ایران به عنوان قدرت جایگزین دربرابرقدرتهای غربی وپیشتاز درنزد دیگررقبای مسلمان، در دیدگاه حسین شریعتمداری و برخی از فرماندهان جایگاه مهمی دارد. این نگاه باید با توجیه رویش دائم انقلاب، تصفیه نیروی های بینابینی نظام وایجاد حالت انقلابی دائمی درجامعه برای همیشه حفظ شود. نام این راهبرد، ریزش ازبالا و رویش ازپائین است.
در نزد رهبر نظام هم این موقعیت، جایگاه ویژه دارد. وی این دید گاه را با نگاه ولایتی درهم می آمیزد تا به خط تعدیل شده برسد. اکنون اما کفه تحلیل ازدید محافظه کارانه ولایتی، که مدل صفویه رابرای حکومت ایران در چشم اندازدارد، به سمت دیدگاه شریعتمداری بیشترمتمایل است. البته شرایط جهانی و شرایط داخلی هم به قدرت گرفتن جریان افراطی دربیت رهبری یاری رسانده است.
کاندیدای بیت برای ریاست جمهوری ازدوجریانی است که نگاه آنان حول روابط بین الملل است و یافتن جایگاه بلند برای ایرانی که خود در آن حکومت می کنند. این دو جریان مست از قدرت امنیتی برای اعمال نظم در جامعه هستند ودرمحاسبات خود درپی یافتن قدرت خارجی درمنطقه هستند.البته این نقش مهم خواستن در منطقه چندان هم بی زمینه نیست؛ ایران کشوری است بزرگ که نمی توان حاکمان آن را نادیده گرفت.
ذکراین نکته لازم است که جذابیت این جایگاه منطقه ای به اندازه ای است که هیچ حکومتی از سرنوشت حکومت های مشابه درس نمی گیرد؛شاید به این دلیل که هیجان، جذابیت نقش آفرینی و احساس رسالت تاریخی برای فردا به خطرات وعاقبت تلخ آن می چربد.
آنچه مشخص است شرایط حاضر روشن نمی کند که تمایل نهایی بیت به کدام گزینه است؛ولایتی یا فردی ازجناح جبهه پایداری مانند جلیلی یا لنکرانی. اما چرا هنوزاین تمایل روشن نیست؟ این ابهام دلایل داخلی وخارجی دارد. دلیل داخلی آن این است که گزینه ولایتی درمیان بخشی ازسپاهیان و بسیاری ازنیروهای طرفدار بیت رهبری دافعه دارد. ولایتی درعمل نیمی ازنگاه هاشمی را باوردارد، نگاه وی درمورد احیای قدرت صفویه دردرون جبهه اصول گرای مقبول نیست؛ اگرچه منفورهم نیست ودرشرایط دیگری ـ متفاوت از امروز ـ از طرف همین مخالفان پذیرفته می شود.
دلیل خارجی آن این است که رهبری نظام تمایل داشته با حفظ آبرو با غرب کنار آید، اما غربیان را چندان تمایل به کنار آمدن با حکومت ایران به شکل فعلی نیست.
طرح چهره هایی چون لنکرانی یا جلیلی که همانند گزینه احمدی نژاد در سال۱۳۸۴ هستند، نشان میدهد که در بیت رهبری دو دیدگاه برای رهبری اجرایی کشور وجود دارد و میتوان گفت شرایط داخلی و خارجی، تمایل رهبری حکومت به سمت هر گزینه را عمده میکند. در سال ۱۳۸۴بین قالیباف واحمدینژاد این انتخاب رخ داد. در آن دور ناگهان هم به خاطراعمال سیاست نئو کانها در جهان و هم ترس از بازگشت هاشمی، تمایل بیت رهبری به سوی احمدینژاد متوجه شد.
باید دید درسال ۱۳۹۲ ازمیان راهبرد احیای قدرت صفویه و راهبرد ریزش از بالا و رویش ازپائین، کدام یک در نزد رهبری و بیت و نظامیان برنده خواهند بود؟
فراموش نکنیم نقش منطقه ای مهم و درآمد نفت انجام این مانورها را دولت ایران فراهم می کند؛ قدرت نمایی ای که به قیمت اسقاط توان ملی تمام می شود و رفع آن از سوی همه ایرانیان تدبیروکمی شانس و موقعیت مناسب وتیز هوشی می طلبد.