکلاتی هم در مسیر چاپ این کتاب داشتید؟
کتاب را با هزینهی شخصی چاپ کردم که متأسفانه ناشر کتابم در پخش کتاب کمکی به من نکرد. بنابراین برای پخش کتاب باید وقت زیادی بگذارم و همین کار باعث میشود زمان چندانی برای نوشتن کتاب جدیدم نداشته باشم. خوشبختانه با خرید ۱۰۰ جلد کتاب توسط سازمان دامپزشکی و گذاشتن تعدادی جلسات رونمایی کتاب برای دانشجویان دامپزشکی تا حدودی توانستهام در پخش کتاب موفق باشم. امیدوارم بتوانم با افراد علاقه مند در ترجمه کتاب آشنا شوم و کتاب به زبانهای دیگر نیز ترجمه شود.