والا از اولش ما اصلاً شوخی نداشتیم. خود روحانی سر شوخی را باز کرد. ما هم که ملت خوشخنده، دیگر ول نکردیم. بعدش هم که گفتند برگردید ایران گفتیم دمش گرم. البته موقعی که خاتمی و احمدینژاد هم گفته بودند برگردید ایران باز ما به آنها هم گفته بودیم دمت گرم. عموماً اینطوری بیشتر حال میدهد. در هر حال دیدیم روحانی سر شوخی را باز کرده، گفتیم ایندفعه دیگر با روزنامهنگارها و وکلا و پزشکان و مهندسان و راننده تاکسیها و ماستبندها و خلاصه با هرکی کار داشته باشند، با طنزنویسها کاری ندارند. به همین خاطر مثلاً خود بنده در فرانسه تا همین پریروز تا بهم میگفتند پخ، میگفتم میرم ایران ها!
بعد همینجوری داشتیم همه را با ایران رفتنمان تهدید میکردیم که محمدرضا عالی پیام را بردند زندان. گفتیم حتی یک درصد هم شک نکن که کار دولت قبلی بوده. حتماً آنموقع دستگیر شده، الآن حکمش آمده. گفتند از قضا در دولت قبلی حرفهای تندتری میزده، روحانی که رییس جمهور شد، عالی پیام هر روز سر راه یکسر هم باید میرفت دادسرا.
خب ما هرچی با خودمان فکر کردیم در دولتی که همینطوری نیشش تا بناگوش باز است و نزده میرقصد، چرا یک شاعر طنزپرداز که تازه به خودش هم میگوید “هالو” باید برود زندان به چندتا نتیجه رسیدیم درحالیکه عموماً باید هرچی فکر میکردیم به هیچ نتیجهای نمیرسیدیم. اولین نتیجهای که گرفتیم اینکه خب به دولت چه ربطی دارد؟ قوه قضاییه مستقل است. منتها ایندفعه اشتباهی شده، بجای اینکه طبق روال عاقلها زندان باشند هالوها آزاد، یک “هالو” را هم انداختهاند زندان. یا شاید دیگر در ایران، آدم “هالو” هم نمیتواند باشد. در هر حال ربطی به سیاستهای فرهنگی این دولت ندارد.
البته همچنان هر روز یک عالمه آدم هالو را دسته دسته میآورند در رادیو و تلویزیون برای مردم حرف بزنند. یا یک عالمه هالو را دسته دسته برمیدارند میبرند از در و دیوار سفارت مردم بروند بالا. یک عالمه هالوی دیگر با یک عالمه قپه روی دوششان سان و رژه میبینند. اوووووه، انقدر هالو داریم که دیگر حسابش از دستمان در رفته. همهشان هم طنز میگویند. اصلاً دهانشان که باز میشود آدم از خنده پهن میشود. منتها بهجای شعر، “شر” میگویند.
خب “شر” گفتن هم چون ربطی به ادبیات ندارد ،جرم نیست. وگرنه اگر ربط داشت که الآن احمد خاتمی بیست سال بود وکیلبند زندان بود. اصلاً مشکل از همینجا شروع میشود که حرفی که طرف میزند قافیه و ردیف داشته باشد. یا اصلاً حتی جای فعل و فاعلش معلوم باشد. مثلاً محمود دولت آبادی یکی از مشکلات بزرگش که هیچ ربطی به این دولت ندارد اینست که در تمام جملههایش جای فعل و فاعل بدجوری معلوم است. برای همین یک جلد کتابش الآن دارد برای گرفتن مجوز چاپ سینهخیز میرود درحالیکه کتابهای احمد خاتمی ده جلد ده جلد زورکی چاپ میشود.
در هر صورت آدم هر جوری کلاه خودش را قاضی بکند، میبیند هیچکدام اینها ربطی به این دولت ندارد. یا اگر هم دارد بعداً که هالوها ژنو و لوزان بازیشان تمام شد، به مشکل الباقی “هالو”ها هم رسیدگی میکنند. فقط هم در عرصه شعر و ادب نیست که هیچ چیزی به این دولت ربطی ندارد. همین پریروز مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد که آنهم ربطی به این دولت ندارد، در بوشهر گفته شخصاً به یک خواننده زنگ زدم، گفتم در سانس دوم اجرایت “خفه میشی یا بیام خفهت کنم؟”
سینما و تئاتر هم که کلاً خفه! متوجه حساسیت اوضاع نیستید انگار!