از همه جا

نویسنده

گفت‌وگو با خشایار دیهیمی به بهانه پیش فروش مجموعه‌ جنگ و صلح

کار فرهنگی نیاز به ابتکار دارد

علی گل باز

 

 

در شرایطی که اوضاع نشر، حال و هوای نه‌چندان مناسبی دارد و بازار کتاب از رونق قابل قبولی برخوردار نیست، خشایار دیهیمی، مترجم زبردست و فعال فرهنگی روزنه‌ای گشوده و دست به کار بزرگی زده است. در روزگاری که بسیاری از ناشران به دلیل گرانی کاغذ و بیم فروش نرفتن کتاب، از زیر بار چاپ آن شانه خالی می‌کنند، وی پیش فروش مجموعه‌ای به نام “جنگ و صلح” را آغاز کرده است و این حرکت را به چشم یک فعالیت مدنی نگاه می‌کند. “جنگ و صلح” بهانه‌ای شد تا در عصر یک روز پاییزی با خشایار دیهیمی درباره انگیزه‌ها و مطالبی که در این مجموعه گرد آورده گفت‌وگویی داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید.

 

برای ورود به بحث بفرمایید در این روز‌ها که عرصه فرهنگ با مشکلاتی درگیر است، فعالان فرهنگی چه نقشی بازی می‌کنند؟ در فضایی که کار فرهنگی دشوار شده است چطور می‌شود به این‌گونه‌ فعالیت‌ها ادامه داد؟

