اینکه چرا آقای احمدی نژاد با این همه مشغولیت، هزینه و رنج سفر به ینگه دنیا را برای سومین بار پی در پی بر خود هموار کرد، پرسشی نیست که بدون نبوغ خاص بتوان به آن پاسخ داد!
مسلما اگر وی در دسترس بود، میشد این پرسش را از خودش کرد، اما او از هنگامی که به کاخ ریاست جمهوری راه یافته، جز مصاحبههای مطبوعاتی که هر خبرنگاری در جریان آنها، فقط امکان طرح یک یا دو پرسش را دارد، هیچگاه حاضر به یک مصاحبه اختصاصی با یک روزنامه نگار منتقد داخلی نشده است.
آقای احمدی نژاد همه مصاحبههای اختصاصی خود را به صدا و سیمای جمهوری اسلامی و یا شبکههای خبری خارجی اختصاص داده است و این البته حکمتی دارد.
در صدا و سیما برای پرسش از آقای احمدی نژاد محدودیتهای روشنی وجود دارد و همین محدودیتها می تواند رئیس جمهور را از رو در رو شدن با چالش جدی در امان دارد.
روزنامه نگاران خارجی هم که نه فارسی میدانند و نه تسلطی بر جزئیات تحولات جاری ایران دارند، از این رو، تا بخواهند ترجمه پاسخ آقای رئیس جمهور به پرسش خود را بشنوند، سررشته سخن از دستشان در میرود و به ناچار با طرح همان چند پرسش تکراری، امکان چالش با آقای احمدی نژاد را از دست می دهند. این دسته از روزنامه نگاران اگر بر انجام مصاحبهای چالشی هم اصرار داشته باشند، نهایتا آن را در نوعی بی احترامی به آقای احمدی نژاد بروز میدهند که این نه فقط آنها را به هدف مورد نظر نمیرساند بلکه سبب فاصله گرفتن آنها از اخلاق حرفهای شان نیز میشود.
مصاحبههای مطبوعاتی هم که تکلیفش روشن است. در این نوع مصاحبهها آقای احمدی نژاد خود را برای دادن هر گونه پاسخی آزاد میبیند چرا که مطمئن است خبرنگار امکان پیگیری مطلب و طرح پرسشهای نقیض پاسخ وی را ندارد و با همان پرسش اولیه وقتش تمام است!
با توجه به این رویه، یک روز به کلهام زد که به آقای احمدی نژاد نامهای بنویسم و از او درخواست کنم که اگر اعتماد به نفسش واقعی است، برای انجام یک مصاحبه اختصاصی با من اعلام آمادگی کند و اگر در آن مصاحبه فقط به یکی از پرسشهای من پاسخی داد که ده درصد روزنامه نگاران کشور آن پاسخ را قانع کننده یافتند، من هم به سلک حامیان ایشان در آیم!
این نوع نامه نگاری را اما بیهوده یافتم به دلایلی که نیاز به توضیح ندارد.
از بحث اصلی دور ماندم. حرفم این بود که چرا آقای احمدی نژاد با صرف این همه هزینه و وقت به نیویورک رفت؟ آیا او میخواست با رسانههای آمریکا مصاحبه کند؟ مگر نمیشود در همین تهران با انواع و اقسام رسانههای آمریکایی مصاحبه کرد؟
آیا منظور او سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل بود؟ خب! هدف از این سخنرانی چه بود؟
آیا آقای احمدی نژاد می خواست از طریق تریبون مجمع عمومی رهبران اسراییل را با صفت جنایتکار خطاب کند و مردم آمریکا را نسبت به نفوذ لابی یهودی در مراکز حساس اقتصادی و سیاسی جهان هوشیار کند و بدینوسیله به فهرست اتهام های خود از طرف دولتهای غربی و باراک اوباما، “یهودستیزی” را هم اضافه کند؟
این البته برای میتواند برای خودش هدف و منظوری باشد، اما اگر هدف همین بوده است، چه نیازی بود که آقای احمدی نژاد، اسفندیار رحیم مشایی معاون خود را به بیان سخنانی مبنی بر دوستی ایران با مردم اسراییل ترغیب کند و در مقابل همه فشارها به حمایت از او برخیزد و موضع او را موضع دولت و نظام معرفی کند؟
آیا هدف از اظهارات آقای مشایی و حمایت قاطع رئیس جمهور از وی، جز این بود که حساسیتهای بینالمللی نسبت به نیات ایران در باره اسراییل را کاهش دهد؟
اگر جز این بود که عقل من قاصر از فهم آن است و اما اگر همین بود، نطق آقای احمدی نژاد در مجمع عمومی که همه آن را به باد فنا داد!
آیا آقای احمدی نژاد به نیویورک سفر کرد که ثمره چند ماه تلاش و مقاومت در برابر انواع فشارها برای عزل آقای مشایی را خنثی کند و اتهام یهودستیزی را نیز به کارنامه خود اضافه کند؟
این را که میشد از همین تهران هم انجام داد!