سه کتاب تازه از نشر باران به بازار کتاب آمده است. کتاب ها را از کتابفروشی های محل خود یا از طریق سایت نشر باران تهیه کنید. /www.baran.se
زنبور مست آنجااست
بهروز شیدا
کتاب جدید بهروز شیدا، زنبور مست آنجااست، مجموعهی ده جستار و ترجمهی ده شعر از شاعر لهستانی، آدام زاگایوسکی، توسط نشر باران در سوئد منتشر شد.
جستارهای این کتاب عبارتند از: پرسشها باقی است: پاسخ به هفت پرسش؛ تصویر روشنفکران در دوازده رمان، سَحر پرستوهای جوان: نگاهی کوتاه به پانزده ترانهی جنبش این دوران در آینهی دو ترانهی دوران مشروطیت و سه ترانهی دوران انقلاب اسلامی، دستهای خویش را بنگریم: حاشیهای سخت کوتاه بر کتاب از سحرخیزانِ منصور خاکسار، صدای متن ها را دریابیم: نگاهی کوتاه به تناقض صدای نویسنده و صدای متن در مجموعه شعرِ و چند نقطهی دیگر، منظومهی از سحرخیزان، وصیتنامهی منصور خاکسار، زنبور مست آنجا است: چند پرسش در گذر از رمانِ داستان مادری که دختر پسرش شد، نوشتهی قلی خیاط، فصلها از فاصلهی متنها میآیند: گفتوگوی رمان بهار 63 و رمان زمستان 62 از منظر بینامتنی، از قارههای وجود تا اضلاع اثر: بازنویسیی بخشهایی از یک گفتوگو و ده جستارِ بهروز شیدا، در زمین از بهشت گفت وگوها است: پنج خوانش مینیمالیستی و ترجمهی دو شعر کوتاه، یک بار دیگر میپرسد نقال: تابلوهای خشونت جسمانی در ده رمان و اشارهای به دو رمان دیگر، ببینیم: گفتاری برای فیلمی خیالی؛ تکههایی به هم پیوسته از متن و حاشیهی جام جهانیی 2010.
ترجمهی ده شعر از آدام زاگایوسکی که برای اولین بار در کتاب زنبور مست آنجا است، چاپ میشوند، از منتخبی از اشعار او آنتن ها در باران، برگزیده شدهاند. هر شعر به مثابه پیش گفتار یکی از ده جستار چاپ شده است؛ با این تصور که آن شعر با آن جستار در گفتوگو است؛ با این تصور که آن شعر شاید آن جستار را در ابهام محض منعکس، تکمیل، تأیید، مکرر یا پیچیده می کند؛ نوعی رابطهی بینامتنی.
بهروز شیدا، پژوهشگر و منتقد ادبی، ساکن سوئد است. زنبور مست آنجا است، شانزدهمین کتاب او است. نشر باران پیش از این از بهروز شیدا منتشر کرده است: در سوک آبیی آبها (جستارهای ادبی)، از تلخیی فراق تا تقدس تکلیف (نگاهی به عناصر فرهنگ ایرانی بر چهارده رمان پس از انقلاب)، گمشده در فاصلهی دو اندوه (مجموعه جستارها)، کابوس بلند تیز دندان (ویراستاریی خاطرات زندان)، تراژدیهای ناتمام در قاب قدرت (خوانشها و پژوهشها)، پنجرهای به بیشهی اشاره (یافتهها و نگاهها)، مخمل سرخ رویا (یک برگ از هزاران)، مینویسم توقف به فرمان نشانهها (از هردری سخنی)، هفت دات کام (یک وبلاگِ فرضی).
رستاخیز پنهان
تورج امینی
بازگشایی نسبت آیینهای بابی و بهائی با جریان روشنفکری ایران
جلد اول میرزا آقاخان کرمانی- میرزا مَلکُم خان
تاریخنگاری ایرانی در قرن اخیر به روشی برای اثبات خود و نفی دیگران تبدیل گشته و در بسیاری از وجوه، با محمل و مایۀ دروغپردازی رشد کرده و به نتیجه رسیده است…آن چه که اسف انگیز است؛ بیانصافی، دروغپراکنی و پنهانکاریهای تاریخی است که مورّخان دورۀ قاجار به بعد آن را به متد و روشی بنیادین تبدیل کردهاند و اخلاف بر روش اسلاف بر این دروغنماییها و پنهانسازیها، آثار و ساختمانهای کج و معوج خود را بنا کرده و شهری درهم و برهم بر پا نمودهاند… بازگشایی گرههای کور این ماجرا نیاز به تلاشی توانفرسا دارد. باید تاریخنگاری ایران معاصر را از نو آغاز کرد. باید از ابتدا همه چیز را دوباره خواند و دوباره نوشت. بر این اساس، برای بازخوانی آنچه که در بارۀ داستان روشنفکری آمده است، باید به گذشته رجوع نمود و از سرچشمهها شروع کرد. مشکل این جاست که مورّخان ایرانی آن مقدار در بارۀ تاریخ روشنفکری این مرز و بوم پنهانکاری کردهاند که گفتن واقعیت به سحر و جادو میماند، خصوصاً که سخن از نسبت و تأثیر بابیان و بهائیان بر جریان روشنگری ایرانی در میان باشد. در اینجا دروغنویسی و کتمانکاریِ مورّخان ایرانی دو وجهی است؛ هم برای روشنفکری و هم برای پایمال ساختن تأثیرات بابیان و بهائیان…
اسناد بهائیان ایران
از سال ۱۳۲۰ تا پایان سال ۱۳۳۱
تورج امینی
آیا بهائیان ایران در زمان حکومت محمد رضا شاه پهلوی از آزادی کامل برخوردار بودند؟
آیا از حقوق مدنی و اجتماعی به طور کامل بهره داشتند؟
آیا در زمان شاه هیچ بهائی مورد ظلم قرار نگرفت؟ خانهای چپاول نشد؟ خون بیگناهان بر زمین نریخت؟ صدها بهائی از خانه و کاشانه و زادگاه خود آواره و دربدر نشدند؟
آیا قوانین رسمی و سازمانهای پلیس و نیروهای انتظامی، ایشان را در مقابل حمله و هجوم متعصبان مذهبی حفظ می کردند؟
و از همه بالاتر، آیا آن طور که دستگاههای تبلیغاتی رژیم جمهوری اسلامی ادعا میکنند، این بهائیان بودند که در همهء تصمیمگیری های شاه دخالت داشتند؟
این شایعات و شایعات دیگر مثل اینکه هویدا و دیگر وزرایش همه بهائی بودند سالهاست دستاویزی برای سرکوب و آزار بهائیان ایران شده است.
آیا باید چشمبسته به این شایعات تن داد، آنها را بدون چون چرا پذیرفت و محکومیتی بر محکومیتهای دیگر بهائیان افزود؟ یا باید به صدها و هزارها اسناد رسمی کشور رجوع کرد که تصاویری غیر از این ارائه میدهند و در لباس گزارشهای رسمی داستانهایی غمبار از تبعیضی آشکار و زیر پا گذاردن بدیهیترین حقوق جامعهء بهائی ایران در زمان شاه بیان میدارند.
کتاب “اسناد بهائیان ایران” با یک دیباچهء دویست صفحهای و ارائهء صدها اسناد معتبر دولتی پرده از این معما بر میدارد و حقایق تاریخی را عریان و آشکار – و نه در پردههای تو در توی شایعه و تهمت و توطئهپردازی - در معرض قضاوت خواننده قرار میدهد.