بهتر است از اینجا شروع کنیم که اصولا ما عادت کرده‌ایم و گویی که یک امر پذیرفته شده است که وقتی مشکل اقتصادی پیش می‌آید یا هر اندک تورمی که پدید می‌آید یک حکم صادر می‌کنند که اولین کالایی که از سبد خانواده حذف خواهد شد کالای فرهنگی است و همه هم این را تکرار می‌کنند. اما واقعیت این است که در همه این مشکل‌هایی که آمده است و از سر گذرانده‌ایم کالا‌های فرهنگی حذف نشده‌اند. این موضوع، دو حالت دارد. حالت اول این است که واقعا راست می‌گویند و در جامعه کالای فرهنگی حذف می‌شود. این به طور کامل حقیقت ندارد ولی بهره‌ای هم از حقیقت دارد. اما اگر این طور باشد آیا ما باید دست روی دست بگذاریم و بگوییم که کاری نمی‌شود کرد و شاهد حذف کالاهای فرهنگی باشیم؟ بالاخره اگر اعتقاد داریم که کالای فرهنگی هم به‌‌ همان اندازه کالای‌های مصرفی دیگر مثل خوراک و پوشاک جزو ضروریات زندگی است باید که راه‌های چاره‌ای اندیشید و نگذاشت این کالا از سبد خانوار حذف شود. البته آنهایی که این‌گونه حرف می‌زنند گویی معتقدند که فرهنگ یک امر تجملی است و می‌شود از آن صرف‌نظر کرد. اما به نظر من این انسان‌شناسی خطاست. مگر می‌شود انسان بدون موسیقی، بدون ادبیات، بدون سینماو تئا‌تر زندگی کند، حتی در دوره غارنشینی هم به نوعی ما شاهد نقاشی‌هایی هستیم که روی دیوار غار‌ها کار می‌کردند و این جزو جدایی‌ناپذیر نفس انسان است. اگر این‌گونه نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم قیمت کتاب نامتناسب بالا رفته است. چرا که به مانند نان و تخم مرغ از حمایت دولتی برخوردار نمی‌شود. اما باز هم این دلیلی نمی‌شود که نشود هیچ کاری کرد. بنابراین باید ابتکار عمل داشت. اهل فرهنگ لزوما فقط نباید پشت می‌زشان بنشینند. اهل فرهنگ باید با مردم بیامیزند. نیاز‌های فرهنگی مردم را احساس کنند تا بتوانند تولید فرهنگی مناسب بکنند و نباید این‌گونه فکر کنند که من صرفا تولیدکننده فرهنگی هستم و باقی به من ربطی ندارد بلکه باید تولیدکننده‌های فرهنگی با تولیدکننده‌های مادی کالای فرهنگی همفکری و همکاری داشته باشند. ما مترجمین و نویسندگانمان اکثرا از پروسه تولید کالاشان بی‌خبر هستند. بعضی حتی نمی‌دانند حروفچینی، صفحه بندی، لیتوگرافی، ‌چاپ و صحافی یعنی چه. آدمی که کار فرهنگی می‌کند باید به زوایای کارش آشنا باشد. چون در واقع مانند هر کالای دیگری یا حتی اندکی بیشتر از آن‌ها پیچیده است و از تولید فکری و معنوی تا زمانی که به دست مخاطب می‌رسد به صورت یک زنجیره است. به طور مثال طراحی جلد مانند بسته‌بندی می‌ماند و مثل هر کالای دیگری بسته‌بندی‌اش خیلی مهم است. به طور کلی درباره کالای فرهنگی نباید گفت این حلقه خودش باید مشکلاتش را حل کند، ناشر مشکل خودش را حل کند، مترجم مشکل خودش را حل کند. این، یک زنجیره به هم پیوسته است. مصرف‌کننده کالای فرهنگی خودش اهل فرهنگ است. بنابراین از او هم می‌توانیم استفاده کنیم و راه‌های تازه‌ای برای عرضه کالایمان پیدا کنیم. بنابراین ابتکار‌ها و راه‌های نیازموده بسیاری هست که من مغفول ماندن آن را دقیقا متوجه خودمان به عنوان اهالی فرهنگ می‌دانم که خیلی تنبلیم و اصلا به فکر ابتکار نیستیم. اگر یک اهل فرهنگ ابتکار نداشته باشد پس باید از چه کسی انتظار داشت. انسان اهل فکر اگر نتواند راه بکر را پیدا بکند چه کسی باید این کار را انجام دهد. اماحرف‌های همیشگی و بسیار غلطی زده می‌شود که اگر قیمت کتاب پایین باشد مردم می‌خرند و اگر بالا برود نمی‌خرند. اتفاقا بعضی کتاب‌های خیلی گران‌تر فروش می‌روند و خیلی از کتاب‌های ارزان قیمت فروش نمی‌روند. پس فقط قیمت شرط نیست. به هرحال آن هم با کاری که شده است نسبتی دارد. همه جای دنیا همین طور است. حتی اینجا در خارج از شرایط بحران هم خوانندگان را به غر زدن عادت داده‌ایم. کتاب‌ها در ایران براساس تعداد صفحات قیمت‌گذاری می‌شوند. اما سوال اینجاست که ‌یک کتاب فلسفه که ترجمه می‌شود و یک سال کار می‌برد آیا‌‌ همان قدر وقت و انرژی و هزینه برده است که یک کتاب کودک که در مدت یک هفته هم می‌شود ترجمه‌اش کرد؟ در دنیا کتاب‌هایی که زحمت بیشتری می‌برند، مصرف‌کننده خاص هم دارند و ما باید خواننده را آگاه کنیم که قیمت این کالا متفاوت است. مثل اینکه یکسری کار‌ها سری‌دوزی است ولی بعضی دست دوز هست و قیمتش با تولید کارخانه‌ای تفاوت می‌کند. در دنیا تفاوتی بین این دو قایل می‌شوند و خوشبختانه کتابخانه‌های عمومی این‌ها را تهیه می‌کنند زیرا مردم عادی قادر به خرید آن‌ها نیستند. به عنوان مثال همین دایره‌المعارف جنگ را که من برای همین کار به قیمت ۵۵۰ دلار خریدم، مردم عادی نمی‌توانند بخرند ولی کتابخانه‌ها حتما می‌خرند و مردم در آنجا از این‌ها استفاده می‌کنند. ما چنین حمایتی نداریم. هیچ کدام از مدیران کتابخانه‌های عمومی و حتی کتابخانه‌های تخصصی به این درک نرسیده‌اند که باید این کتاب‌ها خریداری شود. در دوره‌ای وزارت ارشاد شروع کرد و از هر کتابی ۷۰۰ جلد می‌خرید و خیال می‌کرد که این کمک است. من از ناشرانم خواهش کردم که کتاب‌های من را نفروشید برای این‌که این‌ها به کتابخانه‌ها نمی‌رفت و انبار می‌شد و در ‌‌نهایت هم می‌پوسید. واین یعنی قطع درختان بی‌زبان برای پوساندنشان در انبار. بنابراین ما باید روی پای خودمان بایستیم و ابتکار‌های خودمان را داشته باشیم. از جمله مسائلی که باعث می‌شود قیمت کتاب خیلی گران شود این است که در ایران بیشتر چاپ افست می‌کنند و در این چاپ شما باید تیراژ بالا داشته باشید و هر چاپی پنج هزار دوره محسوب می‌شود. اکنون تکنولوژی در دنیا از جمله ایران به مرحله‌ای رسیده است که چاپ دیجیتال می‌کنند. یکی دیگر از دشواری‌های دیگر برای ناشر هزینه انبارداری کتاب است. اما می‌توان چاپ را دیجیتال کرد. چراکه کتاب را به هر تعداد نسخه‌ای که چاپ کنید قیمت تغییری نمی‌کند. می‌شود اول ۲۰۰نسخه چاپ کرد و اگر فروش رفت، مجددا تعدادی دیگر منتشر کرد. این یکی از کار‌هایی است که در آن پخشش هم آسان‌تر است. البته مسئله پیش‌فروش در همه دنیا هست. شما برخی سایت‌ها را نگاه کنید. از ۵ ماه پیش اطلاع می‌دهند که فلان کتاب در حال چاپ است و می‌توانید از امروز بخرید و امتیاز این خرید هم این است که اگر تا ۵ ماه دیگر قیمت‌ها تغییر کرده باشد از شما همین نرخ امروز دریافت می‌شود. یا مردم مجلات را آبونه می‌شوند و این یعنی هزینه پخش از گردن ناشر مجله برداشته می‌شود و همه پول به دست ناشر می‌رسد و برای یک سال می‌دانند که این تیراژ را فروخته‌اند. این فرهنگ را ما باید در مردم ایجاد کنیم. یکی از آن چیز‌هایی که به این نوع کار‌ها لطمه می‌زند این است که ما نمی‌توانیم راجع به پنج ماه آینده صحبت کنیم. چون نمی‌دانیم تا چند ماه دیگر وزارت ارشاد به این کار مجوز می‌دهد. دوم اینکه معلوم نیست یک مجله تا کی و با چه کیفیتی منتشر می‌شود. عامل سوم هم این است که در اینجا عناصر فرهنگیِ تولیدکننده فرهنگ آن‌ قدر برای مردم شناخته شده نیستند. به لحاظ تکنولوژی هم عقب‌تر هستیم. زیرا در بقیه کشور‌ها خلاصه‌ای از مطالب را می‌گذارند و شما می‌توانید چند صفحه اول کتاب را بخوانید. خیلی کار‌های دیگر هم هست که من نمی‌توانم این‌ها را یک به یک بشمارم چراکه بعضی از این‌ها در شرایط فعلی قابل اجرا نیست. ولی باید برای این‌ها جایگزین‌هایی تعیین کرد. این یکی از کار‌هایی بوده است که من برای آزمون انجام داده‌ام و شرط هم بسته‌ام. اگر موفق شود که چه بهتر و دیگرانی هم می‌توانند آن را دنبال کنند. اگر هم که این طرح شکست بخورد، من باز فکر نخواهم کرد که دنیا به آخر رسیده و هیچ کاری نمی‌شود کرد. بلکه می‌گردم ببینم کجای کار من اشتباه بوده و شیوه‌ام را اصلاح می‌کنم. ‌زیرا معتقدم که بالاخره شیوه‌ای هست که بشود کالای فرهنگی را تولید کرد و به دست مخاطب طالب و نیازمندش رساند. بنا براین باز ناله سر نخواهم داد که مردم ما دانش ندارند. لابد من بلد نیستم که با آن‌ها ارتباط برقرار کنم، لابد من کالای مورد نیاز آن‌ها را تولید نمی‌کنم و روش تبلیغم درست نیست. کار ما باید دائما فکر کردن به راه‌های جدید باشد. ما در عرصه فرهنگ در ایران کارآفرین نداریم. کارآفرین به معنای داشتن ابتکار است نه اینکه چیزی که تولید می‌شود شما هم عین‌‌ همان را تولید کنید. بلکه باید ایده تازه باشد و کالای تازه‌ای تولید کنید. ما در فرهنگ چنین چیزی نداریم و عده‌ای باید راه را با تلاش چند برابر باز کنند اما این گونه نیست که ما نتوانیم. می‌توانیم ولی زحمت دارد. هرچند بهره‌اش را هم خودمان می‌بریم و هم اجتماعمان. چون کالای فرهنگی در ارتقای آگاهی نقش دارد و فقط شکم را پُر نمی‌کند، بلکه مغز را پر می‌کند و ما باید تا جایی که می‌توانیم از خودمان مایه بگذاریم. من برخلاف بعضی آدم‌ها که می‌گویند اهل فرهنگ باید قناعت کنند و زندگی سختی داشته باشند معتقدم که اتفاقا باید زندگی مرفهی داشته باشند اما باید بتوانند به لحاظ معنوی کار‌های دشوار و طاقت‌فرسا را انجام دهند. نه اینکه به لحاظ مادی زندگیشان را تقلیل بدهند و از ابتدایی‌ترین چیز‌های زندگی هم خودشان را محروم کنند.

