منشور محمود

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

منشور کورش امروز از بریتانیا وارد تهران شد و توسط احمدی نژاد رونمایی شد، وی هنوز متن مربوطه را تغییر نداده است و به همین دلیل منشور کورش فعلا به شرح زیر است

برگردان و ترجمه فارسی دری منشور کورش( جا افتادگی ها به دلیل گذشت زمان است.) ظاهرا بعد از خواندن ترجمه این منشور قرار است محمود یک منشور بنویسد و

مح مود، ستایش شده آقا، هاله نور دیده شده، شش بار به نیویورک سفر کرد و برای صندلی سخنرانی کرد….. در همه جهان معروف بود. در ونزوئلا صد بار رفته قرمز بود آن مرد. محمود مرد ناشایستی بود که به فرمانروایی رسید. هر چیز خوب بود، از بین برد و هر چیز بد بود ساخت. سازمان برنامه را اوچ ثانیه به فاک فنا نمود. معبد اسگلیه را در نزدیک قم برای اسگل کردن مردم همی ساخت. او انتخابات برگزار نمود تا مردم کاغذ در صندوق نهند و آن را نخواند و گفت به مرا شخم [نامفهوم]. کار مردم سخت کرد و روزی یک خرما می خورد و یک لگن [ناخوانا] کرد مر ایران را. خشونت کرد و بدکرداری و تپه پاک همی نگذاشت، حتی سیلک که آن روز پارک ملت همی بود هخامنشیان را.

مردم را غمگین کرد و حاج منصور را آورد تا لخت شوند و بزنند خودشان را از پشت به جلو و جلو به پشت. عکوس( جمع عکس) خود را در شهرها پراکند و مردم بیماری افسردگی گرفتند. و گفت نفت آورم مر سفره هایتان را، و دو سال بعد هیچ کس سفره نداشت. گفت غنی سازی کنم اورانیوم را، و فقیرسازی کرد مردم را. خداوند از این کار ایران را ترک کرد و رفت مثلث برمودا. خدا از محمود خواست زندگی را به مردم برگرداند، محمود دستور دستگیری او را داد. و شیطان بصورت مردی چاق ظاهر شد و قل قل قل خوردی.

ساکنان ایران چون مردگان شده بودند، محمود گفت حالا همه برابر شدند، چون همه اسکلت بود در شهر. پس خدای به دنبال فرمانروایی دادگر برآمد تا برجای محمود نهد. پس رهبر گفت مجتبی بگیرش! و مجتبی گاز کرد مر خدای را. و شورای نگهبان دائر شد و چند نفر هنوز نمرده بودند در شورا و چند بار کیلومتر صفر نموده بودندی. و آنها گفتند حاکمی عادل بیاید، و چون آید خواهرش را گیریم و فرستیم کهریزک. و مجلسی از بزرگان ایجاد شد که بزرگترین شان کوچک زاده بود و بزرگ نمی شد همی. و مشاوران محمود بسی بودند، از هزاران بیشتر همی بودند و یکی موی بلند داشت و آویزان بود موی او و لاس و گاس و لس آنجلس همی دوست داشت. و مشاور دیگر داشت مشائی بود اسفندیار نام که دخترش را به عروسی محمود بداد و دیگر ول نکرد و تا بود با وی بود و در او بود. و مردم در خیابان و بیابان آمدند و گفتند کردار زشت، رفتار زشت و گفتار زشت از محمود صادر شود، و رهبر گفت نگین بچه ام دلش می گیره. پس صد وزیر زندان کردند و هر کس عقل در سر داشت به بند بردند و بطری بر مردم کردند، آی درد، چه دردی.

و محمود گفت جهان را باید اداره کنیم چنانکه کورش کرد، چنانکه اردشیردرازدست و کمبوجیه کرد. پس گفت در اسرائیل آن کنیم که در ایران ممنوع باشد، رفراندوم کنیم. و در کانادا که سرد باشد و چیز قرمزی وسط دستمال سفید ماند، از حقوق زنان و کودکان دفاع کنیم و زهرا کاظمی کشته شود و حقوق بشر مر کانادائیان باشد، و ما را هیچ. و روزنامه ها باشد برای فرانسه دروغ ننویسند که زن رئیس جمهور آن همی فاحشه بود و گفتیم و روزنامه ها در آنجا هر روز با گیوتین می بریدند سرش را و باید آزاد بود و در ایران لازم نبود باشد، چون زر می زد. و در آمریکا تلویزیون دروغ گفت و ما با آن مصاحبه کردیم. ما که محمود بودیم و در ایران تلویزیون آزاد بود و هر روز ساعت بیست و سی  فرو می کردند در مغز مردم. و همی بیل می  زدند هر اندیشه را. ما برای صلح به لبنان باید همی رفتیم چون زنهای آنان آخ جون! دیگه حالی به آدم می مونه نه والله و مردان آن جا چاق بود و پهن بود و ریش داشت و کتک می زد زنهای خوشگل را و آمریکا باید از عراق می رفت و ما می ماندیم در لبنان، با موشک. و من شش بار آمریکا رفتم و با بچه های آن حرف زدم و همه فارسی می فهمیدند، هم کودک هم بزرگ و نام آنان علی و حسن و حسین بود. و اینها برای خارج بود و….. در داخل…. صندوق…. سبز….. کهریزک…. بطری…. گاز…. تا دسته…… نمودم.

 

مجتهد شبستر، آقا رو بردار ببر

مجتهد شبستری: امروز حمایت از مقام معظم رهبری حمایت از امام زمان است.