 

آیا این حرکت قبلا در ایران صورت گرفته است؟ و آیا موفق هم بوده است یا خیر؟

اولین بار تاریخ تمدن ویل دورانت را انتشارات انقلاب اسلامی که‌‌ همان نشر فرانکلین سابق بود انجام داد و خیلی هم تجربه موفقی بود.اما یک ناشر دولتی بود. قرار بود تاریخ تمدن در تاریخ مشخصی تحویل داده شود و من رفته بودم برای نمونه خوانی اما وقتی جملات را مقایسه کردم، دیدم بعضی از جمله‌ها معنی ندارد. با آقای مکلا که مدیر فرهنگی آنجا بود مطرح کردم و گفتم که من حاضرم اینجا بنشینم و این را تمام وقت ویرایش کنم. در حدود ۲۰هزار صفحه کتاب بود. کار را با هفت ماه تاخیر تحویل دادیم و مردم هم تحمل کردند. چون توضیح داده شد که کار نیاز به بازبینی مجدد دارد. دومین تجربه را هم که من خبر دارم خودم انجام دادم که به ابتکار آقای آرمان امید بود. من ایده مجموعه نسل قلم را آماده کرده بودم ولی ناشری برای آن پیدا نکرده بودم. ایشان به در منازل مردم می‌رفت و توضیح می‌داد. اصلا هم از برخورد‌ها ناراحت نمی‌شد و از همین طریق به اندازه‌ای فروخت که ما مجموعه نسل قلم را چاپ کردیم. آنچه را که ناشرین بزرگ معتقد بودند عملی نیست ما با پول مردم در ۱۵۰ جلد (هر ماه دو جلد در مدت شش سال) منتشر کردیم. خیلی سخت بود. چون مردم به این کار‌ها عادت نداشتند و اعتماد نمی‌کردند. به همین خاطر خیلی صبر و حوصله می‌خواست و به همین ترتیب این پیش فروش انجام شد و آن مجموعه هم به چاپ رسید.

 

اگر بخواهیم وارد بحث پروژه جنگ و صلح شویم؛ بفرمایید که این ایده از کجا به ذهن شما رسید و چطور شد که تصمیم گرفتید آن را به صورت ویژه‌نامه منتشر کنید؟

بیست و ششم اسفند ماه سال ۹۰ آقای قوچانی برای گرفتن مطلبی برای مجله مهرنامه به دفتر من آمد. من قبلا به نوعی بنیان مجله نگاه نو را گذاشته بودم. در آن دوره‌ای که من در آنجا بودم نگاه نو یک مجله تماتیک بود. یعنی هر شماره به یک موضوع اختصاص داشت. به طور مثال یک شماره‌اش در مورد ناسیونالیسم بود از همه جهات. آقای قوچانی گفت که “چقدر دلم لک زده برای مجله نگاه نو…. نمی‌شود به ترتیبی دوباره زنده‌اش کرد؟”، من هم گفتم چرا ولی باید با مدیر مسئول هماهنگ کرد. ایشان گفتند که مهرنامه حق دارد در سال چهار ویژه‌نامه داشته باشد و شما حاضرید سردبیری ویژه‌نامه‌های مهر نامه را قبول کنید و‌‌ همان طور کار کنید. من هم قبول کردم. بحث بر سر موضوع شد که من‌‌ همان جا گفتم که الآن مسئله جنگ و صلح برای مملکت ما یکی از مهم‌ترین مسائل است که باید با ظرایف و مسائلش آشنا باشیم. من درست وقتی که سال تحویل شد پشت همین میزی که حالا دارم با شما صحبت می‌کنم نشستم و شروع به کار کردم. در عرض یک ماه متوجه شدم که مسئله ابعاد بسیاری دارد. در عرض دو ماه از دوستانی که در رشته‌های مختلف کار کرده بودند درخواست کمک کردم و متوجه شدم که در ۲۴۰ صفحه امکان‌پذیر نیست و قرار شد که بشود ۵۰۰ صفحه. ما باز هم کار کردیم و شد ۱۰۰۰ صفحه که دیگر مطرح نکردم تا اینکه با حذف چیز‌هایی شد ۳۰۰۰ صفحه و قرار شد که امسال هر چهار ویژه نامه را به این موضوع اختصاص دهیم.

 

چه چیزی باعث شد که به فکر‌ پیش‌فروش بیفتید؟

علت اینکه به سمت پیش فروش رفتیم این بود که بعد از تولید مطالب و صفحه بندی که چهار جلد ۷۲۰ صفحه‌ای شد با پخش مطبوعات که تقریبا به صورت انحصاری است صحبت کردیم. آن‌ها گفتند که ما پخش نمی‌کنیم. چون نه دکه‌ها و نه کتابفروشی‌ها از ما نمی‌خرند. مدتی بی‌خبر بودم تا اینکه بالاخره پرس و جو کردم و گقتند که ماجرا از این قرار است که کسی قبول نمی‌کند و عاملان پخش کتاب هم گفته‌اند که این کار در بهترین حالت ۱۰۰۰ نسخه فروش می‌رود که چهل درصدش هم مربوط به ما می‌شود که آن باقی‌اش را هم یک سال دیگر پرداخت می‌کنیم و ما باید این مجموعه را بااین وضعیت به قیمت ۱۶۰ هزار تومان می‌فروختیم. پیشنهاد کردم که پیش فروش کنیم. پوس‌تر و قبض‌ها آماده شد و شروع به پیش فروش کردیم. البته نقایصی هم در کارمان هست. از جمله نتوانستیم پوشش خوبی برای شهرستان‌ها بدهیم. تبلیغات رسانه‌ای خیلی محدود بود و از رسانه‌هایی که بُرد بسیاری دارند محروم هستیم. اما با همین امکانات کارمان را انجام دادیم و من دائما مطلب نوشتم و توضیح دادم که این یک حرکت مدنی است و نمی‌خواهیم شخصی بیاید و تعداد زیادی بخرد. این برای اشخاصی است که به این مجله و مطالبش نیاز دارند در ضمن یک آزمون هم برای من هست که ببینم چند نفر در این مملکت به مسئله‌ای این قدر حیاتی فکر می‌کنند و تصور می‌کنند که باید دانشی در این زمینه داشته باشند. تا جایی که اطلاع دارم پیش فروش در حدی هست که بتواند روی پای خودش بایستد ولی این تجربه را در انت‌ها خواهیم دید که چقدر موفق خواهد بود.

 

کمی در مورد موضوع‌ها و تقسیم بندی‌هایی که در این مجموعه کرده‌اید صحبت کنید. سهم ترجمه و تالیف در این اثر چقدر هست؟

تقریبا ۷۰ درصد ترجمه و ۳۰ درصد هم تالیف هست. تالیفات ما بیشتر در حوزه ادبیات و راجع به جنگ خودمان است و البته کسانی هم در حوزه خودشان مقاله نوشته‌اند برای نمونه آقای هدایت‌الله فلسفی مقاله‌ای در مورد حقوق بین‌الملل نوشته‌اند. ولی عمدتا ترجمه است چون ما می‌خواستیم افکار مختلف را در دنیا معرفی کنیم و بنا بر این من موضوعاتمان را ۱۵ بخش کردم: بخش اول کلیات: (جلد اول) فلسفه جنگ، فلسفه صلح، جنبش صلح طلبی، جنگ عادلانه، جنگ داخلی، جنگ نامتوازن، جنگ چریکی، نسل‌کشی، تروریسم، پاکسازی قومی، جنگ سیاسی، جنگ روانی، جنگ تبلیغاتی، جنگ سرد و… بخش دوم: ادیان و جنگ: (در جلد دوم) نظر ادیان راجع به جنگ که شامل دین زرتشت، بودیسم، هندوئیسم، یهودیت، مسیحیت و اسلام که این‌ها هر کدام زیر شاخه‌های مختلفی دارند. بخش سوم: تاریخ جنگ: بیست جنگ بزرگ دنیا از جنگ ایران و یونانیان تا آخرین جنگ که جنگ عراق بوده است. بخش چهارم: (جلد اول) فیلسوفان و جنگ: به تفصیل از افلاطون تا به امروز همه فیلسوفانی که نظری خاص راجع به جنگ داشتند مطالبی آورده شده است. ایدئولوژی‌ها؛ جنگ و لیبرالیسم، جنگ و ناسیونالیسم، جنگ و لیبرتاریسم، جنگ و آنارشیسم، جنگ و سوسیالیسم، دموکراسی و جنگ، فمینیسم و جنگ. بخش پنجم: مورخین و جنگ: که این‌ها دو دسته هستند. مورخینی که همزمان بوده‌اند یا کسانی که بعد‌ها نوشته‌اند و مهم‌ترین اثر درمورد آن جنگ تلقی می‌شود. بخش ششم: روزنامه‌نگاران و جنگ: در دو بخش عکاسان خبری و روزنامه‌نگاران خبری که از اولین عکس خبری تاریخ جنگ که در جنگ کریمه در سال ۱۸۵۵ بوده تا به امروز بررسی شده است. بخش هفتم: ادبیات و جنگ: شامل داستان کوتاه، شعر، نمایشنامه و حماسه‌ها. تقریبا از همه کشور‌ها یک نمونه آمده است و توضیح مهم‌ترین رمان‌هایی که نوشته شده است. بخش هشتم: زنان و جنگ: زنانی که خودشان جنگ‌آور بوده‌اند، زنانی که به عنوان مادر آسیب دیده‌اند، زنانی که به عنوان همسر آسیب دیده‌اند. آسیب‌شناسی و بررسی این موضوع که زنان بزرگ‌ترین غنیمت جنگی محسوب می‌شدند. بخش نهم: کودکان و جنگ: کودکان که از خردسالی به سربازی می‌روند و آسیب‌هایی که کودکان می‌بینند. بخش دهم: هنر و جنگ: موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، کاریکاتور، فیلم و… بخش یازدهم: جامعه‌شناسی و جنگ. بخش دوازدهم: روان‌شناسی و جنگ: روان‌شناسی سربازان، خشونت، آسیب‌دیدگان و راه‌های ترمیم خسارات روانی. بخش سیزدهم: اقتصاد و جنگ: نقش سرمایه‌داری در جنگ، هزینه‌های نظامی، مسابقه تسلیحاتی، خسارات اقتصادی و جنگ. بخش چهاردهم: علم و جنگ: طب، فیزیک، شیمی، علم و تکنولوژی. بخش پانزدهم: علم حقوق و جنگ: توضیح همه کنوانسیون‌ها، معاهدات…

منبع: روزنامه آرمان